بایگانی برچسب‌ها: زنان

وضعیت زنان قبل از دوران رضاشاه در ایران

برقع یا حجاب کاملی که صورت را نیز میپوشاند امروز در ایران چیزی بیگانه به نظر میرسد. تصاویر واقعی زیر تصویری از زنان مسلمان از جاهای مختلف در دوران پیش از رضا شاه را نشان میدهد. رضا شاه با برنامه های حکومتی خود که با حقوق بشر امروزی تناسبی ندارند در عمل باعث شد زنان ایرانی دستکم دیگر اینگونه لباس نپوشند و آزاد تر باشند.

women_before_reza_shah01

زن افغان امروزی

 

women_before_reza_shah02
زن ایرانی

 

iranwomen02
زنان ایرانی

 

iranwomen03-1928
زن ایرانی در برقع در سال ۱۹۲۸

 

iranwomen04
زن ایرانی

 

iranwomen05
زنان ایرانی

 

muslimwomancairo
زنان در قاهره مصر

 

muslimwomanegypt
زن مسلمان مصری

 

muslimwomanherzegovina
زن مسلمان هرزگوین در اروپایی غربی

 

muslimwomanjaffa
زن مسلمان در یافا شهری در اسراییل امروزی

 

muslimwomanpalestine1911
زن مسلمان فلسطینی

 

muslimwomenalgeria
زنان در الجزایر

 

muslimwomentripoli
زنان در تریپولی پایتخت لیبی

 

muslimwomenpalanquins
زنان در کجاوه

 

منبع

+

دادگاهی محمد رسول الله به اتهام زن ستیزی

بخش هشتم، زن ستیزی

فهرست:

این دادگاه بسیار عقب افتاده دین اسلام است و افراد زیر در این دادگاه حضور دارند

متهم: محمد ابن عبدالله

شاکی: انسانیت (قسمت غیر مسلمان آن)

دادستان: علی سینا

وکیل مدافع: راهیل شهرزاد

دادگاه: در افکار عمومی

قاضی: شما 

پیشگفتار.

در این جلسه، اتهامی که به متهم وارد میشود زن ستیزی (=Misogyny میساجنی) است. من او را به این متهم میکنم که او زنان را تحقیر کرد و زنان قبل از او در عربستان و تقریباً در تمام کشورهایی که تسلیم سلطه اسلام شدند، از آزادی ها و حقوق بیشتری نسبت به جامعه ای که او پدید آورد برخوردار بودند. اتهام متهم این نیست که او حقوق کمی به زنان داده است بلکه این است که او حقوقی که زنان بدست آورده بودند را از آنها گرفت و آنها را به شهروندان درجه دوم تبدیل کرد و آنها را تابع مردان کرد و آنها را به خدمت مردان در آورد. او برده داری جنسی را بر زنان تحمیل کرد و جایگاه آنها را به حد جایگاه احشام و حیوانات پایین آورد. در هیچ جامعه ای و در هیچ زمانی از تاریخ زنان به اندازه ای که در اسلام تحقیر و خوار شده اند، مورد ظلم قرار نگرفته اند. اسلام دینی زن ستیز است و در زن ستیزی را به بی نهایت رسانیده است.

جایگاه زنان عرب پیش از اسلام.

متاسفانه  مسلمانان هیچ اثری از ادبیات پیشا اسلامی عربستان باقی نگذاشته اند. آن دوران توسط مسلمانان بعنوان جاهلیت (دوران نادانی) مطرود شده است، آنها تمام کتابها را سوزاندند و تمام آثار تاریخ اعراب را از بین بردند، بنابر این آسان نیست که حقیقت آن دوران را دریافت و از جایگاه دقیق زنان در جامعه پیشا اسلامی عربستان آگاه شد. ما تنها منابع اسلامی را برای استناد در دسترس داریم. حتی از این منابع نیز نور کم سویی را میتوان مشاهده کرد و دریافت که زنان پیش از اسلام از حقوق بیشتری نسبت به دوران پس از اسلام برخوردار بودند.

اجازه بدهید با خدیجه نخستین زن محمد آغاز کنیم. این زن یک بیوه بود، او ثروتمند بود و تجارت موفق خود را داشت. او مردانی را که محمد یکی از آنها بود استخدام میکرد تا برایش کار کنند. این نشان میدهد که زنان اموال خود را داشتند و میتوانستند تجارت های خود را مدیریت کنند، و مردان قریش تصور نمیکردند که کار کردن برای یک زن که رئیس آنها است شرم آور است. با توجه به آنچه احادیث نشان میدهند، این خدیجه بود که از محمد خواستگاری کرد. این نیز نشان دیگری از آزادی است که زنان پیش از اسلام در عربستان داشتند، حتی امروز نیز چنین حرکتی در برخی جوامع تابو و ناپسند جلوه میکند.

یک نمونه دیگر که نشان میدهد زنان در دوران پیشا اسلامی از حقوق بیشتر و احترام بیشتری برخوردار بودند، هنده زن ابو سفیان عموزاده و دشمن اصلی محمد است. گزارش شده است که در جنگ احد او زنان قریش را در حالی که مردان قریش را تشویق میکردند تا علیه تجاوز مسلمانان استقامت کنند رهبری میکرد. وقتی که جنگ بالا گرفت، زنان قریش به رهبری هند، طبل ها را به صدا در می آوردند تا مردانشان را به مقاومت تشویق کنند. یکی از جنگجویان محمد ابو دجنه گفت، «من کسی را دیدم که دشمن را با فریادهای بلندش تشویق میکرد، پس من به سمت او رفتم، اما وقتی که شمشیرم را بر روی او بلند کردم جیغ کشید و فهمیدم که او یک زن است، من برای شمشیر پیامبر بیش از آن احترام قائل بودم که بخواهم آنرا بر روی زنی بکشم، این زن هند بود.» (1)

زن دیگری که در جنگ فرماندهی میکرد عایشه زن بچه سال محمد بود که پس از مرگ او، ارتشی از مردان مسلمان را علیه علی رهبری میکرد، این جنگ به جنگ جمل (شتر مو قرمز) معروف است.

مثال دیگری همچنین وجود دارد و آن عصماء بنت مروان شاعره یهودی مدینه است که به دستور مستقیم متهم ترور شد، زیرا چکامه هایی اعتراضی و توهین آمیز را علیه متهم سروده بود. این واقعیت که متهم آنقدر از اشعار عصماء ترس داشت که او را تهدیدی برای ادامه کار خود میدید و دستور قتل او را تنها به دلیل اشعار او صادر کرد نیز نشان میدهد که اعراب در عربستان برای زنان و حرفشان احترام قائل بودند، به آن ها گوش میکردند و تحت تاثیر حرفهای آنان قرار میگرفتند. این ماجرا نشان میدهد که زنان در آن دوران به عنوان نادان و کسانی که در عقل ناقص هستند، آنگونه که پس از اسلام به شمار رفتند، به شمار نمیرفتند، بلکه آنها رهبران فکری جامعه و اعضای مهم اجتماع بودند.

مثال درخشان دیگری که از جایگاه بلند زنان در دوران پیشا اسلامی وجود دارد مثال زنی است که در زمان محمد ادعای پیامبری کرد و طرفداران بسیاری را نیز بدست آورد. امروز یک زن مسلمان حتی نمیتواند یک روحانی یا یک امام شود. متاسفانه با کمال شگفتی زنان مسلمان امروزه نخستین کسانی هستند که که از جایگاه حقیرشان در اسلام دفاع میکنند و تحقیری را که اسلام بر آنها تحمیل کرده است میپذیرند.

دادستان حدیثی را نشان میدهد که، بیان میکند یکی از صحابه محمد، عمر ابن خطاب که بعدها خلیفه دوم اسلام شد، به محمد در مورد «عادات بد» آزادی و استقلال زنان مدینه که زنان مسلمان نیز دارند آنها را می آموزند شکایت میکند و از او میخواهد که در این مورد کاری بکند. این ماجرا وقتی اتفاق افتاد که رسوایی تماس جنسی محمد با ماریه قبطی، کنیز زنش حفصه پیش آمده بود و او با زنانش درگیر شده بود زیرا آنها از بی بند و باری او شکوه داشتند و او تهدید به طلاق آنها کرده بود (در مورد این رسوایی به نوشتاری با فرنام محمد ماریه و حفصه، ماریه قبطی شانزدهمین زن در زندگی محمد مراجعه کنید). او در خانه نشسته بود و ناراحت بود، و در این حال عمر وارد میشود. عمر بعدها نقل کرده است که:

