کتاب 23 سال نوشته علی دشتی صفحه 84
بعضی را عقيده بر اين است كه الفصول و الغايات را ابوالعلاء معری ( شاعر و لغت شناس نابينی عرب حدود ۳۶۳-۴۴۹ هجري) به قصد رقابت با قرآن انشاء كرده و از عهده برآمده است.
تركيبات نارسا و غير وافی (تمام و كامل) به معنی و مقصود و نيازمند تفسير، واژههی بيگانه يا نامأنوس به زبان عرب استعمال كلمه در معنی غير متداول، عدم مراعات مذكر و مؤنث يا عدم تطابق فعل با فاعل يا صفت با موصوف و ارجاع ضمير بر خلاف قياس و دستور، يا به مناسبت سجع دور افتادن معطوف از معطوفعليه و موارد عديدهی از اين قبيل انحرافات در قرآن هست كه ميدانی بری منكران فصاحت و بلاغت قرآن گشوده است و خود مسلمانان متدين نيز بدان پيبردهاند و اين امر مفسران را به تكاپو و تأويل و توجيه برانگيخته است و شايد يكی از علل اختلاف در قرأئت نيز اين باشد چنان كه “ يا ايها المتدثر” يا ايها المدثر شده است و مفسر مجبور است بگويد “ت” به “د” تبديل و در “د” ادغام شده است. هم چنين يا ايها المتزمل كه يا ايها المزمل شده است.
در سوره نساء آيه ۱۶۱ چنين آمده است:
“ لكن الرّاسخُونَ فی العلم مِنْهُمْ وَ الُمؤمَنُونَ… واَلمقيمين اَلصلاةَ و اَلمؤتون الزكَاة…” ( ليكن راسخين در علم و مؤمنين… و برپا دارندگان نماز و دهندگان زكاة…)
جمله مقيمين الصلوة بايد مانند راسخون مؤمنون و مؤتون در حال رفع و به صورت مقيمون نوشته شود.
در سوره حجرات آيه ۹ “ وَ اِنْ طائفَتانِ منَ الُؤمِنينَ اقْتَتَلُوا” ( و اگر دو گروه از مؤمنان كارزار كنند با هم) . “ن” فاعل جمله، كلمه طائفتان است بر حسب اصل در زبان عربی فعل ميبايستی “اقتتلتا” باشد تا با فاعل مطابقت كند.
آيه ۱۷۷ سوره بقره كه در جواب به اعتراض يهود است راجع به تغيير قبله از مسجدالاقصی به كعبه مضمون زيبا و ارجمندی دارد:
“ لَيْسَ اْلبَّرَ اَنْ تُولّوُا وجُوُهَكْمْ قبَل اْلَمشْرقِ وَ اْلمغَربِ وَلكِنَّ اْلبَّر مِنَ اَمَنَ بِاللهِ وَ اْلَيَومِ الاخر”
يعنی خوبی در اين نيست كه روی به مشرق آورند يا مغرب، خوب كسی است كه ايمان به خدا و روز بازپسين آورد. كه عطف شخص است به صفت و بايد چنين باشد. خوبی روی آوردن به مشرق يا مغرب نيست بلكه خوبی آن است كه به خدا ايمان آرد.
به همين جهت تفسير جلالين جمله “لكن البر” را چنين توجيه ميكند و لكن ذالبر.
مْبُردّ كه يكی از بزرگترين علماء نحو است با ترس و لرز ميگفت اگر من به جی يكی از قراء بودم اين كلمه “بر” را با كسر نميخواندم، بلكه با زير و مفتوح ميخواندم تا “بر” مخفف “بار” باشد و معنی نكوكار دهد و به همين دليل مطعون شد و وی را سست ايمان گفتند.
