قتل و ترورهای محمد

پیشگفتار

محمد و دشمنان شخصی اش- رفتار یک شخص با مخالفانش بخصوص در هنگامی که قدرت را در دست دارد گویای شخصیت و چیستی واقعی اوست. همه آدمها وقتی قدرتی ندارند میتوانند آدمهای خوبی باشند، اما تنها داشتن قدرت است که چهره واقعی آدمها را بارز میکند. محمد در دوره پیامبری خود که به نوعی حکومت را نیز بر دست داشت بارها دست به قتل و ترور دشمنان خود زد. این بخش از زندیق حدود ۲۰ مورد از این قتلها و ترورها را ثبت کرده است.

این دشمنان در اینکه همردیف محمد نبودند مشترک بودند اما بسیار آدمهای متفاوتی بودند هم زنان هم مردان، هم پیر هم جوان، هم بزرگان و افراد مشهور هم افراد عادی، هم کسانی که هرگز پیامبری او را نپذرفتند هم کسانی که قبلا با او همدست بودند اما دروغین بودن پیامبری او را دریافته بودند و هم کسانی که همچنان مسلمان بودند. ر محمد در این آزمایش کاملا شکست میخورد، او با بدترین شکل ممکن با دشمنانش برخورد کرده است.

قرآن، سوره الفتح (48) آیه 29

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ…

محمد پيامبر خدا ، و کساني که با او هستند بر کافران سختگيرند و با، يکديگر مهربان…

در قرآن میخوانیم که محمد و هوادارانش با مخالفان خود سختگیرانه و شدید برخورد میکنند و با یکدیگر مهربان و این خود نمایانگر فاشیسم و دگرستیزی در بینش اسلامیست. در این بخش از زندیق می آموزیم که این شدت و درشتی چگونه بود و چگونه محمد با ترور و قتل دشمنانش و اخلاقی و قانونی کردن آنها، تا ابد جامعه اسلامگرایان را برای مخالفان اندیشه نا امن کرد و بر پیکره عدالت زخم زد. نام این افراد در گوشه هایی از تاریخ پنهان است اما اسلامگرایان وقتی میخواهند کسی را بکشند آنها را برای نمونه به خود یادآوری میکنند تا با وجدان و خیال راحت همچون پیامبرشان دست به آدمکشی بزنند. از این روست که نمونه های متعددی از این نوع قتلها و ترورها را از زمان محمد تا امروز در آنان اسلام انسانیتشان را تضعیف کرده است میبینیم. برخی از این ترورها خوشبختانه موفق نبودند اما محمد همچنان به دلیل صادر کردن دستور آنها گناهکار و محکوم و یک تروریست است.

محمد با شاعران در دوره خود دشمنی ویژه ای ورزید. او حتی سوره ای از قرآن را شعرا نامیده است که در آن تکلیف خود را با شعرا مشخص میکند و در ابتدا و انتها (آیات ۲۲۱ تا ۲۲۷)‌ به شعرا دشنامگویی کرده و میگوید شیاطین بر آنها وحی نازل میکنند و دروغگو و دو رویند. دشمنی محمد با شعر در آن زمان دقیقا همان دشمنی اسلامگرایان با آزادی بیان در دوره ماست. زیرا در جامعه آن دوره و در آن جا مردمی که سواد و کاغذ و قلم نداشتند اخبار، اندیشه ها و مواضع خویش را هنرمندانه به شعرهای آهنگین و کوتاه تبدیل و با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. این شبیه همانکاریست که اینروزها با توییتر انجام می‌گیرد. این است که در لیست قربانیان محمد افراد زیادی هستند که یا شاعر بودند یا دستکم یک یا چند شعر علیه او سروده بودند. این شعرها همچنان در تاریخ باقیست و میتوان از آنها دریافت که تصور کسانی که محمد را رویاروی میدیدند و او را نمیپذیرفتند از او چه بود.

برخی از این افراد شبانه و ناگهانی کشته شده اند،‌ برخی دیگر پس از جنگ در هنگام اسیری، و برخی نیز در زمان صلح. محمد هیچیک از این افراد را دادگاهی نکرد، آنها جرم خود را نمیدانستند و حق دفاعی از خود نیز نداشتند، در بسیاری از موارد محمد یکی از آدمکشان خود را به دنبال آنها میفرستاد.

