بایگانی برچسب‌ها: حدیث-از-صحیح-بخاری

نگر پلید محمد درباره ی توانمندی های یک زن

وقتی پیامبر شنید که مردم ایران دختر خسرو را ملکه (حاکم) خود کرده اند، گفت «کشوری که زنی را حاکم بر خود کند، هرگز پیروز نخواهد شد.» صحیح بخاری جلد 9 کتاب 88 شماره 219

محمد: بیشترین جهنمیان از زنان هستند!

یکبار پیامبر به مصلی میرفت که نماز عید فطر را بخواند، او از کنار زنی رد شد و گفت «ای زنان! صدقه بدهید، (این صدقه به او میرسید زیرا او نایب السلطنه خدا روی زمین به شمار میرفت و پول را بین کسانی که رضایت آنها را خواستار بود یا برای نشان دادن سخاوت پخش میکرد) چرا که من دیده ام اکثر کسانی که دچار آتش جهنم هستند از شما (زنان) بودند.» آنها (زنان) گفتند ای رسول الله چرا چنین است؟ او گفت «شما دائما لعنت میفرستید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید. من هیچ کسی که به اندازه شما در عقل و دین نقص داشته باشد ندیده ام. یک مرد هوشیار و معقول نیز ممکن است توسط شماها منحرف شود» زنان از او پرسیدند «ای رسول الله، چه نقصانی در عقل و دین ما وجود دارد؟» او گفت «آیا همین که دو شاهده زن برابر یک شاهد مرد هستند کافی نیست؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این دلیل نقصان عقل آنها است. آیا این درست نیست که زنان در دوران حیض خود نه میتوانند نماز بخوانند نه میتوانند روزه بگیرند؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این نیز نقصان آنها در دینشان است». صحیح بخاری پوشینه 1, کتاب 6, شماره 301

عمر و داد و ستد او با الله

از عمر نقل شده است:

خداوند در سه مورد با من موافقت کرد. 1. من گفتم یا رسول الله، ایکاش ما مقام ابراهیم را مصلی خود قرار دهیم و در آنجا نماز بخوانیم. پس آیه نازل شد که:

  1. «مقام ابراهيم را، نمازگاه خويش گيريد» سوره بقره آیه 125.
  2. و در مورد آیه ای که میگوید زنان باید چادر سر کنند، من گفتم، ای رسول الله، ایکاش به زنان خود دستور بدهی که خودشان را در مقابل مردان بپوشانند، زیرا مردان خوب و بد با آنها صحبت میکنند. بنابر این آیه ای که دستور میدهد زنان چادر سر کنند نازل شد، سوره احزاب آیه 59.
  3. یکبار زنان پیامبر در مقابل او متحد شده بودند و من به آنها گفتم، اگر پیامبر شما را طلاق دهد الله زنان بهتری از شما به او خواهد داد، پس این آیه نیز نازل شد، سوره تحریم آیه 5.

صحیح بخاری جلد اول کتاب 8 ام شماره 395

اخراج یهودیان از شبهه جزیره عربستان توسط محمد

منقول است از ابوهریره: هنگامی که ما در مسجد بودیم، پیامبر خدا به پیش ما آمد و گفت: «بیایید به پیش یهودیان برویم» بنابراین ما به همراه وی رفتیم تا به بیت المدراس(مدرسه تعلیم توراة) رفتیم. پیامبر ایستاد و آنان را صدا زد و گفت: «ای یهودیان، ایمان بیاورید تا در امان باشید» یهودیان پاسخ دادند: «ای ابالقاسم! تو پیام الله را به ما رسانده ای» پیامبر گفت: «آن چیزیست که من از شما میخواهم» وی جمله ی نخستش را برای بار دوم تکرار کرد و آنها گفتند: «ای ابالقاسم! تو پیام الله را به ما رسانده ای» سپس وی جمله اش را برای بار سوم گفت و اضافه کرد » اید بدانید که زمین به الله و پیامبرش تعلق دارد، و من میخواهم شما را از این سرزمین تبعید دهم، بنابراین در میان شما هر کس دارایی ای از زمین دارد میتواند آن را بفروشد، در غیر این صورت باید بدانید که زمین متعلق به الله و پیامبرش می باشد.