ما مردان قریش، بر روی زنانمان تسلط داشتیم، اما وقتی که اینجا آمدیم و با انصار (مسلمانان مدینه) زندگی کردیم، فهمیدیم که زنان انصار از درجه این بالاتر نسبت به مردانشان برخوردار هستند، پس زنان ما آغاز به دریافت عادتهای رفتاری زنان انصاری کردند. یکبار من بر سر زنم فریاد کشیدم و او نیز همزمان بر سر من فریاد کشید و من از این حرکت او بسیار بدم آمد که او جلوی روی من ایستاد. او گفت که چرا از اینکه من پاسخت را همانند خودت دادم دلگیر شدی؟ به الله سوگند زنان پیامبر نیز در روی او می ایستند و پاسخ او را میدهند، و برخی از آنها ممکن است تمام روز پاسخ او را ندهند و با او از روی قهر سخن نگویند. آنچه او گفت مرا ترساند و من به او گفتم «هر کس در میان آنها (زنان محمد) چنین کند، دچار خسران فراوانی خواهد شد». بعد من لباس پوشیدم و به نزد حفصه (دختر عمر که زن پیامبر بود) رفتم و از او پرسیدم «آیا هیچکدام از شما (زنان محمد) رسول الله را تا شبهنگام عصبانی نگاه میدارید؟»، او پاسخ مثبت داد. من گفتم «چنین زنی بسیار زیانکار است، و هرگز موفق نخواهد شد!، آیا او نمیترسد که پیامبر خدا غضب کند و این غضب خشم الله را نیز برانگیزد و او به شدت تنبیه شود؟ از رسول الله چیزهای زیادی را نخواهید و در روی او به هیچ عنوان نایستید، و با او قهر نکنید. هرچه میخواهید از من تقاضا کنید، از رفتار همسایه تان (عایشه) در رفتارش با محمد تقلید نکنید زیرا عایشه از شما زیباتر است، و پیامبر او را بیشتر از همه شما دوست میدارد…

پس من بر پیامبر وارد شدم و او را در حالی که بر روی حصیری که پوشیده نبود دراز کشیده بود و جای حصیر روی بدن پیامبر مانده بود دیدم، او بر پشتی که با برگهای نخل پر شده بود تکیه زده بود. من به او سلام کردم و در هنگامی که ایستاده بودم به او گفتم: «آیا زنانت را طلاق داده ای؟» او چشمانش را به سوی من گرفت و پاسخی منفی داد، و من در حالی که ایستاده بودم با اعتراض گفتم «ای رسول الله آیا بدانچه من میگویم اعتنایی میکنی؟ ما مردم قریش دست بالایی بر دست زنانمان داشتیم و بعد به نزد کسانی آمدیم که زنانشان دست بالای مردانشان دارند…»

سپس عمر جریان خود و زنش را تعریف کرد. «پیامبر لبخند زد»، عمر سپس گفت «من سپس گفتم، که پیش حفصه رفته ام و به او گفته ام «وسوسه نشوید که رفتار عایشه را در برابر پیامبر پیروی کنید، زیرا او زیباتر از شماها است و پیامبر او را بیشتر دوست دارد»، پیامبر دوباره لبخند زد. (2)

حدیث بالا خود را توضیح میدهد. مکیان از سایر اعراب متحجّر تر بودند. معمولاً مردمی که در شهر های مذهبی زندگی میکنند تندروتر و زن ستیز تر از مردمی هستند که در شهرهای کمتر مذهبی زندگی میکنند، اگرچه مردم همه مانند یکدیگر فکر نمیکنند، در برخی از جوامع برخی از مردم متعصب تر و تندرو تر از دیگران هستند، ظاهرا محمد و عمر نسبت به سایر افراد مکه، عقب مانده تر، متحجّر تر و مغز بسته تر بوده اند. به عبارت دیگر این دو مرد متعصب ترین و متحجّرترین متعصبان و متحجّران بودند. در حالی که سایر مردان مکه با بشاش بودن و جایگاه بالای زنان مشکلی نداشتند و قبول داشتند که زنان میتوانند تجارت خود را داشته باشند، این دو مرد گمان میکردند آزادی زن بیجهت است و انحرافی است که باید اصلاح گردد.

حجاب توسط عمر پیشنهاد شده بود و الله آنرا قبول کرد.

محمد از اینکه مردان جوانتر چشم بد به زنان زیبا و جوان او داشته باشند و دستی به سر و روی آنها بکشند هراس داشت، به آنها دستور داد که خود را بپوشانند و مسلماً مانند همیشه او خواست خود را با یک وحی تحقق میبخشید.

سوره احزاب آیه 59

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا.

ای پيامبر ، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را، برخود فرو پوشند اين مناسب تر است ، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.

عمر توضیح میدهد که آیه بالا، بواسطه اصرار او «نازل» شده است.

از عمر نقل شده است:

خداوند در سه مورد با من موافقت کرد.

1. من گفتم یا رسول الله، ایکاش ما مقام ابراهیم را مصلی خود قرار دهیم و در آنجا نماز بخوانیم. پس آیه نازل شد که «مقام ابراهيم را، نمازگاه خويش گيريد» سوره بقره آیه 125.

2. و در مورد آیه ای که میگوید زنان باید چادر سر کنند، من گفتم، ای رسول الله، ایکاش به زنان خود دستور بدهی که خودشان را در مقابل مردان بپوشانند، زیرا مردان خوب و بد با آنها صحبت میکنند. بنابر این آیه ای که دستور میدهد زنان چادر سر کنند نازل شد، سوره احزاب آیه 59.

3. یکبار زنان پیامبر در مقابل او متحد شده بودند و من به آنها گفتم، اگر پیامبر شما را طلاق دهد الله زنان بهتری از شما به او خواهد داد، پس این آیه نیز نازل شد، سوره تحریم آیه 5. (3)

عجیب به نظر میرسد که خالق این کائنات، برای اینکه بخواهد قانونی را برای بشریت وضع کند به پیشنهاد یکی از مخلوقین خود نیاز داشته باشد. عمر بگونه ای نابخردانه به خود میبالد که خدا با او در این موارد همفکر بوده است. اما تمامی اطرافیان محمد به اندازه عمر احمق نبودند. عبدالله ابن سرح یکی از کاتبان وحی محمد، بسیار باهوشتر از این حرفها بود.  او محمد را و اسلام را پس از اینکه فهمید الله سخنانش را و وحی اش را را تغییر میدهد و وقتی او به محمد پیشنهاد تغییر آیه ای را میدهد محمد نیز آنرا قبول میکند ترک کرد. البته این ماجرا، موضوعی دیگری است. چیزی که در این ماجرا برای ما جالب است این است که زنان پیش از اسلام مجبور نبودند چادر شرم آوری را که امروز میپوشند بپوشند. این بخاطر ترس محمد و احساس نا امنی او، که شخصی پیر بود، و زنان جوان و زیبایی را اختیار کرده بود و هراس داشت که مردان جوانی که نیروی مردانگی بیشتری از او داشتند، زنان او را بربایند بود که باعث صادر شدن دستور حجاب و پوشش چادر شد.

ترس این پیر مرد از شهوت زنانش برای مردان جوانتر در آیات زیر که او با اعتماد به نفس در دهان الله گذاشته است کاملا انعکاس یافته است.

سوره احزاب آیات 30 و 31

يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا؛وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا.

ای زنان پيامبر ، هر کس از شما مرتکب کار زشت در خور عقوبت شود ، خدا عذاب او را دو برابر می کند و اين بر خدا آسان است؛ و هر کس از شما که به فرمانبرداری خدا و پيامبرش مداومت ورزد و، کاری شايسته کند ، دوبار به او پاداش دهيم و برای او رزقی کرامند آماده کرده ايم. (4)

محمد همواره به زنانش یادآوری میکرد تا بگونه ای رفتار نکنند که سایر مردان جذب شوند و خود را بگونه ای بپوشانند که تمایل بیگانگان را به خود جلب نکنند.

سوره احزاب آیات 32 و 33

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا.

و در خانه های خود بمانيد و چنان که در زمان پيشين جاهليت می کردند، ،زينتهای خود را آشکار مکنيد و نماز بگزاريد و زکات بدهيد و از خدا وپيامبرش اطاعت کنيد ای اهل بيت ، خدا می خواهد پليدی را از شما دورکند و شما را چنان که بايد پاک دارد. (5).

در اینجا ما میبینیم که زنان در دوران پیش از اسلام «در دوران جاهلیت»، همانطور که متهم بطور اهانت بار بیان میکند، میتوانستند بدون حجاب در حالی که «زینتهایشان را آشکار میکردند» از خانه خود بیرون بروند. امروزه اگر یک زن مویش یا بازویش آشکار باشد، در بعضی از کشورهای اسلامی مانند ایران و عربستان و در حکومت سرنگون شده طالبان پلیس اسلامی او را دستگیر خواهد کرد و او را تنبیه بدنی سختی خواهند کرد. در کشورهای اسلامی اندکی زنان میتواند بدون حجاب از خانه بیرون بروند، چه برسد به اینکه بخواهند «زینتهای خود را نشان دهند».

مردان نگاهبان زنان هستند و بر آنها برتر هستند.

متهم نه تنها آزادی پوشش را از آنها گرفت، او آنها را زیر سلطه مردان قرار داد، او نوشته است:

سوره نساء آیه 34

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا.

مردان ، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است ، و از آن ، جهت که از مال خود نفقه می دهند ، بر زنان تسلط دارند پس زنان شايسته ، فرمانبردارند و در غيبت شوی عفيفند و فرمان خدای را نگاه می دارند وآن زنان را که از نافرمانيشان بيم داريد ، اندرز دهيد و از خوابگاهشان دوری کنيد و بزنيدشان اگر فرمانبرداری کردند ، از آن پس ديگر راه بيدادپيش مگيريد و خدا بلند پايه و بزرگ است. (6).