یک انسان میتواند شخصیت اصلی خود را پنهان کند و با شخصیتی تقلبی ظاهر شود. چنین انسانی را معمولاً دو رو و منافق میخوانند. حفظ شخصیت و پنهان کردن ذات واقعی یکی از چالشهای اصلی زندگی هر انسان دورویی هست. اما شاخص هایی هستند که از روی آنها میتوان به صداقت یا دورویی افراد پی برد و یکی از مهمترین این شاخص ها رفتار انسانها با مخالفان و دشمنانشان است. این رفتار آدمی با مخالف و دیگری است که یا او را در صف بزرگان و دولتمردان اخلاقمدار قرار میدهد یا او را در صف فرومایگان پست فطرت قرار میدهد، بنابر این روشن است که برای قضاوت اخلاقی در مورد پیامبر اسلام باید به برخورد او با مخالفانش نیز نگاه کرد. پرسش بنیادینی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا محمد با مخالفان و منتقدینش منصفانه و همچون بزرگان برخورد میکرد یا نه؟

راجع به برخوردهای خوب محمد با مخالفان و منتقدینش سخنان زیادی از مسلمانان شنیده میشود، اما بسیاری از این سخنان غیر مستند هستند و ارزش تاریخی ندارند. برای نمونه گفته میشود که محمد به دیدار پیر زنی که هر روز بر روی او زباله میریخت رفت. این سخن در منابع تاریخی معتبر موجود نیست و یا دستکم من تابحال آنرا ندیده ام! ولی به هر روی اگر گزارشی راجع به برخورد خوب محمد با مخالفانش هم وجود داشته باشد که دارای ارزش تاریخی باشد و بتوان به آن استناد کرد، در اینجا باید به دو موضوع بسیار مهم توجه کرد. یکم اینکه این برخورد در چه دوره ای از حیات محمد رخ داده است؟ در دوره مکی و زمانی که او قدرتی نداشته است یا در زمانی که توانایی برخورد با مخالفانش را داشته است؟ اگر در دوره نخست بوده است که این برخورد از سر جبر بوده است و لذا فاقد ارزش است، اما اگر در دوره دوم یعنی در دوره ای که محمد قدرتمند بوده است و ارتشی دور او را فراگرفته بود چنین برخورد خوبی از او دیده شده باشد بازهم مسئله تمام شده نیست و نکته دوم در اینجا مطرح میشود.

نکته دوم این است که به آدمها بخاطر برخورد خوب با مخالفین نباید پاداش داد و آنها را بزرگ داشت، چرا که این برخورد پیش فرض و قابل انتظار ما از همه افراد است. اما برخورد بد با مخالفان را همواره باید محکوم کرد.  به عبارت دیگر اگر قرار باشد به محمد بخاطر هر برخورد خوب با مخالفانش یک پاداش بدهیم باید به او ازای هر برخورد خوب یک شکولات بدهیم ولی بخاطر هر برخورد بد مجازاتی بزرگ برایش در نظر بگیریم، مثلاً حبس ابد برای هر قتل. آنچه در کارنامه محمد در ارتباط با برخوردش با مخالفانش دیده میشود در حد یک فاجعه است! کمتر مسلمانی است که بداند محمد دشمنانش را برای پیدا کردن پول شکنجه میکرد، دستور ترور آنها را صادر میکرد، آنها را از وسط به دو نیم تقسیم میکرد و یا مادر چند فرزند کوچک را به جرم شعر گفتن کشت! دلیل اینکه مسلمانان چنین چیزهایی را معمولاً نشنیده اند این است که مسلمانان دانش خود نسبت به اسلام را از ملایان میگیرند نه از خود منابع اسلامی. ملایان نیز تنها آنچه مثبت به نظرشان برسد به مسلمانان می آموزند، نه تمام واقعیت را. اما گاهی که لازم است ملایان برای حفظ جایگاه خود از شیوه محمد یعنی حذف مخالف استفاده کنند، آنگاه است که این اسرار را برای تروریست ها و آدمکشها و شکنجه گرانشان فاش میکنند. به همین دلیل تروریست های اسلامگرا به خوبی با این جنایات محمد آشنا هستند.