صحیح بخاری، پوشینه 9، کتاب 85، شماره 77، پوشینه 4، کتاب 53 شماره 391

لخت دویدن موسی برای اثبات سلامت

منقول است از ابوهریره: رسول الله فرمود: حضرت موسی فردی خجالتی بود و بخاطر محجوب بودنش بدنش را کاملاً می پوشاند. یکی از اسرائیلیان وی را با گفتن اینکه: وی برای این بدنش را اینچنین می پوشاند که مریضی پوستی دارد، یا شاید جذام و فتق بیضه و یا نقص هایی دیگر. آزرد. الله خواست وی را از چیزهایی که مورد میگویند رهایی بخشد، بنابراین یک روز که موسی تنها بود، لباسهایش را درآورد و بر روی سنگی قرار داد و شروع به حمام گرفتن کرد. وقتی حمام کردنش تمام شد به سوی لباسهایش رفت تا تا آنها را بپوشد ولی سنگ لباسهایش را گرفت و فرار کرد! موسی عصایش را برداشت و به دنبال سنگ دوید و میگفت: ای سنگ! لباسهایم را پس بده! تا به گروهی از بنی اسرائیلیان رسید که وی را لخت دیدند، و وی را بهترین مخلوقی که خداوند خلق کرده یافتند و خداوند او را از آنچه متهمش میکردند بری ساخت. سنگ ایستاد و موسی لباسهایش را برداشت و پوشید و و شروع به زدن سنگ با عصایش کرد. به قدرت الله سنگ هنوز نشانه هایی از آن زدن دارد، سه، چهار و یا پنج نشانه. این چیزیست که الله در گفتارش به آن اشاره میکند: «ای کسانی که ایمان آورده اید! مانند کسانی که موسی را آزردند نباشید، و خدا او را از آنچه به او نسبت میدادند بری کرد و او در نزد خداوند محترم و آبرومند بود (سوره 33، آیه 69) صحیح بخاری، جلد 4، کتاب 55، شماره 616

سخنان محمد با اجساد و تقلب مسلمانان در تقسیم غنائم

منقول است از ابن شهاب: صحبت در مورد جنگهای پیامبر(که جنگیده بود) بود و به هنگام صحبت از جنگ بدر پیامبر گفت: «وقتی که دسته ی مشرکان به داخل خندق افتاده شدند، پیامبر خدا به آنها گفت: » آنچه را که خدایتان وعده داده بود را راست یافتید؟» عبدالله گفت: «برخی از اصحاب پیامبر گفتند: «ای رسول خدا! تو مردمان مرده را خطاب قرار داده ای» پیامبر خدا جواب داد «آنها بهتر از آنچه شما میشنوید سخنان مرا میشنوند» تعداد مردان مسلمانی که از قبیله قریش در جنگ بدر جنگیدند و غنیمتشان را گرفتند به 81 نفر میرسید، ولی هنگام تقسیم غنائم تعدادشان شد 101 مرد.اما خدا بهتر میداند (که جریان چه بود) صحیح بخاری، جلد 5، کتاب 59، شماره 360

معامله موسی با خدا

منقول است از ابوهریره:

فرشته ی مرگ بسوی موسی فرستاده شد و وقتی که بسوی وی رفت موسی شدیداً وی را مورد ضرب قرار داد و یکی از چشمهایش را درآورد. فرشته بسوی پروردگارش برگشت و گفت: «تو مرا بسوی بنده ای فرستاده ای که نمیخواهد بمیرد» الله چشمش را به او بازگرداند و گفت: «برگرد و به او(موسی) بگو که دستش را بر روی پشت یک گاو نر قرار دهد و وی اجازه خواهد داشت سالهایی به تعداد موهایی که زیر دست او میرود زندگی کند» (پس فرشته به سوی موسی رفت و این را به وی گفت) و موسی پرسید: «ای خدای من! پس از آن چه؟» وی گفت: «پس از آن خواهی مرد» وی گفت: «بگذار الآن مرگ به سراغم بیاید» وی از الله درخواست کرد که او را به نزدیک سرزمین مقدس به مسافتی نزدیک بیاورد. پیامبر خدا فرمود: «اگر آنجا بودم به شما قبر موسی را در نزدیکی تپه ی قرمز شنی نشان میدادم.»

