ابراهیم

ابراهیم از اساطیر یهود وارد شده به اسلام است. از ویژگیهای جالب او در قرآن این است که به نظر میرسد تا حدی آدمی اهل فکر بوده است. قرآن در بسیاری از جاها با ذکر داستانهایی از ابراهیم توحید و برتری آن بر بت پرستی دفاع میکند. جالب بودن این ویژگی به این دلیل است که استدلالها و ادله ابراهیم بسیار ضعیف هستند اما ابراهیم متوجه این موضوع نیست.

داستان ابراهیم در قرآن از مردی شروع میشود که عقل داشت و پرسش میکرد. از بت پرستی انتقاد میکرد همانطور که ما از خداپرستی انتقاد میکنیم. او حتی به خود زحمت دادن چند استدلال را نیز آورده که از دیگر پیامبران قرآن کمتر دیده میشود. ابراهیم سپس در قرآن تبدیل میشود به سمبل خریت مذهبی. آن شخص که عقل داشت و کنجکاو بود و پرس و جو میکرد طی یک پروسه آزمایشهای الهی تبدیل میشود که کسی بیخود که هر آنچه خدا بگوید او یقینا انجام خواهد داد، از جمله اگر اینکه خدا بگوید فرزندت را بکش. پیام قرآن از ابراهیم این است که یک مسلمان هم باید آنگونه باشد. اگر خدا گفت بکش، باید آنقدر ایمان داشته باشی که مانند ابراهیم پدر توحید در قرآن بکشی، یا کشته شوی.

مشکل اینجاست که خدا با هر فردی صحبت نمیکند. بنابر این خواست خدا را تنها از فردی میتوان شنید که ادعا میکند با خدا گفتگو میکند یا از فرشته که از خدا شنیده بود شنیده است. بعدها پیروان یک پیامبر باید از دیگری بشنوند که او گفته است که شخص دیگری گفته است که گفته بود که گفته اند که پیامبر گفته که از فرشته ای شینیده که نظر خدا فلان است و فلان. این نوع آموزه های دین در واقع آموزه های اجتماعی هستند و ابزاری هستند برای دین فروشان و حاکمان برای کنترل و سوار شدن بر مردم نادان.

اما ادله و استدلالها ابراهیم که در مقابل استدلالهایی که فلاسفه یونان باستان قرنها قبل تر یا فلاسفه مسلمان قرنها بعد برای اثبات وجود خدا ساختند شبیه صدای سوسک در مقابل دایناسور است. بررسی استدلالهای ابراهیم در قرآن در واقع از نگاه اسلامی بررسی استدلالهای خود خداست.

حال ببینیم الله چگونه در مورد مبارزه با بت پرستی و اثبات توحید استدلال میکند. اگر خدای تمام جهان استدلالی میکرد انتظار میرفت که آن استدلال بسیار منطقی و محکمه پسند باشند. آیا چنین است؟

سوره الأنبياء (21) آیه 63 قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ گفت : بلکه بزرگ ترينشان چنين کرده است اگر سخن مي گويند از آنها، بپرسيد
سوره الأنبياء (21) آیه 64 فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ با خودشان گفت و گو کردند و گفتند : شما خود ستمکار هستيد
سوره الأنبياء (21) آیه 65 ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ آنگاه به حيرت سر فرو داشتند و گفتند : تو خود مي داني که اينان سخن نمي گويند
سوره الأنبياء (21) آیه 66 قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ گفت : آيا سواي الله چيزي را مي پرستيد که نه شما را سود مي رساند نه زيان
سوره الأنبياء (21) آیه 67 أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ بيزارم از شما و از آن چيزهايي که سواي الله مي پرستيد آيا به عقل ، درنمي يابيد ؟
سوره الأنبياء (21) آیه 68 قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ گفتند : اگر مي خواهيد کاري بکنيد ، بسوزانيدش و خدايان خود را نصرت دهيد

ابراهیم در اینجا با کسانی سخن میگوید که میدانند او بتهای آنها را شکسته است. پس از اینکه از او میپرسند آیا تو اینکار را کرده ای با تمسخر میگوید نه بزرگترین آنها چنین کرده  است،‌ چرا از خودش نمیپرسید. سپس از آنها میخواهد که از عقل خود بیشتر استفاده کنند و متوجه شوند که بتها برای آنها نه سودی دارند نه زیانی.