آنچه در ادامه خواهد آمد تمام این قضایا را با استناد به معتبر ترین منابع تاریخی اسلام اثبات خواهد کرد و به تحلیل جزئی آنها خواهد پرداخت. اگر ما بتوانیم پس از بررسی شرح حال و سرانجام افرادی که در زیر خواهند آمد نشان دهیم که برخورد محمد با آنها درست نبوده است به دو نتیجه خواهیم رسید. نتیجه یکم این است که محمد یک تروریست و جنایتکار و شکنجه گر بوده است و چنین شخصی نمیتواند یک پیامبر باشد، لذا نبوت او مردود است. نتیجه دوم که یک نتیجه سیاسی است این است که تروریسم و خشونت اسلام ریشه در تاریخ اسلام و رفتار محمد دارد نه در وقایع جاری هر دوره ای. لازم به یادآوری است که برخی از این نوشتارها ترجمه از نوشتارهای نوشته مسیحیان هستند و ممکن است آمیخته با آموزه های دینی مسیحی باشند که لزوماً مورد تایید تارنمای زندیق بعنوان یک تارنمای سکولار و انسانگرا نیست.

سیاهه قربانیان محمد

  • ترور عصماء بنت مروان، یک زن شاعر یهودی، و مادر ۵ فرزند بود. او در نکوهش محمد پس از ترور ابوعفک پیرمردی ۱۲۰ ساله توسط محمد شعری اعتراضی می‌سراید که در این نوشتار به پارسی آمده است. محمد نیز عمیر بن عدی را برای قتل او میفرستد،‌ او شبانه به خانه عصماء‌ میرود، بچه ای را که عصماء از سینه به او شیر میداده است را جدا کرده و شمشیر را بگونه ای در سینه او وارد میکند که از پشت او خارج میشود. از این داستان میتوان همچنین نتیجه گرفت که محمد در کشتن، میان زن و مرد مساوات را رعایت میکرد.
  • سهم عبدالله بن سعد بن ابی سرح در نوشتن قرآن،‌ از جالب ترین اتفاقهای تاریخ اسلام این است که شخصی به نام ابی سرح که از کاتبان وحی بوده است گاهی وحی را تغییر میداده است و مینوشته است و پیامبر با اینکار او مخالفتی نمیکرده است. او بعدها میفهمد که به نوعی نقش ویرایشگر متن های خداوند را بازی میکرده است، و چون خود بخشی از قرآن را دستکاری کرده بود به دروغین بودن پیامبری محمد آگاه میشود، به او خیانت میکند و از مدینه به مکه میرود. او یکی از افرادی است که محمد پس از فتح مکه دستور قتل آنها را صادر میکند،‌ محمد بسیار مشتاق به از میان برداشتن او بود ولی به دلیل مسخره ای که پیامبران با اشاره نمیکشند سرانجام او را نمیکشد.
  • قتل کنان ابن ربیع،‌ کنانه رهبر قبیله یهودی خیبر بود. محمد پس از شکست او از او میخواهد که محل پنهان شدن گنجهای قومش را نشان دهد، محمد اینکار را با شکنجه کردن او انجام میدهد، او زیر شکنجه نیز حاضر به همدستی با محمد نمیشود، محمد او را میکشد، شخص دیگری جای گنج را به محمد و دزدان نشان میدهد، محمد گنج را یافته سپس همان شب زن او صفیه را به همسری خود  در آورده با او همبستر میشود.
  • ابن سنينة،‌ یک تاجر یهودی بود. محيصة یکی از مسلمانان که پیش از اسلام نیز با او روابط تجاری و اقتصادی داشت پس از اینکه محمد دستور قتل یهودیان را میدهد بر روی او میپرد و او را میکشد. پس از این قتل برادر محيصة او را کتک میزند که چگونه توانستی که کسی که بیشتر چربی شکمت از اموال اوست بکشی؟‌ او در پاسخ میگوید اگر محمد میگفت تو (یعنی برادرم) را نیز بکشم چنین میکردم.