آیه بالا نه تنها زن را به کالایی برای یک مرد تبدیل میکند، بلکه او را تحت تسلط شوهر قرار میدهد، بگونه ای که انگار زن شتر و یا خر یک مرد است. متاسفانه خدیجه زنده نبود تا به شوهر محبوبش یادآور شود وقتی که او زنده بود این خدیجه بود که به محمد نفقه میداد و بر او تسلط داشت و این محمد بود که ثروت خدیجه را به پایان رسانید.

در جای دیگر او آشکارا بیان میکند که از نظر او مردان بر زنان برتری دارند:

سوره بقره آیه 228:

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ.

بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است. (7).

متهم هرکار که میتوانست کرد تا جایگاه زنان را نسبت به مردان پست کند. بنابر آنچه او گفته است، زنانی که مطیع شوهرانشان نیستند به دوزخ خواهند رفت.

پیامبر گفت: «من آتش دوزخ را دیدم و هرگز چنین صحنه وحشتناکی ندیده بودم. دیدم که بیشتر ساکنین بهشت زنان بودند. مردم پرسیدند ای پیامبر چرا اینگونه است؟ او گفت زیرا آنها شاکر نبودند. مردم پرسیدند که آیا آنها شاکر الله نبودند؟ پیامبر گفت، آنها نسبت به همسرانشان شاکر نبودند و شاکر اعمال خوب آنها نبودند. اگر نسبت به آنها در تمام زندگی بخشنده و نیک باشی، و اگر او تنها یک چیز ناپسندی در تو ببیند، (آن زن) به تو خواهد گفت که هیچ خیری از تو ندیده است. (8).

مردان میتوانند زنانشان را کتک بزنند.

متهم همچنین به مردان آموزش داده است که چگونه زنانشان را کتک بزنند.

سوره نساء آیه 34

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا.

مردان ، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است ، و از آن ، جهت که از مال خود نفقه می دهند ، بر زنان تسلط دارند پس زنان شايسته ، فرمانبردارند و در غيبت شوی عفيفند و فرمان خدای را نگاه می دارند و آن زنان را که از نافرمانيشان بيم داريد ، اندرز دهيد و از خوابگاهشان دوری کنيد و بزنيدشان اگر فرمانبرداری کردند ، از آن پس ديگر راه بيدادپيش مگيريد و خدا بلند پايه و بزرگ است. (9).

مشکات المصابیح روایت کرده است:

آیه بالا وقتی نازل شد که زنی به نزد پیامبر آمد و شکوه کرد که شوهرش به او سیلی زده است (جای سیلی شوهر بر گونه او مانده بود). پیامبر ابتدا به او گفت «همینکار را با خود او بکن (به او سیلی بزن)»، اما بعد او گفت «صبر کن تا من راجع به این موضوع فکر کنم»، سپس آیه بالا نازل شد، و پیامبر گفت «آنچه ما میخواستیم چیزی بود و آنچه الله میخواست چیز دیگری، و آنچه الله میخواهد بهترین است. (10).

شاید در آن لحظه احساس ترحم در محمد با دیدن جای سیلی در چهره آن زن شکل گرفته بود و او به این بی عدالتی آشکار معترض بود، اما این احساس زیاد باقی نماند. اما بزودی او دریافت که دستوری که داده است نتایج بدی به بار خواهد آورد و روابط خصوصی او با زنان طغیانگرش را نیز  تحت تاثیر قرار خواهد داد. بنابر این او الله را مجبور کرد تا آیه ای شرم آور و ناعادلانه را صادر کند، که به مردان اجازه میدهد زنانشان را کتک بزنند تا زنان مطیع آنان شوند.

همانطور که از آیه بالا مشخص است، یک زن نباید حتماَ شوهرش را نافرمانی کند تا مستحق کتک خوردن شود. مرد میتواند تنها در صورتی که بیم نافرمانی از زنش را داشته باشد او را کتک بزند. همانگونه که ارشاد منجی (Irshad Manji) در «مشکل اسلام (

The trouble with Islam

)» در برگ 34 پیرامون این آیه مینویسد، «برای اینکه زنی لایق کتک خوردن شود، لازم نیست که از کسی نافرمانی کند، تنها کافی است که مردی بیم نافرمانی از زنی را داشته باشد. احساس ناامنی او (شوهر) مشکلی برای زنش میشود.»

زنان خوب وقتی که از شوهرانشان کتک میخورند شکایت نمیکنند:

سنن ابوداوود کتاب 11 بخش 709، در باب زدن زنان، شماره 2141

عبدالله ابن ابوذباب  نقل کرده است:ایاس ابن عبدالله ابن ابوذباب روایت کرده است که  رسول الله، گفته است، کنیزان الله را کتک نزنید، اما وقتی عمر به نزد رسول الله آمد و گفت: زنان علیه شوهرانشان گستاخ شده اند، او اجازه کتک زدن را صادر کرد. بعد از این اجازه زنان بسیاری به نزد خانواده و زنان محمد می آمدند و از رفتار شوهرانشان شکایت میکردند، پس محمد گفت زنان بسیاری که اطراف خانواده محمد میروند و لب به شکوه میگشایند از بهترین شماها نیستند!

شوهر مجبور نیست برای کسی توضیح دهد که برای چه زنش را کتک میزند.

سنن ابوداوود کتاب 11 بخش 709، در باب زدن زنان، شماره 2142

عمر ابن خطاب روایت کرده است:

پیامبر گفت: مرد در مورد اینکه برای چه زنش را کتک زده است پرس جو نمیشود.

او آنقدر پیش رفت که گفت زنان باید در مقابل شوهرانشان سجده کنند:

اگر من میتوانستم دستور دهم که انسانها بر دیگر انسانها سجده کنند، دستور میدادم زنان بخاطر حق ویژه ای که الله به آنها داده است در مقابل شوهرانشان سجده کنند. (11)

یک شب محمد از خانه خارج میشود و عایشه  گزارش کرده است که اورا دنبال کرده است:

صحیح مسلم کتاب 4 شماره 2127 از عایشه روایت کرده است که محمد یک شب در حالی که فکر میکند عایشه خوابیده است از خانه خارج میشود، عایشه مخفیانه او را دنبال میکند، محمد بر میگردد و میبیند که عایشه دارد او را تعقیب میکند، محمد او را مجبور میکند که اعتراف کند او را دنبال میکرده است، زیرا اگر او دروغ بگوید اجنه و ارواح او را آگاه خواهند کرد. عایشه گفته است وقتی من اعتراف کردم که او را دنبال میکرده ام او به سینه من کوبید که این سبب درد من شد.

حدیثی گزارش میکند که متهم در دیدار با زنان آنها را «ناقص در عقل و دین» خوانده است:

یکبار پیامبر به مصلی میرفت که نماز عید فطر را بخواند، او از کنار زنی رد شد و گفت «ای زنان! صدقه بدهید، (این صدقه به او میرسید زیرا او نایب السلطنه خدا روی زمین به شمار میرفت و پول را بین کسانی که رضایت آنها را خواستار بود یا برای نشان دادن سخاوت پخش میکرد) چرا که من دیده ام اکثر کسانی که دچار آتش جهنم هستند از شما (زنان) بودند.» آنها (زنان) گفتند ای رسول الله چرا چنین است؟ او گفت «شما دائما لعنت میفرستید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید. من هیچ کسی که به اندازه شما در عقل و دین نقص داشته باشد ندیده ام. یک مرد هوشیار و معقول نیز ممکن است توسط شماها منحرف شود» زنان از او پرسیدند «ای رسول الله، چه نقصانی در عقل و دین ما وجود دارد؟» او گفت «آیا همین که دو شاهده زن برابر یک شاهد مرد هستند کافی نیست؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این دلیل نقصان عقل آنها است. آیا این درست نیست که زنان در دوران حیض خود نه میتوانند نماز بخوانند نه میتوانند روزه بگیرند؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این نیز نقصان آنها در دینشان است». (12).

آنچه متهم در بالا اظهار داشته است، یک زن ستیزی آشکار است. متهم ابتدا حقوق زنان را از آنها گرفته است و سپس آنها را به دلیل نداشتن این حقوق محکوم کرده است. او نه تنها زخم زده است، بلکه نمک نیز بر زخمهای قربانیانش میپاشد. این حدیث توسط بسیاری از راویان و محدثین روایت شده است، و صحیح مسلم نیز از آن یاد کرده است، به همین دلیل این حدیث یکی از معتبر ترین احادیث است.

زنان برای مردان آفریده شده اند.  

در آیه ای دیگر متهم میگوید:

سوره روم آیه 21

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

و از نشانه های قدرت اوست که برايتان از جنس خودتان همسرانی آفريد تا به ايشان آرامش يابيد ، و ميان شما دوستی و مهربانی نهاد در اين عبرتهايی است برای مردمی که تفکر می کنند. (13).

کلمه عربی «برای شما» کاملاً مشخص میکند که مخاطب این جمله مردان است، و کلمه «آنها» نیز به زنان اشاره دارد. (در واقع الله در قرآن هرگز زنان را بطور مستقیم مورد خطاب قرار نمیدهد. او همواره یا با پیامبر سخن گفته یا با مردان مومن. زنان همواره سوم شخص هستند.) این آیه روشن میکند که زنان برای مردان آفریده شده اند تا موجب لذت آنها شوند.