صحیح بخاری، جلد 2، کتاب 23، شماره 423

مردان زن صفت در خانه عمر

منقول است از ابن عباس: پیامبر نفرین کرد مردان زن صفت را و زنانی را که شباهت مردان را دارند. وی همچنین گفت: «آنها را از خانه هایتان بیرون کنید» وی فلان و فلان کس را از خانه بیرون کرد و عمر نیز فلان و فلان کس را. صحیح بخاری، جلد 8، کتاب 82، شماره 820

زنان از نظر محمد ناقص العقل هستند

منقول است از ابو سعید الخدری: پیامبر فرمود: مگر چنین نیست که شهادت یک زن برابر نیمی از شهادت یک مرد است؟ زن گفت: بلی. پیامبر فرمود: دلیل آن کمبود عقل در زنان است. صحیح بخاری، جلد 3، کتاب 48، شماره 826

اجازه ازدواج موقت در جنگ

منقول است از عبدالله:

ما در جنگ های مقدس پیامبر شرکت میکردیم و هیچ زنی با خودمان نداشتیم. بنابراین به پیامبر گفتیم: «آیا ما باید خودمان را اخته کنیم؟» ولی پیامبر ما را از این کار منع کرد و از آن پس به ما اجازه با زنان ازدواج موقت (متعه) کنیم، حتی اگر شده با هدیه کردن یک لباس، سپس وی خواند:»ای کسانی که ایمان آورده اید! چیزهای خوبی را که خدا برایتان حلال کرده را بر خود حرام نکنید.»

صحیح بخاری، جلد 6، کتاب 60، شماره 139

عمر حکم محمد در مورد ازدواج موقت را عوض میکند!

جابر بن عبدالله گزارش میدهد:

ما با دادن یک کف دست خرما یا آرد به عنوان مهریه در هنگام زندگی رسول خدا و حکومت ابوبکر ازدواج موقت میکردیم تا زمانی که عمر آن را بخاطر عمر بن حریث ممنوع کرد.

صحیح مسلم، کتاب 008، شماره 3249

ابو ندره میگوید: وقتی که من به همراه جبیر بن عبدالله بودم، مردی به پیش وی آمد و گفت که ابن عباس و ابوزبیر بر سر دو نوع متعه(حج تمتع و ازدواج موقت با زنان) اختلاف نظر دارند، بر آن اساس جبیر گفت: ما هر دوی اینها را در زمان زندگانی رسول الله انجام میدادیم. سپس عمر ما را از انجام آنها منع کرد و ما دیگر آنها را انجام ندادیم. صحیح مسلم، کتاب 008، شماره 3250

ابن اوریج میگوید: عاتی خبر داد که جبیر بن عبدالله برای حج عمره آمد، و ما به منزلش آمدیم و مردم در مورد چیزهای مختلف از او پرسیدند، و به ازدواج موقت اشاره کردند، و بر این اساس گفت: «بلی! در طول حیات پیامبر و خلافت ابی بکر و عمر ما از ازدواج موقت سود برده ایم» صحیح مسلم، کتاب 008، شماره 3248