  • قتل نضر بن الحارث، او یک مرد ثروتمند بود که تجارت برده خواننده و کتاب میکرد،‌ او پیشتر در مورد پیامبری محمد بسیار چون و چرا کرده بود و با پرسشهای خوب دست محمد را رو کرده بود تا جایی که محمد تنها با خشونت میتوانست اسلامش را گسترش دهد. نضر بن الحارث یکی از کسانی بود که محمد دستور داده بود پس از فتح مکه حتما باید کشته شود. خواهر او سپس گفته است در حالی که درمانده و خسته بود به مرگی شکنجه وار کشته شد، زندانیی در بند، که همچون چهارپایی لنگ حرکت میکرد.
  • ترور عبدالله بن أُبّی بن سلول العوفی،‌ او رهبر قبیله خزرج در مدینه و از کسانی بود که پس از ماجرای عایشه و صفوان که در آن عایشه با یک مرد سوار شتر میشود، به سخن پراکنی و متلک گفتن به پیامبر می‌پردازد، محمد بخشهایی از سوره نور از جمله آیات ۱۱ تا ۲۶ را به او اختصاص میدهد. سپس روی منبر از مسلمانان میخواهد که او را از بین ببرند. او خود یک مسلمان بود اما به دلیل انتقادهایی که از محمد میکرد و زنان او را بدکاره جلوه میکرد منافق خوانده شد اما ظاهرا به مرگ طبیعی میمیرد.
  • ترور ابوعفک پیر مرد 120 ساله، او پیر مردی یهودی بود که با اشعارش محمد را به چالش می‌کشید. محمد از گفته های او بسیار متنفر و دلخور بود و یارانش را تشویق به کشتن او میکند. او شبی تاریک در حالی که بر بام خوابیده بود توسط سالم ابن عمیر یکی از آدمکشان محمد ترور میشود.
  • سفیان ابن خالد، او رئیس طایفه لحیان بود که در حال آماده کردن اعراب برای جنگ با محمد پس از جنگ احد بود. محمد عبدالله بن انیس را برای کشتن او میفرستد. عبدالله بن انیس خود را جای عرب دیگری که میخواهد به او بپیوندد جا میزند و سفیان او را با آغوش باز میپذیرد. عبدالله ابن انیس سپس در موقعیت مناسب سر او را میبرد. او سپس سر جداشده سفیان را به مدینه آورده جلوی محمد می اندازد. محمد از اینکار بسیار خشنود میشود و چوبی برای سپاس به او میدهد. این آدمکش محمد پیش از مرگ وصیت میکند که چوب را نیز پس از مرگ در کنار او دفن کنند.
  • قتل کعب ابن اشرف،‌ رئیس قوم بنی نضیر، مردی ثروتمند و در میان اعراب مشهور به نیکمردی، خوشپوشی بود. او علیه محمد لب به سخن گشوده بود و چند شعر علیه او سراییده بود، مسلمانان به دستور محمد با دروغ و نیرنگ از نیکخواهی او استفاده کرده و به او نزدیک میشوند و با ناجوانمردی تمام او را کشته، سرش را برای محمد به هدیه می آورند و جلوی پای او می‌اندازند. محمد از خوشحالی تکبیر میگوید.
  • مقیس بن صبابه،‌ شخصی بود که گویا به خطا مردی از انصار را که فکر میکرد برادرش را کشته، کشته بود. او سپس به مکه پناهنده میشود اما پس از فتح مکه به دستور محمد کشته میشود.
  • عبدالله بن خطل، شخصی بود که ابتدا اسلام آورده بود اما پس از مدتی از اسلام خارج شده و به آیین پیشین خود باز میگردد. او از جمله مکیانی است که محمد دستور قتل آنها را صادر کرده بود. دو تن از تروریستهای محمد او و همچنین دو دختر برده که صدایی زیبا داشتند و آوازهایی علیه محمد میخواندند میکشند.