امام فخر الدین رازی در تفسیر کبیر خود، آیه 21 سوره روم را اینگونه تفسیر کرده است:

او میگوید «برای شما آفرید» اثبات میکند که زنان مانند حیوانات، گیاهان و سایر چیزهای بدردبخور دیگر هستند. همانگونه که خدای تعالی فرموده است «خلق لکم ما في الارض  = او برای شما آنچه بر روی زمین است را آفریده است» و این ثابت میکند که زن برای عبادت خدا و اجرای فرامین الهی آفریده نشده است. ما میگویم آفرینش زن یکی از الطاف الهی بر ما (مردان) است تا ما لایق عبادت خدا باشیم، و ما با آنها طبق دستور الهی رفتار میکنیم، برای زنان تکالیف زیادی آنقدر که برای ما وجود دارد وجود ندارد، این ما هستیم که باید تکالیف الهی را در حق آنها اجرا کنیم. زیرا زنان ضعیف، احمق، و از برخی از نگرها ها مانند کودکان هستند، و هیچ تکلیفی برای یک کودک صادر نمیشود. اما به مرحمت خدا آنها خلق شده اند تا ما کامل شویم، بر زنان باید وظایفی میبود تا آنها از زجر مکافات بترسند و بنابر این شوهرانشان را پیروی کنند، و از آنچیز که نهی شده است دوری کنند، در غیر اینصورت فساد رواج خواهد یافت.

ملا هادی سبزواری، از علمای ممتاز مسلمان، در حاشیه ای که بر نوشتار صدر المتألهين (ملاصدرا) نوشته است، گفته است:

دلیل اینکه ملاصدرا، زنان را جزو حیوانات بشمار آورده است گریزی زیرکانه بر این واقعیت است که زنان، به دلیل نقصان عقلیشان و عدم پختگی فکریشان، و بخاطر علاقه شان به زینت های دنیوی، واقعاً و حقیقتاً در میان حیوانات صامت (گنگ و بیصدا) هستند. آنها طبیعت دوّاب (چهارپایان) را دارند، اما به آنها صورت انسان داده شده است تا مردان از سخن گفتم با آنها بیزار نباشند و میل داشته باشند که به آنها دخول جنسی کنند. به همین دلیل است که شریعت مطهر ما طرف مردان را میگیرد و به مردان در اکثریت مواقع برتری میدهد. مثلا در طلاق و نشوز و غیره. (14).

این علما نظرات موهنی را که در مورد زن بیان داشته اند از خود در نیاورده اند. آنها تنها کلام محمد را که در نظر آنها بهترین پیامبر خدا است و مثالی برای پیروی است تفسیر کرده اند. منابع این ایده که زنان از عقلانیت فروتری نسبت به مردان برخوردار هستند در قرآن و احادیث به وفور یافت میشود.

در میان اعراب ضرب المثلی (نقصتین، عقلاً و دیناً) رایج است که مستقیماً برگرفته از گفته های محمد است.

زنانی که به سکس میل نداشته باشند توسط الله و فرشتگان لعنت میشوند.

حدیث زیر روشن میکند که از نظر متهم، زنان برای اشباع جنسی مردان آفریده شده اند:

رسول الله گفت «اگر مردی زنش را به بستر فراخواند (که بخواهد با او نزدیکی کند) و او (زن) سر باز زند و باعث شود که او (مرد) با خشم بخواب برود، فرشته ها تا صبح او را لعنت میکنند.» (15).

حدیث بالا باعث میشود انسان از خودش بپرسد، چرا الله هیچکار دیگری جز ارضای جنسی مرد مسلمان ندارد؟ عجیب است که خدا فرشتگان زیادی را استخدام کرده است تا بنشینند و کاری نکنند مگر اینکه به زنانی که شوهرانشان را با تماس جنسی ارضاء نمیکنند لعنت بفرستند. لعنت کردن به معنی بر انگیختن خشم خدا است. چرا خدا نیاز دارد تا از تعداد زیادی فرشته برای این منظور استفاده کند، در حالی که میتواند خود بدون واسطه زنی را که با شوهرش نمیخوابد مجازات کند؟ به نظر میرسد مقدار زیادی زیاده کاری و سوء مدیریت در بارگاه الله وجود داشته باشد. مثال الله مانند مثال رئیس جمهوری است که از کارکنانش در مورد کارهایی که میخواهد انجام دهد مشورت بخواهد. به هیچ عنوان نمیتوان اینرا باور داشت. اگر فرشتگان بابت این کارشان حقوقی میگیرند، این مسئله چیزی نیست جز اصراف بیهوده منابع مالی الهی و اگر به آنها چیزی پرداخت نمیشود، فرشتگان مانند برده های خدا هستند. شما نمیتوانید بگویید فرشته ها این کار را داوطلبانه و از روی اختیار خود انجام میدهند زیرا فرشتگان هیچ کاری را بدون اجازه الله انجام نمیدهند. احادیث بیشتری در این مورد وجود دارد:

«ابو حریره، گزارش کرد که رسول الله گفته است:

قسم به کسی که جان من در دست او است، اگر مردی زنش را به بستر فراخواند، و زنش پاسخ مثبت ندهد، کسی که در بهشت است (خدا) از او ناراضی است تا زمانی که او شوهرش را راضی کند.» (16).

و

«پیامبر گفت: اگر زنی شب را دور از بستر شوهرش بخوابد (با او همبستر نشود)، زنان تا زمانی که آن زن به بستر شوهرش باز گردد  او را لعنت میکنند» (17).

زیاد روشن نیست که این مسئله چرا اینقدر برای متهم مهم بوده است. شاید یادآوری این نکته که محمد زنان متعدد زیر بیست سال و نزدیک بیست سال داشت و در آن زمان او یک پیرمرد بود، بتواند پاسخی برای این مسئله باشد. شاید دندانهای او فاسد شده بودند و دهانی بد بو داشت. شاید زنانش چندان مایل نبودند که با پیر مردی، بد بو و ضعیف همبستر شوند. ممکن است محمد این داستانها را درست کرده باشد تا زنان جوانش پاسخ رد به زیاده خواهی های جنسی او ندهند، شاید او میخواست آنها را از این طریق اغوا کند تا بتواند دستی بر آنها بجنباند، یا شاید شما واقعا فکر میکند الله دیوث و دلال محبت است.

به عقیده این پیامبر که خوب به خودش میرسید، تمایلات جنسی یک مرد آنقدر اهمیت دارند که زن باید غذایش را در اجاق رها کند و بگذارد که غذا در حرارت اجاق بسوزد و به سوی شوهرش بشتابد تا اینکه شوهرش در حرارت برای او نسوزد.

«رسول الله گفت: وقتی مردی زنش را برای تماس جنسی فرامیخواند، زن باید به نزد او برود حتی اگر با اجاق مشغول است.» (18).

زنان آلت تناسلی هستند؟؟!

گویا تمام این تحقیرهای موهن و نفرت انگیز علیه زنان کافی نبوده است، محمد حتی زنان را به آلت تناسلی تشبیه کرده است.

علی روایت کرده است که پیامبر گفته است:  «زنان 10 عورت دارند. وقتی زن ازدواج میکند شوهرش یکی از عورت ها را میپوشاند، و وقتی میمیرد قبر ده عورت او را میپوشاند» (19).

عورت چیست؟ دانشنامه اسلام عورت را به آلت تناسلی (فرج) تعریف کرده است. (20)

و باتوجه به حدیث زیر، زنان نه تنها 10 عورت دارند، بلکه خود زن نیز عورت است.

«زن عورت است، وقتی او از خانه بیرون میرود، شیطان به او خوش آمد میگوید» (21).

حدیث زیر، نشان میدهد که زنان از رفتن بیرون از خانه بازداشته شده اند، حتی برای رفتن به مسجد.

«زن

درصورتی که در درون خانه باشد

در نزدیکترین حالت به چهره خدا قرار دارد، و نماز زن در خانه اش بهتر از نماز او در مسجد است. » (22).

این جایگاهی که محمد برای زن در نظر گرفته است، جایگاهی بسیار تقلیل یافته نسبت به جایگاهی است که اعراب در پیش از اسلام برای زنانی صاحب مال و تجارت (خدیجه) داشتند و آنها را بعنوان ژنرالهای ارتش (عایشه) پیروی کردند، و آنان را رهبران فکری خود میدانستند (عصماء بنت مروان)، از آنها تشویق میگرفتند (هند) و آنان را بعنوان پیامبرانی پیروی میکردند. به تدریج وقتی نسل های جدید شکل میگرفتند به دلیل آموزه های محمد مسلمانان دیدگاهی توهین آمیز و تحقیر آمیز نسبت به زنان پیدا کردند و سر انجام زنان مسلمان حقوق و شرافتشان را کاملا از دست دادند.

زنان از حقوق کمتری برخوردار هستند.

نقصان زنان در عقل، بر حقوق قانونی آنان را نیز تاثیر میگذارد.