رسول خدا فرمود: اٌیما رجل و امراه توافقا فعشره ما بینهما ثلاث لیال فان احباان یتزایدا او یتتارکا یعنی هر مرد و زنی که توافق کردند زندگی موقت آن دوتا سه شب است پس از آن اگر دوست داشتند بر آن افزوده یا از هم جدا میشوند. صحیح بخاری ج۳ ص ۱۶۴ عبد الله بن مسعود روایت می کند که: ما در کنار رسول خدا میجنگیدیم و همسر نداشتیم گفتم بهتر نیست خود را اخته کنیم ؟رسول خدا ما را از این کار بازداشت . سپس به ما اجازه داد تا با پرداخت مهریه (جامعه و امثال آن) زنان را به عقد موقت خود در آوریم . عبد الله سپس این آیه را تلاوت کرد که : یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل الله ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین یعنی ای اهل ایمان پاکیزه هایتان را که خداوند برای شما حلال کرده حرام نکنیدکه خداوند تعدی کنندگان را دوست نمیدارند. سوره مائده آیه ۸۷ صحیح بخاری ج ۳ ص ۸۵ ـــ صحیح مسلم حدیث ۱۴۰۴ ص ۱۰۲۲ ـــ سنن بیهقی ج ۷ ص ۲۰۰مسند احمد ج ۱ ص ۴۲۰ و در حاشیه آن گوید:ابن مسعود به این حکم عمل میکرد . جابر بن عبدالله روایت میکند که: در همه دوران رسول خدا و ابوبکر مقداری گندم می دادیم و ازدواج موقت میکردیم تا آنکه عمر به خاطر کاری که عمر بن حریث انجام داده بود آن را منع کرد . صحیح مسلم حدیث ۱۴۰۵ ص ۱۰۲۳ ـــ شرح نووی ج ۹ ص ۱۸۳ ـــ کنز العمال ج ۸ ص ۲۹۳ مصنف عبد الرزاق ج ۷ ص ۵۰۰ ـــ سنن بیهقی ج ۷ ص ۲۳۷ ــ مسند احمد ج ۳ ص ۳۰۴ عطا از جابر بن عبد الله نقل می کند که : ما در زمان رسول خدا و ابوبکر وعمر ازدواج موقت میکردیم تا انکه در اواخر خلافت عمر ـ عمربن حریث ـ با زنی ازدواج موقت کرد . (راوی میگوید : جابر بن عبدالله نام زن را برد و من فراموش کردم ) آن زن باردار شد و خبرش به عمر رسید . او را خواست و پرسید چه کسی را شاهد بوده ؟ (عطا گوید :نمی دانم گفت : مادرم یا ولی اش ) عمر که می ترسید فریبی در کار باشد گفت : چرا غیر آنها نبودند. مصنف عبد الرزاق ج ۷ ص ۲۹۶ عمر بن خطاب گفت : متعتان کانت علی عهد رسول الله و انا انهی عنهما و اعاقب علیهما : متعه الحج و متعه النساء یعنی :دو متعه در زمان رسول خدا جاری بود و من از آن دو تا نهی می کنم و بر انجام آن کیفر میکنم : متعه حج و متعه زنان تفسیر قر طبی ج۲ص۳۷۰ ــ تفسیر فخر رازی ج۲ ص۲۰۱ـ کنز العمال ج۸ ص۲۹ از عبدالله بن عمر بن خطاب مردی شامی پرسید ؟ چه می گویی در متعه نساء گفت : البته حلال است گفت : خلیفه پدرت آز آن نهی نموده عبد الله گفت : پیغمبر امر فرموده اگر پدرم نهی نموده قطعا امر پیغمبر مقدم است بر نهی پدرم و من مطیع امر رسول الله می باشم. مسند احمد جزء دوم ص ۹۵ ـ جامع الاصول

ارتباط ماتحت زنان یک قبیله با قیامت

منقول است از ابوهریره: رسول الله گفت: ساعت(قیامت) برقرار نخواهد شد تا هنگامی که باسن های زنان قبیله داوس در هنگام گشتن به دور ذی الخلصه تکان میخورد. ذی الخلصه بت قبیله داوس بود که در زمان جاهلیت قبل از اسلام آن را می پرستیدند. صحیح بخاری، جلد 9، کتاب 88، شماره 232

پایان جهنم چگونه است؟

منقول است از اناس ابن مالک:

پیامبر فرمود: آتش جهنم تمام مدت خواهد گفت: کسان دیگری هم برای آمدن هستند؟ تا زمانی که خدای قدرت و افتخار پای خود را روی آن بگذارد و آتش خواهد گفت: کافیست، کافیست. به قدرت و افتخارت! و تمام پهلوهای آن به هم خواهد آمد (آتش منقبض و خاموش خواهد شد)

صحیح بخاری، جلد 8، کتاب 78، شماره 654

گفتگوی بهشت و دوزخ

از ابو هریره منقول است:

پیامبر فرمود: بهشت و جهنم با هم بحث کردند و جهنم گفت: «به من امتیاز داشتن ستمگران و متکبران داده شده است» بهشت گفت: «پس من چی؟ چرا فقط انسان های ضعیف و حقیر وارد من میشوند؟» بر این اساس الله به بهشت گفت: «تو رحمت و بخشش من هستی که من به هر کس از بندگانم که بخواهم ارزانی میکنم.» سپس الله به جهنم گفت: «تو مجازات من هستی که من هر کدام از بندگانم که را که بخواهم با تو تنبیه میکنم. و هر کدام از شما گنجایش این را خواهد داشت» برای جهنم، این پر نخواهد شد تا هنگامی که الله پایش رو روی آن خواهد گذاشت و جهنم خواهد گفت: «کافیست! کافیست!» در آن هنگام جهنم پر خواهد شد و قسمت های مختلفش به هم نزدیکتر خواهند شد.