  • یسر بن رزیم و شماری از یهودیان دیگر، یکی از رهبران قبیله یهودی خزرج بود، محمد با حیله به یاران خود میگوید به نزد او بروید و به او بگویید اگر پیش محمد بیاید حکومت خزرج را به خودشان خواهد داد. او در میان راه از رفتن به نزد پیامبر پشیمان میشود، اما اجازه بازگشت پیدا نمیکند. هواداران محمد او و تمام یهودیان دیگری را که برای ملاقات به محمد به مدینه میبردند میکشند.
  • ام قرفه ، پيرزنی كه بدنش را دو شقه كردند،‌فَاطمة بنت ربيعة، یک اسیر جنگی از قبیله بنوفزاره بود که مسلمانان یکبار از آنها شکست خورده بودن. زیبدبن حارث از آدمکشان محمد او را به شکل فجیعی میکشد. بدین شرح که هر یک از پاهای فاطمه را با طنابی بست و سپس سر هر یک از آن طنابها را به پای یک شتر گره زد و آنگاه شتر ها را در دو جهت مختلف به حرکت در آورد و در نتیجه بدن آن زن فرتوت و سالخورده به دو شقه تقسیم گردید.
  • رفاعه بن قیس جشمی، از بزرگان قبیله طایفه جوسهم بود که برای جنگ با محمد آماده میشد. محمد دسته از مسلمانان را میفرستد و آنها در هنگامی که او تنهایی در بیابان به دنبال چوپان گمشده ای از طایفه ای میگشت از پای آورده سپس سر از تن او جدا میکنند و تا میتوانند از اموال و زنان از یاران او میدزدند.
  • محمد و اعدام یک شخص از روی گمان، محمد شخصی که در هنگام سفر مسلمانان با وی برخورد میکند به جرم اینکه جاسوس است میکشد و اموال او را میان مسلمانان تقسیم میکند
  • قتل عمرو بن جحاش شخصی بوده است که محمد گمان میکرده میخواسته او را بکشد،‌ محمد از روی ترس زودتر او رامیکشد
  • عقبه بن ابی معیط از قریشیان بود که به دست محمد اسیر میشود و او فرمان قتل او را صادر میکند. او پیش از مرگش از محمد میخواهد که به او بگوید بر سر فرزندانش چه خواهد آمد و محمد به او میگوید آنان نیز در آتش جهنم خواهند سوخت و سپس او را میکشند.
  • سلام بن ابی الحقیق الیهودی ابورافع   محمد گروهی از یارانش را برای قتل ابورافع که از بزرگان یهود بود میفرستند. آنها به همسر ابورافع میگویند که اعرابی به دنبال رهتوشه هستند، او نیز از روی میهمان پذیری آنها را به خانه راه میدهند و مسلمانان او را در بستر خود میکشند. مسلمانان در مقابل محمد با یکدیگر ستیز میکردند که چه کسی وی را کشته است، و محمد پس از دیدن شمشیر خونین عبدالله ابن انیس متوجه میشود که قاتل اصلی اوست.
  • امیه بن خلف ابی صفوان،‌ شخصی است که محمد پیشتر قصد کشتن او را کرده بود و او سرانجام در جنگ کشته میشود.
  • عمبرو بن جحاش، شخصی است که محمد اعلام میکند او قصد کشتن محمد را دارد. محمد اعلام میکند این خبر از طریق وحی به او داده شده!
  • محمد و ده قربانی مکی،‌ مشهور است که محمد پس از فتح مکه دستور صلح میدهد، اما او همچنین نام ۱۰ نفر را می‌آورد که حتما باید کشته شوند، محمد به یاران خود دستور میدهد هرکجا آنها را یافتند بکشند و یاران او موفق میشوند بیشتر این ۱۰ تن را بکشند. نام این ده تن از این قرار است:
    • عكرمة بن أبي جهل
    • هبار بن الأسود
    • عبد الله بن سعد بن أبي سرح
    • مقيس بن صبابة الليثي
    • الحويرث بن نقيذ
    • عبد الله بن هلال بن خطل الأدرمي
    • هند بنت عتبة
    • سارة مولاة عمرو بن هشام
    • فرتنا
    • قريبة

26 نظر برای “قتل و ترورهای محمد

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.