سوره بقره آیه 282

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون وامی تا مدتی معين به يکديگر دهيد ،، آن را بنويسيد و بايد در بين شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنويسد و کاتب نبايد که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپيچی کند و مديون بايد که بر کاتب املاء کند و از الله ، پروردگار خود بترسد و ازآن هيچ نکاهد اگر مديون سفيه يا صغير بود و خود املاء کردن نمی توانست ، ولی او از روی عدالت املاء کند و دو شاهد مرد به شهادت گيريد اگردو مرد نبود ، يک مرد و دو زن که به آنها رضايت دهيد شهادت بدهند ، تااگر يکی (از زنان) فراموش کرد ديگری به يادش بياورد و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند ، نبايد که از شهادت خودداری کنند و از نوشتن مدت دين خود ،چه کوچک و چه بزرگ ، ملول مشويد اين روش در نزد خدا عادلانه تر است ، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و ترديد را زايل کننده تر و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننويسيد مرتکب گناهی نشده ايد و چون معامله ای کنيد ، شاهدی گيريد و نبايد به کاتب و شاهد زيانی برسد ، که اگر چنين کنيد نافرمانی کرده ايد از خدای بترسيد خدا شما را تعليم می دهد و او بر هر چيزی آگاه است

بعبارت دیگر، نه تنها یک زن به تنهایی نمیتواند علیه یک مجرم شهادت دهد، اگر مردی میان شاهدان وجود نداشته باشد هیچ تعدادی از زنان نمیتوانند علیه مجرمی شهادت دهند. این به این معنی است که اگر به زنی تجاوز شود او نمیتواند این مسئله را اثبات کند مگر اینکه بتواند شاهد مردی را فراهم کند (که تقریباً همیشه این کار محال است)، و بنابر این متجاوز مجرم شناخته نخواهد شد. اما اعتراف او بر زنا میتواند بعنوان مدرکی علیه خودش استفاده شود. همچنین اگر او بدلیل همان تجاوز حامله شود، بچه او میتواند بعنوان مدرکی برای زنا استفاده شود و او به سنگسار محکوم شود. هیئت جوری محترم میتوانند پروند معروف امینه لوال (

زنان کمتر ارث میبرند.

مدافعان اسلام میگویند پیش از اسلام زنان هیچ حق دریافت ارث را نداشتند، این آشکارا دروغ است. خدیجه ثروتش را از طریق ارث بدست آورده بود. وقتی محمد اعلام کرد زنان میتوانند نصف مردان ارث ببرند، زنان این مسئله را جشن نگرفتند و از آن خوشحال نشدند.

سوره نساء آیه 11

يُوصِيکُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَکُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِيماً حَکِيماً

خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى کند که سهم ( میراث ) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد،و اگر فرزندان شما، ( دو دختر و ) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست ،و اگر یکى باشد، نیمى ( از میراث ، ) از آن اوست .و براى هر یک از پدر و مادر او ،یک ششم میراث است ، اگر ( میت)فرزندى داشته باشد،و اگر فرزندى نداشته باشد، و ( تنها ) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر و یک سوم است ( و بقیه از آن پدر است)،ا و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش یک ششم مى برد ( و پنج ششم باقیمانده ، براى پدر است (.)همه اینها، ) بعد از انجام وصیتى است که او کرده ، و بعد از اداى دین است شما نمى دانید پدران و مادران و فرزندانتان ، کدام یک براى شما سودمندترند .این فریضه الهى است ، و خداوند، دانا و حکیم است.

درواقع، بسیاری از افراد، حتی یکی از زنان خود محمد نیز اعتراض کردند که این شیوه تقسیم ارث ناعادلانه است:

ام سلمه (بگونه ای اعتراضی) گفت «ای رسول الله! مردان جهاد میکنند (میتوانند غنائمی بدست آورند) اما زنان نمیتوانند، و ما نیمی از ارث را دریافت میکنیم. پس آیه 32 سوره نساء نازل شد. (23).

سوره نساء آیه 32

وَلاَ تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَي‏ بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَسْأَلُوا اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً.

برتریهایى را که خداوند براى بعضى از شما بر بعضى دیگر قرار داده آرزو نکنید (.این تفاوتهاى طبیعى و حقوقى ، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است .ولى با این حال ،) مردان نصیبى از آنچه به دست مى آورند دارند، و زنان نیز نصیبى ، ( و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد.) و از فضل ( و رحمت و برکت ) خدا، ( براى رفع تنگناها ) طلب کنید .و خداوند بر هر چیز داناست.

این نشان میدهد که زنان پیش از اسلام، سهم بیشتری از ارث نسبت به زنان پس از اسلام داشتند.

نظر محمد در مورد زنان.

زنان در نگاه محمد آنقدر کم ارزش و فرو بودند که او آنها را با کشتزار و مزرعه مقایسه کرده است و گفته است هروقت و هرکجا که دوست دارید وارد کشتزارتان شوید.

سوره بقره (ماده گوساله) آیه 223 صفحه 36

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.

زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.

شاید مناسب نباشد که جزئیات بیشتری در مورد این آیه مطرح شود،

روزی عمر داشت با دوستانش صحبت میکرد، زنش دخالت کرد، عمر به او گفت «تو یک اسباب هستی، اگر تو لازم باشی، تو را صدا خواهیم کرد»! (24).

برجسته ترین عالم اسلامی، غزالی گفته است:

در همنشینی با زن، بازی کردن با آنها، روح انسان تازه میشود، قلب استراحت میکند و مرد قدرت پیدا میکند که خدا را بپرستد… به همین دلیل است که خدا گفته است «تا در کنار او بیاساید» (سوره اعراف آیه 189).

آیه ای که غزالی به آنها اشاره میکند این است:

سوره اعراف آیه 189:

هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْکُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِينَ

او خدایى است که ( همه ) شما را از یک فرد آفرید، و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید.سپس هنگامى که با او آمیزش کرد، حملى سبک برداشت ، که با وجود آن ، به کارهاى خود ادامه مى داد، و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند  اگر فرزند صالحى به ما دهى ، از شاکران خواهیم بود .

روشن است که محمد ارزش زیادی برای زنان قائل نبوده است.

پیامبر گفت: «بعد از خود، هیچ رنجی خطرناکتر از زنان برای مردان باقی نگذاشتم.» (26).

در جای دیگه محمد زن را به دنده کج تشبیه میکند:

زن مانند یک دنده است. وقتی تلاش کنی که آنرا راست کنی، آنرا خواهی شکست. و اگر او را رها کنی از او سود خواهی جست اما کجی در او باقی خواهد ماند. (27)

این حدیث جزو احادیث متواتر دسته بندی شده است، یعنی دیگر محدثین نیز آنرا نقل کرده اند.

در حدیثی دیگر از محمد روایت شده است:

زن در شکل شیطان پیشرفت و پسرفت میکند، پس وقتی یکی از شما زنی را میبیند، باید به نزد همسرش برود، زیرا آن باعث میشود که آنچه در قلبش شکل گرفته است دفع گردد. (28).

زنان بالارتبه.

پیش از اسلام، در کشورهای غیر عرب، مانند ایران و بیزانس، زنان حقوق بیشتری از زنان در کشورهای عربی برخردار بودند. درواقع در ایران زنان میتوانستند ملکه و حاکم کشور شوند، محمد در مورد این قضیه چه فکر میکرد؟

وقتی پیامبر شنید که مردم ایران دختر خسرو را ملکه (حاکم) خود کرده اند، گفت «کشوری که زنی را حاکم بر خود کند، هرگز پیروز نخواهد شد.» (29).

یکنفر از من پرسید پس چرا در برخی از کشورهای اسلامی مانند بنگلادش و پاکستان نخست وزیران زن وجود داشتند؟ پاسخ این است که بسیاری از مسلمانان دینشان را نمیشناسند و سهواً آداب و رسوم پیشا اسلامی (جاهلیت) خود را دنبال میکنند. جاهلیت به معنی نادانی است، و مسلمانان معمولا از روی نادانی کارهای میکنند که اسلامی نیستند. طالبان از طرف دیگر اسلام راستین را میشناخت. هرچقدر یک کشور اسلامی تر باشد، شریعت اسلامی بیشتر غلبه خواهد کرد، و زنان بیشتر حقوق و امتیازهای خود را از دست خواهند داد.

کشتن نوزادان دختر.

یکی از استدلالهایی که مسلمانان مدافع اسلام برای اثبات اینکه محمد زنان را آزاد کرد، آنرا اقامه میکنند دستور قرآن برای زنده بگور نکردن نوزادان مونث است. آنها میخواهند شما باور کنید که اعراب این عمل شنیع را بطور گسترده انجام میدادند، آنها نوزادان را در صورتیکه دختر میبودند زنده بگور میکردند اما این افسانه را میتوان با منطقی ساده رد کرد. اگر این کار بسیار بین اعراب رایج بوده است، چطور اعراب میتوانستند با چندین زن ازدواج کنند؟ اساساً چطور نسل آنها منقرض نشد؟

کشتن نوزادان دختر حتی امروز نیز در چین و هند انجام میگیرد. این اتفاق تنها در میان فقیر ترین و بیسواد ترین مردم اتفاق می افتد. این رفتار  غیر قانونی است و جرم بزرگ محسوب میشود و کسانی که این جرم را مرتکب میشوند دستگیر شده و به دادگاه کشیده میشوند. هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم وضعیت در عربستان بگونه دیگری بوده است. مطمئناً اکثر اعراب از این عمل انزجار داشتند. این عمل به سادگی بر خلاف طبیعت بشر است. وقتی محمد این کار را منع کرد، او تنها نظر اکثریت اجتماع را انعکاس داده بود، و چیزی را ممنوع کرده بود که در نظر همگان از پیش رد شده بود.