و الله با هیچ کدام از بندگانش با بی انصافی رفتار نخواهد کرد. و برای بهشت، الله مخلوق دیگری را برای پر کردن آن خلق خواهد کرد.

صحیح بخاری، جلد 6، کتاب 60، شماره 373

برخورد محمد با دزدان دیگر

منقول است از ابوغلابه:

اناس گفت: تعدادی از افراد قبیله عقل یا اورینه به مدینه آمدند و آب و هوای مدینه بهشان نساخت. بنابراین پیامبر بهشان دستور داد که به یک گله شتر شیرده بروند و از شیر و ادرار شترها بنوشند(به عنوان درمان پزشکی). بنابراین آنها به دستور پیامبر عمل کردند و وقتی حالشان خوب شد چوپان پیامبر را کشتند و شترها را رم دادند/بردند. این خبر فردا صبح به پیامبر رسید و وی مردانی را برای پیگیری فرستاد و آن افراد دستگیر شده در هنگام ظهر آورده شدند. پیامبر دستور داد دستها و پاهایشان را قطع کنند(این کار انجام شده بود) و چشمانشان با تکه ای آهن گداخته داغ شده بود. آنها در غار حرا گذاشته شده بودند و وقتی که درخواست آب کردند آبی به آنها داده نشد. ابوغلابه گفت: آن مردان برای دزدی و جنایت، کافر شدن پس از اسلام آوردن و جنگ علیه الله و رسولش مجازات شدند.

صحیح بخاری، جلد 1، کتاب 4، شماره 234

صحبت پیامبر با درخت

من از مسروق پرسیدم: چه کسی به پیامبر از جنیان خبر داد، هنگامی که در شب قرآن را شنیدند؟ وی گفت: پدر تو، عبدالله به من گفت که درختی در مورد آنان(جنیان) به پیامبر خبر داده است.

صحیح بخاری، بخش پنجم، جلد 58، شماره 199

نوازش درخت برای آرام کردنش

پیامبر عادت داشت روزهای جمعه در کنار یک درخت و یا یک نخل خرما بایستد. یک مرد یا زن انصاری گفت: ای رسول الله! آیا برای تو منبری درست کنیم؟ وی پاسخ داد: اگر دوست دارید این کار را بکنید. پس آنها برای پیامبر یک منبر ساختند و روز جمعه هنگامی که پیامبر خواست بسوی منبر رود(برای ایراد خطبه) نخل خرما همانند یک بچه گریه کرد! پیامبر از منبر پایین آمد و درخت را در آغوش گرفت تا گریه و زاری بچه مانندش بند آمد و ساکت شد. پیامبر(ص) فرمود: این درخت برای از دست دادن اطلاعات دینی ای که پیش از این در نزدیکی اش گفته میشد و وی میشنوید، گریه میکرد.

صحیح بخاری، بخش چهارم، جلد 56، شماره 784

گوزیدن در هنگام صحبت با خدا ممنوع

عموزاده ی من از پیامبر الله در مورد شخصی پرسید که گمان کرده است در طول نماز بادی از وی خارج شده است. پیامبر الله پاسخ داد: نباید نمازش را ترک کند مگر اینکه صدایی بشنود و یا بویی به مشامش برسد. صحیح بخاری، بخش یکم، جلد 4، شماره 139

شیطان تمام شب در بینی میماند

پیامبر(ص) فرمود: اگر هر کدام از شما از خواب بیدار شد و شست شویی انجام داد، بایستی بینی خود را به این صورت بشوید که سه بار آب را داخل بینی کرده و به بیرون بپاشد، زیرا شیطان تمام شب را در قسمت بالای بینی وی بوده است. صحیح بخاری، بخش چهارم، جلد 54، شماره 516