در آيه ۶۳ سوره طه قوم فرعون راجع به موسی و برادرش هارون ميگويند ان هذان لساحران. در صورتی كه اسم بعد از حرف آن بايد در حال نصب باشد و هذين گفته شود و معروف است كه عثمان و عايشه نيز چنين قرائت كردهاند. بری اين كه به تعصب و جمود در عقيده اشخاص پی ببريم خوب است ری يكی از دانشمندان اسلامی را كه در جايی خواندهام نقل كنم.
اين دانشمند ميگفت اين اوراقی كه به اسم قرآن در ميان دو جلد قرار گرفته است به اجماع مسلمين كلام خدا است، در كلام خدا اشتباه راه نمييابد پس اين روايت كه عثمان و عايشه به جی هذا، هذين خواندهاند فاسد و نادرست است.
تفسير جلالين به طرز ملايمتری به رفع اشكال برخاسته و ميگويد در اين تثنيه در هر سه حالت نصب و رفع و جرّ با الف آورده ميشود ولی ابو عمرو نيز مانند عثمان و عايشه هذين قرائت ميكرده است.
در سوره نور آيهی (۳۳) است شريف و انسانی كه ما را از وجود يك رسم زشت و ناپسند در آن زمان آگاه ميكند.
“ لاتُكْرهُوا فَتَياتكُمْ عَلَی اْلبِغاء اِنْ اَرَدْنَ تَحَصنُّناً لتَبْتَغُوا عَرضَ اْلحَيوة الُدّنْيَا وَ مَنْ يُكْرهْهُنَّ فَانَّ مَنْ بَعدِ اِكَْراهِهِنَّ غَفُور رَحَيُم”
(يعني) دختران خود را بری تحصيل مال به زنا مجبور نكنيد. كسی كه آنها را مجبور كند پس از مجبور كردن آنها خداوند آمرزنده و رحيم است”
( معنی دقيق آيه چنين است: كنيزانتان را اگر خواهند عفيف باشند، به طلب مال دنی، به زناكاری وادار مكنيد و چون وادار شدند خدا نسبت به ايشان آمرزگار و رحيم است).
پر واضح است كه قصد پيغمبر نهی از يك كار زشت و ناپسند است يعنی كسانی كه كنيز و برده دارند به قصد انتقاع و به جيب زدن مزد همخوابگی آنان، آنان را به نزد حريف نفرستند و به زنا مجبور نكنند.
و باز واضح است كه قصد از جمله “فان الله من بعد اكراههن غفور رحيم” اين است كه خداوند بر كنيز و بردهی كه به امر مولی خود تن به زنا داده است ميبخشايد. ولی ظاهر چنين است كه خداوند نسبت به مرتكبان اين عمل غفور و رحيم است پس عبارت نارسا و به مقصود شريف پيغمبر وافی نيست به ری ابراهيم نظام در باره قرآن اشاره كرديم و بايد اضافه كرد كه او در اين ری تنها نيست، بسی از معتزليان ديگر چون عبادبن سليمان و فوطی كه همه از مؤمنان بنامند با وی هم رأيند و اين عقيده را مباين اسلام و ايمان خود نميدانند.
بديهی است نام متفكر بزرگ و روشنفكرترين مردان عرب ابوالعلا معری را به ميان نميآوريم كه منشأت خود را اصيلتر و برتر از قرآن ميدانست.
باری بيش از صد مورد انحراف از اصول و استخوان بندی زبان عربی را از اين قبيل كه اشاره شد ثبت كردهاند و نيازی به گفتن نيست كه مفسرين و شارحان قرآن در توجيه اين انحرافها كوششها و تأويلها كردهاند و از آن جمله است زمخشری كه از ائمه زبان عرب و از بهترين مفسران قرآن كريم به شمار ميرود و يكی از ناقدان اندلسی، (كه) نامش را به خاطر ندارم، در باره وی ميگويد اين مرد ملانقطی و مقيد به قواعد زبان عربی يك اشتباه فاحش كردهاست. ما نيامدهايم قرائت را بر دستور زبان عربی منطبق سازيم تكليف ما اين است كه قران را دربست قبول كنيم و قواعد زبان عرب را بر آن منطبق سازيم.