3-علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی نجران، عن عاصم بن حمید، عن منصور بن حازم: منصور بن حازم گوید: بامام صادق عرض کردم: مرا چیست که از شما مسئله ای پرسم و بمن جوابی دهید و دیگری نزد شما آید و همان مساله را پرسد و جواب دیگری بوی میدهید؟
فرمود: ما بمردم بملاحظه بیش و کم جواب دهیم؛ عرضکردم بمن بفرمایید اصحاب رسولخدا از قول پیغمبر راست گفته اند یا دروغ؟ فرمود: راست گفته اند، گوید گفتم پس چه علتی داشته که باختلاف نقل کردیند؟
فرمود: نمیدانی که مردی میامد از پیغمبر مسئله ای میپرسید و باو جوابی میداد و پس از آن بهمان مسئله جواب اول را نسخ میکرد، اینست که احادیث هم ناسخ یکدیگرند.
زراره بن اعین گوید یک مسئله از امام باقر پرسیدم و بمن جوابی داد، سپس مردی آمد و همان مسئله را پرسید و بخلاف جوابی که بمن داده بود باو جواب داد،
پس از آن مرد دیگری آمد و باو جواب سومی داد محالف آن دو، چون آن دو مرد بیرون شدند، گفتم یابن رسول الله دوتن عراقی از شیعیان شما آمدند و یک مسئله پرسیدند و بهر کدام جواب دیگری دادی؟
فرمود: ای زراره این محققا برای ما بهتر است و شمارا و مارا پایدارتر میکند و اگر همه ی شما شیعیان یک رای باشید، مردم بوحدت و اعتقاد شما نسبت به ما پی میبرند، و زندگی ما و شما متزلزل و ناپایدار میشود، گوید پس از آن بامام صادق گفتم، اگر شیعیان خود را بر نوک نیزه و بر آتش برانید، انجام میدهند و با این حال جوابهای مختلف به آنها میدهید؟ گوید همان جواب پدرش را بمن داد.
اصول کافی، پوشینه یکم برگ 111 و 112
یکی از اصحاب گوید، امام صادق بمن فرمود: بگو بدانم اگر امسال حدیثی بتو گفتم و سال آینده آمدی و بخلاف آن بتو حدیثی گفتم، بکدام عمل کنی؟ گوید، گفتم: باخیر عمل کنم، فرمود: خدایت رحمت کند.
همانجا، برگ 112