محمد در اینکه زنان را، شر، کج، ناقص العقل و خلق شده تنها برای لذت دادن به مرد تصویر کند شکست نخورد.  تنها نقش زن از نظر او ماشین جوجه کشی بودن برای فرزندانش است! زن باید مطیع او باد و به او خدمت کند! زن از نظر او قادر نیست زندگی خود را تامین کند و نیاز به سلطنت مرد دارد. زن ارث کمتری را دریافت میکند و شهادت او در دادگاه نصف شهادت مرد است، زیرا او لعنت شده است که حافظه ای ضعیف داشته باشد.

زنان در اسلام تمامی حقوق خود را از دست داده است، حتی حق تنها مسافرت کردن را. (30).

خدا و دختران؟ بدون شک یک تقسیم غیر عادلانه!

محمد آنچنان تصوری محقرانه نسبت به زن داشت که معتقد بود که خدا بزرگتر از آن است که دختری داشته باشد، در حالی که مردان عادی به داشتن پسرانشان افتخار میکنند.

سوره نجم آیات 19 تا 22

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى؛ وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى؛ أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى؛ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى.

آيا لات و عزا را ديده ايد؟؛ و منات آن بت سومی ديگر را؟؛ آيا شما را پسر باشد و او را دختر؟؛

اين تقسيمی است خلاف عدالت.

فرض کنید خدا تنها دختر میداشت و پسری نمیداشت. آیا این واقعا تقسیمی خلاف عدالت بود؟ آیا خدا باید از اینکه دختر دارد و پسر ندارد شرمنده باشد؟ بطور جالبی محمد خود دچار چنین سرنوشتی شد، پسران او همگی در دوران طفولیت مردند و تنها دخترانش باقی ماندند. میتوان تصورکرد که او چقدر از اینکه پسری ندارد شرمنده بود. مردی با آنه همه تبعیض علیه زنان و زن ستیزی، و بسیار خودخواه، هیچ فرزندی برایش باقی نماند به غیر از چند دختر، که او قطعا فکر میکرد این مسئله تقسیمی است خلاف عدالت.

دقت کنید که این آیه خدا را بعنوان سوم شخص مفرد مورد خطاب قرار میدهد، این خطایی در ترجمه نیست، کلمه عربی «لهو» استفاده شده است که به معنی «برای او (مذکر)» است. محمد فراموش کرده است که قرآن قرار است کلام خدا باشد و باید از قول خدا با اول شخص مفرد، یا متکلم وحده صحبت کند.)

این واقعیت که اعراب خدایان زنی داشتند نشان میدهد که آنها برای زنان آنقدر احترام قائل بودند که برخی از خدایان خود را زن میدانسند. از نظر محمد اما، تمام ساکنین اجتماع الهی و تمام فرشتگان مرد هستند. تنها اعضای مونث دستگاه الهی حوری ها هستند که جنده های الهی هستند و ساخته شده اند تا به مردان بهشتی خدمات جنسی بدهند. در واقع تنها زنان کمی به بهشت وارد خواهند شد، بیشتر آنان به جهنم خواهند رفت.

تحقیر های شرم آور دیگر در مورد زنان.

در یک حدیث محمد زنان را برابر با سگ و خر میکند و میگوید:

نماز یک مرد با عبور یک خر، زن و سگ سیاه باطل میشود. (31).

در جای دیگر او خوابی را که در آن زنی سیاه را دیده است، به بیماری واگیردار تفسیر میکند. (32).

او همچنین گفته است که بزرگترین رنج برای مردان، زنان هستند.

پیامبر گفت: «بعد از خود، هیچ رنجی خطرناکتر از زنان برای مردان باقی نگذاشتم.» (33).

یک زن خوب.

تنها مسئولیت یک مرد در قبال همسرش نگهداری کردن از او است. او باید برای زنش غذا تهیه کند، خانه و لباس را تهیه کند و نیازهای طبیعی او را برآورده کند. عواطف زن، نیازهای جنسی و روانی زن جزو این چیزها نیستند. از نظر اسلام این نیازها اساساً وجود ندارند زیرا زنان کاملاً انسان نیستند. محمد نه تنها تعداد زیادی از زنان جوان را وقتی که پیر مردی عاجز و ضعیف بود در حرم خود نگاه داشته بود، بلکه ازدواج مجدد زنانش را پس از مرگش حرام اعلام کرده بود. این شخص آنقدر خودخواه بود که نمیتوانست تصور کند مرد دیگری با همسرانش پس از مرگ او بخوابد.

«محمد زنان خود را ام المومنین نامید، یعنی زنانش مادر مومنان بودند، تا دیگر مومنان نتوانند با زنان او که مادرشان بودند ازدواج کنند، اما جالب است که او خود را پدر مومنین نخوانده است تا دیگر نتواند با دختران خود که زنان مومن باشند ازدواج کند، او حتی برای اینکه بحثی در این مسئله باقی نماند در قرآن نیز روی این قضیه تاکید کرده است که محمد پدر هیچیک از شما ها نیست!

سوره احزاب آیه 40

مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

محمد پدر هيچ يک از مردان شما نيست او رسول خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزی داناست»

توضیحات از مترجم.

او تعدد زوجه را معتبر و قانونی شمرد و به مردان اجازه داد چهار زن بگیرند:

سوره نساء آیه 3

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.

اگر شما را بيم آن است که در کار يتيمان عدالت نورزيد ، از زنان هر چه شما را پسند افتد ، دو دو و سه سه و چهار چهار به نکاح در آوريد و اگربيم آن داريد که به عدالت رفتار نکنيد تنها يک زن بگيريد يا هر چه مالک آن شويد اين راهی بهتر است تا مرتکب ستم نگرديد.

این آیه همچنین به مردان اجازه داد که هر تعداد کنیز (برده زن) که میخواهند تصرف کنند. برخی از علما معتقدند این آیه تعداد زنان را محدود نکرده است، بلکه به مردان گفته است که چگونه باید ازدواج کنند، دوتا دوتا، سه تا سه تا و چهار تا چهار تا. (34).

بنابر این مردان اجازه دارند که پس از ازدواجشان نیز شهوت رانی کنند،

«زن باتقوا، زنی است که اگر شوهرش او را امری کند، او اطاعت کند. اگر شوهرش او را نگاه کند، او شوهرش را خشنود سازد، اگر او از زن قولی بگیرد، زن قول را بجای آورد، و اگر مرد از او دور است، آن زن از مال همسرش و خودش دفاع کند.» (35).

آیا این ویژگیها ویژگیهای یک سگ خوب نیستند؟

حال بگذارید ببینیم یک زن خوب و باتقوا چه ویژگیهای دیگری باید داشته باشد.:

«بهترین زنان، آنانی هستند که زیباترین چهره ها و ارزان ترین مهریه را دارند» (36).

یک ویژگی دیگر در مورد زن خوب:

یک همسر خوب خارج از این دنیا است، زیرا او شما را رها میکند تا به فکر زندگی آینده خود باشید. او اینکار را با انجام وظایف درون خانه (بجای اینکه شوهر آنها را انجام دهد) انجام میدهد، و همچنین با ارضا کردن نیازهای جنسی مرد، که او را از وسوسه های جنسی باز میدارد. (37).

وقتی پیامبری اینقدر زن ستیز است، اینقدر زنان را تحقیر میکند، اینقدر ایمان آنها را و عقلشان را ناقص میداند، اینقدر از حقوق آنها میکاهد و جایگاه آنها را تقلیل میدهد، آیا ما میتوانیم انتظاری بیش از این از پیروان او داشته باشیم؟ زنان مسلمان تا زمانیکه محمد را بعنوان راهنمای روحانی خود انتخاب کرده اند هرگز از قید این حقارت آزاد نخواهند شد. اگر زنان مسلمان به گفتار من باور ندارند، باید به گفتار پیامبرشان باور داشته باشند که گفته است:

رسول الله گفت، «بسیاری از مردان به مرحله کمال رسیدند، اما هیچ زنی به مرحله کمال نرسید، به غیر از آسیه زن فرعون و مریم دختر عمران». (38).

نتیجه گیری.

پرداختن به جزئیات در مورد تمامی این موارد نیازمند نوشتن یک کتاب کامل است. دادستان گمان میکند که مدارک کافی را به هیئت محترم جوری ارائه کرده است تا زن ستیزی، سوء استفاده از حقوق زنان و لکه دار کردن نام نیمی از جمعیت بشری را در مورد متهم اثبات کرده باشد. (39).