اگر یک بخدا بخواهد از رفتار ابراهیم پیروی کند رفتار کند میتوان به کعبه یا حرم امامی چیزی را تخریب کند، بعد که میگفتند آیا تو چنین کردی، پاسخ میدادم که په نه په، چرا از خودش نمیپرسید مگر صحبت نمیکند؟ آنگاه پس از نگاه عاقل اندر صفیح که به من می انداختند به آنها میگفتم چرا عقلتان را بکار نمی اندازید، چرا نمیفهمید خدایی نیست؟ آیا رفتار ابراهیمی در مخالفت با افکار دینی که با آن مخالفیم رفتاری پسندیده است؟ چگونه است که این رفتار با بت پرستی مجاز اما با خداپرستی بیگانه است؟

مشکل اینجاست که از خدا نیز به دلیل اینکه وجود ندارد زیان و سودی به کسی نمیرسد. جای تعجب است که ابراهیم بت پرستان را به تعقل ورزیدن نیز دعوت میکند. میان بت و خدا از این جهت که هیچ یک نمیتوانند در زندگی فردی نقشی بازی کنند تفاوتی نیست. راهی برای اثبات تفاوت آنها نیز وجود ندارد. اگر یک مسلمان بجای الله از یک بت نیز چیزی بخواهد ممکن است آن چیز به او برسد. همچنین ممکن است نرسد. اگر او از الله نیز چیزی بخواهد باز ممکن است آن چیز برسد و یا نرسد. آیا بهتر نبود ابراهیم بجای تخریب بت ها برای این پرسش پاسخی پیدا میکرد؟‌

آیا اینکه بت را میتوان خراب کرد اثبات باطل بودن بت پرستیست؟‌ بت پرستان خود میدانند که بت ها را خودشان ساخته اند، آنها به نیروهای ماورایی باور دارند بت ها تنها سمبل های دینیشان است. بت پرستی با مالیدن خود به ضریح حرم و یا سایر امور شبیه قبر پرستی فرق چندانی ندارند. شیعیان نیز معتقد نیستند سنگ قبر یک امام به خودی خود آنها را از ایدز نجات خواهد داد، آنها معتقدند امام در آن بالا ها پارتیش کلفت است و هوای ما را دارد این به برکت امام است که پارچه آدمی که میگویند شفا یافته برای شیعیان شایان توجه است نه به خاطر خود آن.

شباهت بت با خدا این است که هیچکدام نیرویی ندارند. تفاوت آنها این است که بتها وجود دارند و خدا وجود ندارد. هر دو را ما ساخته ایم، یکی را با هنر و دست خود، دیگری را در اوهام و خرافات خود. ابراهیم پس از این ماجرا به آتش انداخته میشود اما به گفته قرآن در آیه بعدی از آتش نجات پیدا میکند. جالب است بدانید ماجرای به آتش انداخته شدن ابراهیم در تورات نیست. اما دیدگاهی چنین در مورد زرتشت وجود دارد، زرتشت نیز بر اساس اساطیری از آتش نجات یافت. اما ماجراب بعدی ابراهیم در قرآن:

قرآن، سوره الأنعام (6) آیه 76

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الآْفِلِينَ

چون شب او را فرو گرفت ، ستاره اي ديد گفت : اين است پروردگار من چون فرو شد ، گفت : فرو شوندگان را دوست ندارم

در آیه بالا نشان داده شده است که ابراهیم دربدر و حیران به دنبال یافتن یک پروردگار بود، معلوم نیست مشکل او چه بود و چرا نمیتوانست تلاش میکرد پروردگاردونی خود را هر پروردگاری که شده پر کند؟‌ جدا از این بر سر عقل او چه آمد؟ چرا او پس از دیدن یک ستاره گفت که این پروردگار من است؟‌ آیا او قبلا ستاره ای ندیده بود و نمیدانست که ستاره ها افول نمیکنند؟ براستی عقل این پیامبری که بت پرستان را به تعقل دعوت میکرد کجاست؟ آیا ابراهیم آدم عاقلی بوده است که با دیدن ستاره میگوید این پروردگار من است؟‌ آیا او برای یافتن پروردگار عجله داشت؟‌

جالب اینجاست که ابراهیم خنگ تر از این نیز بود چون بعد همین روال را در مورد ماه و خورشید نیز تکرار میکند. جالب است قرآن فکر میکند که ستاره و ماه و خورشید پایدار نیستند چون در شب دیده نمیشوند. اگر یک دانش آموز ابتدایی امروزی برای ابراهیم توضیح میداد که این زمین است که در حال حرکت است و الا ستاره خیلی پایدار تر از آن است که شب برود و صبح بیاید ممکن بود ابراهیم را متقاعد کند.