زن ستیزی در میان مردان قریش

ما مردان قریش، بر روی زنانمان تسلط داشتیم، اما وقتی که اینجا آمدیم و با انصار (مسلمانان مدینه) زندگی کردیم، فهمیدیم که زنان انصار از درجه این بالاتر نسبت به مردانشان برخوردار هستند، پس زنان ما آغاز به دریافت عادتهای رفتاری زنان انصاری کردند. یکبار من بر سر زنم فریاد کشیدم و او نیز همزمان بر سر من فریاد کشید و من از این حرکت او بسیار بدم آمد که او جلوی روی من ایستاد. او گفت که چرا از اینکه من پاسخت را همانند خودت دادم دلگیر شدی؟ به الله سوگند زنان پیامبر نیز در روی او می ایستند و پاسخ او را میدهند، و برخی از آنها ممکن است تمام روز پاسخ او را ندهند و با او از روی قهر سخن نگویند. آنچه او گفت مرا ترساند و من به او گفتم «هر کس در میان آنها (زنان محمد) چنین کند، دچار خسران فراوانی خواهد شد». بعد من لباس پوشیدم و به نزد حفصه (دختر عمر که زن پیامبر بود) رفتم و از او پرسیدم «آیا هیچکدام از شما (زنان محمد) رسول الله را تا شبهنگام عصبانی نگاه میدارید؟»، او پاسخ مثبت داد. من گفتم «چنین زنی بسیار زیانکار است، و هرگز موفق نخواهد شد!، آیا او نمیترسد که پیامبر خدا غضب کند و این غضب خشم الله را نیز برانگیزد و او به شدت تنبیه شود؟ از رسول الله چیزهای زیادی را نخواهید و در روی او به هیچ عنوان نایستید، و با او قهر نکنید. هرچه میخواهید از من تقاضا کنید، از رفتار همسایه تان (عایشه) در رفتارش با محمد تقلید نکنید زیرا عایشه از شما زیباتر است، و پیامبر او را بیشتر از همه شما دوست میدارد… پس من بر پیامبر وارد شدم و او را در حالی که بر روی حصیری که پوشیده نبود دراز کشیده بود و جای حصیر روی بدن پیامبر مانده بود دیدم، او بر پشتی که با برگهای نخل پر شده بود تکیه زده بود. من به او سلام کردم و در هنگامی که ایستاده بودم به او گفتم: «آیا زنانت را طلاق داده ای؟» او چشمانش را به سوی من گرفت و پاسخی منفی داد، و من در حالی که ایستاده بودم با اعتراض گفتم «ای رسول الله آیا بدانچه من میگویم اعتنایی میکنی؟ ما مردم قریش دست بالایی بر دست زنانمان داشتیم و بعد به نزد کسانی آمدیم که زنانشان دست بالای مردانشان دارند…» سپس عمر جریان خود و زنش را تعریف کرد. «پیامبر لبخند زد»، عمر سپس گفت «من سپس گفتم، که پیش حفصه رفته ام و به او گفته ام «وسوسه نشوید که رفتار عایشه را در برابر پیامبر پیروی کنید، زیرا او زیباتر از شماها است و پیامبر او را بیشتر دوست دارد»، پیامبر دوباره لبخند زد. صحیح بخاری پوشینه 3، کتاب 43، شماره 648

صبر کنید تا خانم پشم زدایی کند

پیامبر فرمود: اگر شب هنگام وارد شهرتان شدید(پس از بازگشت از سفر)، به پیش بستگانتان نروید تا هنگامی که زنی که شوهرش غایب است موهای زائد آلت تناسلی اش را اصلاح کند. صحیح بخاری، بخش هفتم، جلد 62، شماره 173

تقلید از میمون برای سنگسار

در دوران جاهلیت پیش از اسلام من میمون ماده ای را دیدم که توسط تعداد زیادی میمون نر دوره شده بود و همگی داشتند او را سنگسار میکردند. زیرا رابطه و دخول غیرشرعی داشت. من نیز به همراه آنها به سنگسار وی پرداختم.

صحیح بخاری، بخش پنجم، جلد 58، شماره 188

آب آمدن از دستهای مبارک پیامبر

روزی ما به همراه پیامبر در مسافرت بودیم. و ما آب کم آوردیم.

وی گفت: باقی مانده ی آب را با خود بیاورید. مردم ظرفی حاوی مقداری آب آوردند. حضرت دستش را درون ظرف قرار داد و گفت: به سوی آب تبرک شده بیایید و این تبرک از سوی خداست. و من دیدم که آب از میان انگشتهای رسول خدا روان شد. و بی هیچ شکی ما صدای تسبیح و تنزیه غذا برای الله را شنیدیم هنگامیکه آن غذا توسط رسول الله خورده میشد.

صحیح بخاری، بخش چهارم، جلد 56، شماره 779