بخاطر این تبعیض وحشتناک و زن ستیزی زنان مسلمان توسط مسلمانان مورد سوء استفاده قرار گرفته اند و به آنها اجازه داده نشده است که به اندازه توانائیشان پیشرفت کنند.  زنان مورد تحقیر، تبعیض، تجاوز، بی شرافتی، و تمام انواع سوء استفاده های ممکن فیزیکی، روحی و جنسی قرار گرفته اند و قادر نبوده اند که برای حقوق از دست رفته شان بجنگند. در نتیجه جهان مسلمان رو به زوال و پژمردگی رفت، زیرا که نصف جمعیتش که زنان باشند از آزادگی و وارستگی منع شده بودند. زنان مسلمان نمیتوانستند در اجتماع نقشی داشته باشند و به پیشرفت آن خدمت کنند.

به زنان اجازه تحصیل داده نمیشد زیرا آموزش برای آنها غیر ضروری دانسته میشد. زنان تحصیل نکرده نادان هستند و احترام به نفسی ندارند. این زنان پسرانی را پروراندند و احساسات تحقیر شده خود را در آنها انعکاس دادند. این فرزندان بی احترامی به نفس را از مادرانشان به ارث میبرند و جامعه اسلامی را با نارسایی و ناشایستگی که ناشی از مبارزه با دیو درون خود است، دیو ترس، ضربه، غرور و تحقیر، تشکیل میدهند. سر انجام به همین ترتیب جامعه اسلامی غوطه ور در تاریکی و جهل، عقده حقارت و دیکتاتوری شد. دکتر مهاتیر، نخست وزیر قبلی مالزی این احساس را بگونه ای فصیح و شیوا در دهمین گردهمایی سازمان کنفرانس اسلامی بیان کرده است، او گفت:

«همه ما مسلمان هستیم. ما تحقیر شدیه ایم، ما ذلیل شده ایم.»

این عبارت به خوبی نشان میدهند که یک مسلمان چگونه احساسی دارد. این احساس تحقیر البته بر خلاف آنچه دکتر ماهاتیر به خطا گفته است به دلیل قدرت و غلبه صهیونیستها بر مسلمانان توسط کنترل از راه دور نیست، بلکه به دلیل سوء استفاده از زنان در تمامی جوامع اسلامی است.

البته تمام کسانی که احترام به نفس ندارند، به اندازه ای قدرت نمی یابند تا به دیکتاتور هایی همچون صدام حسین، اسامه بن لادن یا حسن صباح تبدیل شوند، اما این مشکل حقارت روان او را در بر گرفته است و بدون توجه به اینکه در کدام جایگاه اجتماعی قرار دارد او یک دیکتاتور کوچک هست،. او قدرت میجوید، او میخواهد خود را بر دیگران مسلط کند تا به جهان ثابت کند که کسی است. او در مورد خویشتن از ارزش تهی گشته خویش کنجکاو است. او برای شناخته شدن تلاش میکند و از نادیده گرفته شدن ترس دارد. او احساس میکند که رها شده است، تحقیر شده است و قربانی گشته است، از همین رو بدنبال انتقام گیری است. این واقعیت را نیز میتوان در گفتار دکتر ماهاتیر دید، که به مسلمانان میگوید تا «تفنگ و موشک، بمب و هواپیمای جنگی، تانک و آلات جنگی» بدست بیاورند، بلکه بتوانند حقوقشان را از تحقیر کنندگان و دشمنانشان بگیرند.

نخست وزیر درست میگوید! مردان مسلمان ذلیل گشته اند و مورد تحقیر واقع شده اند. اما حقیقت این است که تحقیر آنها ارتباطی به یهودیان ندارد. این به شیوه ای که آنها با آن پرورش یافته اند ارتباط دارد، به این ارتباط دارد که مادران مسلمانان چگونه پرورش یافته اند، و به این ارتباط دارد که اسلام چگونه با زنان رفتار میکند. زنانی که احترامی برای خود ندارند نمیتوانند پسرانی با احترام به نفس بالا را پرورش دهند. چیزی که حاصل میشود مردانی است که نفسشان مدفون شده است، کسانی که قدرت و شناخته شدن را میجویند تا بر عقده های حقارت خود غلبه کنند. آیا هیچ شگفتی در این وجود دارد که مادر اسامه بن لادن آخرین زن مورد علاقه پدرش در میان زنان مختلف او بوده است؟ اسامه توسط مادری که احترام به نفس بسیار پایینی داشت پرورش یافته بود و احساس حقارت او را به ارث برده است. امروز اسامه تلاش میکند علیه خود تحقیر شده اش بجنگند، تا به قهرمانی برای مسلمانانی که اعمال تروریستی او را تشویق میکنند تبدیل شود.

مردانی که احترام به نفس پایینی دارند بسیار خطرناک هستند. لی هاروی اسوالد (Lee Harvey Oswald) جان اف کندی را تنها به دلیل اینکه به خودش اثبات کند که شخصی مهم است و میتواند کارهای بزرگی انجام دهد کشت. تمامی چیزی که این انسانهای تحقیر شده میخواهند نشان دهند این است که خود را اثبات کنند، حتی اگر شده با ترور و سوء قصد به جان انسانهای بیگناه. آن کسانی که کشتار یازده سپتامبر را براه انداختند و کسانی که به کمرشان بمب میبندند و خودشان و دیگران را میکشند تا شهید شوند، از بی ارزش شدن خویشتنشان رنج میبرند. فکر اینکه آنها به قهرمان تبدیل میشوند، تصاویرشان در روزنامه ها چاپ شود و بعنوان جوانانی که ارزشی برای عمرشان قائل نیستند برای آنها هیجان انگیز و دلپذیر است. این افراد وقتی زنده هستند هیچکس نیستند، اما بعد از مرگشان به قهرمانان و شهدا تبدیل میشوند. تلاش برای افتخار و شهرت در مورد مردی که فکر میکند هیچ چیز جز شکستی بزرگ نیست، اجتناب ناپذیر است.

پیامبر خود منتخب عربستان هرگز تصور نمیکرد که جنون او در کنترل زنانش روزی ممکن است جهان را به پرتگاه نابودی بکشاند، انگار چنین مسئله ای برای نارسیسیت و شخصی خود شیفه و از خود راضی همچون محمد ذره ای اهمیت داشته است.

دادستان تقاضای محکومیت کامل متهم، آقای محمد بن عبدالله را برای گرفتن حقوق زنان از آنها، تقلیل جایگاه آنها به حد اموال و احشام مردان، و بنابر این حیات بخشیدن به جامعه ای روانپریش که در آن انسانها با زخم های روانی درونی پرورش می یابند، و خودخواه و زن ستیز میشوند و نمیتوانند در همزیستی با جهانی که در آن برابری وجود دارد بگونه ای شاد، مثبت و خرسند زندگی کنند، را دارد. مسلمانان در ارتباط با همسرانشان و کودکانشان کاملا شکست میخورند مگر اینکه روابطشان بر مرد سالاری مبتنی باشد. در جامعه شکست میخورند مگر اینکه جامعه آنها دیکتاتوری باشد. مسلمانان در دوری بینهایت از سوء استفاده، تجاوز، تحقیر و دیکتاتوری زندگی میکنند. مردان کوچکی که در درونشان ضربه خورده اند، زیرا نیازهای عاطفی آنها توسط مادرانشان که همان نیازهای روحی در وجود آنها نیز سرکوب شده است اشباع نشده است، این مردان که نقابهای انکار را به چهره دارند و با پرطمطراقی روان زخمی خود را مخفی میکنند، برای خود به دلیل اینکه در حال انفجار هستند خطرناک هستند، و در مقیاسی بزرگتر، خطری هستند برای تمام جهان.

در میان تمامی اتهاماتی که بر متهم وارد است، تمام قتل هایش، غارتگری هایش، تجاوزهایش، کودک آزاری است، برده داری و نسل کشی اش، این اتهام از سایر اتهام هایش آسیب رسانتر بوده است. زن ستیزی برای مسلمانان از هر چیز دیگری ویران کننده تر بوده است. هرچند که قربانی مستقیم زن ستیزی مسلماً زنان بوده اند، آسیبی که زن ستیزی به بار آورده است متوجه تک تک و تمام پیروان محمد میشود. زن ستیزی باعث شده است جامعه ای بیمار متشکل از انسانهای ترسو، خودخواه، مغرور، خود محور، خشن، عصبی، همیشه متنفر و ستیزه جو «تکامل» یابند.

من هیئت جوری را فرامیخوانم به اینکه به اتفاق و به شدت متهم را محکوم به زن ستیزی بکنند. زن ستیزی جنایتی علیه بشریت است.

برای مطرح کردن پرسشها، شبهات، و یا دفاع از پیامبر اسلام اینجا را کلیک کنید.

منابع.

[1]  http://anwary-islam.com/battle/ghazwah_uhud.htm

[2]  صحیح بخاری پوشینه 3، کتاب 43، شماره 648

[3]  صحیح بخاری جلد اول کتاب 8 ام شماره 395

[4]  قرآن, 33:30

[5]  قرآن, 33:32

[6]  Qurna, 4:34قرآن 2:228

[8] صحیح بخاری پوشینه 2, کتاب 18, شماره 161

[9] قرآن.4:34

[10]Razi, At-tafsir al-Kabir, on Q. 4:34.

[11]  صحیح مسلم کتاب 11, شماره 2135

[12]  صحیح بخاری پوشینه 1, کتاب 6, شماره 301

[13]  قرآن: 30.21

[14] صحیح بخاری پوشینه 4, کتاب 54, شماره 460.