جالب اینجاست که ابراهیم یکی از بزرگترین پیامبران هم در نظر مسلمانان و هم در نظر یهودیان است و عقل او در قرآن اینقدر کم جلوه داده شده است.

ابراهیم برای یهودیان یک استوره است که یهودیان خود را از فرزندان او میدانند. گروهی از یهودیان باور دارند او وجود داشته است و شخصی تاریخی بوده است. اما اینکه سه نفر ناگهان یک نسل تشکیل بدهند بسیار عجیب است. مگر اینکه بخواهیم باور کنیم ابراهیم واقعا پیامبر بوده و قدرتهایی در حد بنز داشته است. و چون چنین چیزی را نمیپذیریم احتمال حقیقی بودن چنین شخصی با مشخصاتی که قرآن یا تورات از او یاد کرده را در معقولانه ترین حالت میتوان بسیار کم دانست.

قرآن در سوره البقرة (2) آیه 127 میگوید کعبه را ابراهیم ساخته. اما اگر از یهودیان بپرسید که آیا ابراهیم به مکه رفته است و خانه کعبه را ساخته است به شما بعنوان دیوانه نگاه میکنند. خواهند گفت ابراهیم کجا و کعبه کجا؟ اگر ابراهیم کعبه را ساخته بود چگونه است که یهودیان آن منطقه خبر نداشتند؟ صاحب خانه بودن خدا برای یهودیان که آنها نیز به شدت یکتاپرستند بی معناست و شبیه بت پرستیست، بخصوص که اگر این خانه قبلا بت خانه هم بوده باشد.

جدا از این کعبه باید مکعب باشد. نقشه کعبه نشان میدهد که کعبه دارای انحراف است و یک مکعب نیست. ساختاریست کج و کوله که در مقابل آنچه ایرانیان و رومیان و مصریان و حتی سرخپوستان آمریکا صدها سال قبل ساخته بودند بسیار ناچیز و ضعیف است. نه نقشی دارد نه نگاری نه هنری و نه صنعتی. تنها قرار است چهار دیوار کاملا موازی و صاف باشد که آنهم نیست. چگونه است که خدا خانه ای را انتخاب کرده که حتی دیوارش صاف نیست؟ و چرا خدا باید خانه داشته باشد؟‌

از دیگر داستانهای قرآن و تورات در مورد ابراهیم دستور او به کشتن فرزند اش است. اینجا دیگر سخنی از عقل نیست،‌ قرآن از ابراهیم انتظار دارد عقل را کنار بگذارد ولی از بت پرستان میخواهد عقل داشته باشد، قرآن با این تناقض مشکلی ندارد. خدا برای آزمایش و یا آموزش به ابراهیم چنین دستوری میدهد و ابراهیم نیز کاملا آماده این کار میشود اما در آخرین لحظه خدا به او میگوید که لازم نیست واقعا فرزندش را بکشد و الا ابراهیم به دست خود خون فرزندش را میریخت.

اینجاست که میبینیم یکی از عاقل ترین پیامبران در قرآن همچنان بسیار کم عقل است. اما ابراهیم به چه درد قرآن میخورده است و داستان ابراهیم  چه تاثیر روانی بر فرد باورمند میگذارد؟ تاثیر آن جز این نیست که مخاطب را برای انجام هر نوع جنایتی در صورتی که خدا بخواهد آماده کند. اگر دست به جنایت نزد حداقل اگر خشونتی برای رضای خدا رخ داد دستپاچه نشود. به او بفهماند که اگر پایش بیافتد بخاطر خدا باید فرزندش را نیز بکشد. اما آیا انسانی که فرزندش را بخاطر خدا یا باورهای دینی اش قربانی کند انسانی رفتار کرده است؟ و مهمتر از آن آیا کتابی که چنین رفتارهایی را ارزش وانمود میکند میتواند برای انسان و جامعه بی ضرر باشد؟