[15]  نقل شده در، سروش عبدالکریم، فربه تر از ایدئولوژی، انتشارات سراج، تهران، 1373 شمسی.

[16]   صحیح مسلم کتاب 008, شماره 3367:

[17]   صحیح بخاری پوشینه 7, کتاب 62, شماره 122

[18]   Mishkat al-Masabih, English translation, book I, Section ‹Duties of husband and wife›, Hadith No. 61.

[19]   Kanz-el-‹Ummal, Vol. 22, Hadith No. 858. See also Ihy’a

[20]   The World book Dictionary

‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al-Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, Vol II, Kitab Adab al-Nikah, p. 65.

[21]   Ihy’a ‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al-Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, Vol II, Kitab Adab al-Nikah, p. 65. Reported by Tirmizi as a true and good Ahadith.

[22]   Ihy’a ‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al-Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, Vol II, Kitab Adab al-Nikah, p. 65. Reported by Tirmizi as a true and good Ahadith.

[23]   (Ibn Katheer vl.1, pg.498)

[24]   Al-Musanaf by Abu Bakr Ahmad Ibn ‹Abd Allah Ibn Mousa Al-Kanadi who lived 557H., Vol. 1 Part 2, p. 263. See also Ihy’a ‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al- Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, Vol II, Kitab Adab al-Nikah, p. 52.

[25]   Ihy’a ‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al-Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, Vol II, Kitab Adab al-Nikah, p. 34.

[26]   صحیح بخاری پوشینه 7, کتاب 62, شماره 33

[27]   صحیح مسلم کتاب 008, شماره 3466

[28]   کتاب 008, شماره 3240

[29]   پوشینه 9, کتاب 88, شماره 219

[30]  (صحیح بخاری 2.194)صحیح مسلم کتاب 004, شماره 1032

[32]  صحیح بخاری پوشینه 9, کتاب 87, شماره 163

[33]   صحیح بخاری پوشینه 7, کتاب 62, شماره 33

[34]   Razi, At-tafsir al-kabir, commenting on Q. 4:3

[35]   مشکاه المصابیح، تکالیت در مورد کودکان , کتاب، حدیث شماره  1, 43.

[36]   Ihya› ‹Uloum ed-Din by Ghazali, Dar al-Kotob al-‹Elmeyah, Beirut, vol. II, Kitab Adab al-Nikah, p. 45.

[37]   Ibid., p. 35

[38]   صحیح بخاری پوشینه 4, کتاب 55, شماره 623

[39]   برای اطلاعت بیشتر در مورد زنان به کتابی از ابوالقاسم که در اینجا قرار دارد مراجعه کنید. همچنین به نوشتاری که در اینجا نوشته شده است مراجعه کنید.

منبع +

توسط دکتر علی سینا
[31]
[7]

کاری که محمد کرده بود مانند این است که امروز کسی ادعای پیامبری کند و رانندگی در حال مستی را غیر قانونی کند. آیا این قانون، قانونی فوق العاده و بسیار تازه و شگفت انگیز خواهد بود؟

أَنَّى شِئْتُمْ به این معنی است که مرد میتواند از هر سوراخی بر زن وارد شود. این آیه باعث شد که در نظر مسلمانان، زنان هیچ نباشند مگر اسباب بازی هایی برای ارضای جنسی مردان.

Amina Lawal

) را بیاد آورد که توسط دادگاه های شریعت نیجریه محکوم شده بود تا به محض اینکه بچه اش متولد شود سنگسار شود. پدر فرزند متهم به تجاوز نشد زیرا شاهدی برای شهادت در دادگاه پیدا نشد. این پرونده بر انظار عمومی آشکار شد اما در طول تاریخ موارد متعدد مشابهی اتفاق افتاده و می افتد و کسی از آن آگاه نمیشود.

نقصهای زنان.

نگاهی انتقادی به ازدواج در اسلام

پیشگفتار

در اسلام قوانینی موجود است که بسیاری از حقوق بدیهی انسانی را از زن میگیرد و او را بروشنی به موجودی دسته دو در جامعه و در واقع لازمه ای برای برآوری نیازهای گوناگون مرد تبدیل میکند. به این منظور که زن اساسا از ارزشی خودکامه برخوردار نیست کما اینکه ضرورت وجود او برای مرد است. ریشه ها و پیوست های این زن ستیزی را باید کم و بیش در همان آغاز داستان آفرینش که برچیده از تخیلات انسانی و ناتوانی او در برابر پاسخ به پرسشهایی بود که در درازای چرخه ی گذرای زمان بطور گسترده تر مورد بحث قرار میگرفت و همچنین بدین سان در تاریخ پیدایش ادیان سامی جستجو کرد که خود زمینه ساز بودش این پدیده بگونه ای متمرکز در جای جای این کره ی خاکی بوده است. اما این موضوع در اسلام شدت بیشتری میگیرد و اینگونه که مشاهده میکنیم، به اوج وقاحت خود میرسد. بدیهی است که فزونی و پای گرفتن هر چه بیشتر زن ستیزی در سرشت اسلام خود ریشه ای عمیق در افکار پلید بنیانگذار این مذهب، محمد دارد که فردی بیمار و مبتلا به نوع های گوناگونی از ناسازگاریها و ناهمگونی های روانی بود. کسی که در درازای زندگانی خود با بیشمار زنهای گوناگون همبستر شد و به سان آن دروغ سیاهی که تا جان داد با خود یدک کشید و سپس به دیگر همراهانش به یادگار داد، آن زنها را به گونه های گوناگونی به کنیزی و اسباب سودجویی خود درآورد. او با دروغ پیامبری به گمان خودش پردیسی برای خود ساخت که درون آن توانست به همه ی کمبود های نمودار قدرت طلبی مطلقی که از پیش داشت، نمای حقیقی ببخشد و سرزمینهای دارای زنان گوناگون را به تصرف خود و زنهای دارای جایگاه و مقام های مختلف را به اسارت خود درآورد. از همین رو او بسادگی توانست به پدوفیلیا (بیماری جنسی کودک آزاری) هم که حتی در آنزمان نیز منع میشد، رنگی قانونی داده و عایشه ی 7 ساله را در آن زمان در نزدیکی دهه ی 60 عمر ننگینش به ازدواج خود در آورد. و اینگونه این کنش شرم آور و بیشمار دیگر نمونه های زن ستیزی برگرفته از ذهن بیمارش را با نقل قول از الله، خدایی که از نام او گرفته تا بسیاری از ویژگی هایش را دزدی از باورهای دیگران کرده بود، در قرآن، کتاب آسمانیش برای همیشه به اسباب خودکامگی خردگریزان نادانی همچون مردان مسلمان تبدیل کند.

ایکاش که محمد که خود بویی از انسانیت نبرده بود، همه ی این کردارها را که نشانه گر منش شوم او بود، را با خود به گور میبرد و اینگونه جامعه ی انسانی را دچار پستی و فلاکت نمیکرد. ولی اکنون که اینگونه نیست و همراهان دیگر او همچون علی تبهکار در نهج البلاغه اش به این داستان ادامه دادند و اسلامگرایان دیگر با یاری همه ی پیامدها و نقش موثر و سترگ اسلام سیاسی و قدرت و همچنین به ترتیب با آرایش و ویرایش شیادان و دکانداران اسلامی مانند شریعتی نکوهگاه انسانی را تا به امروز گرفتار این پدیده ی تکرار نشدنی کرده اند، ما هم در جای جای امکانی که از پیش داریم، به ستیز با آن خواهیم پرداخت و تلاش در پاکسازی اجتماع از این آلودگی خواهیم داشت.

ازدواج برای زن مسلمان

زنی که در زیر سایه ی قوانین اسلامی به خانه ی شوهر میرود باید بگونه ای برخورد کند و با او برخورد شود که در واقع از بسیاری جهات بیشتر شباهت به قواعد برده داری مطلق دوران بربریت دارد تا به سیمای انسانی که حقوق بشر و همترازی میان انسانها به ما نشان میدهد. یعنی اسلام در حقیقت با این قوانین زن را به خدمتگذاری مرد در می آورد، بگونه ای که او حتی خودکامه ی روان، احساسات و تمایلات خود که جزیی ترین ویژگیهای بدیهی انسانی او هستند، نباشد. سوای آنکه او بطور کل از لحاظ عقلی ناتوان بشمار می آید و در واژگان اسلامی آن ناقض العقل خوانده میشود. در ایدئولوژی مردسالار اسلامی بدلیل همین ناتوان خواندن زن، باید مرد همواره بر همه ی کارهای زن همچون کودکی کم سن و سال نظارت داشته باشد، که مبادا او دچار گمراهی و اشتباه شده و یا سبب دردسری برای مرد و یا مرتکب انجام کاری خلاف میل همسرش شود. از این رو مرد مسلمان میتواند با بهره گیری از سخنان الله آفریدگارش و همچنین نمادهای حقوقی که بزرگان آیینش همچون محمد، علی و عمر به او میشناسانند، همواره فرمانروایی خود را بر زن حاکم سازد.

امام علی، امام اول شیعیان در خطبه ی ٨٠ نهج البلاغه، این مسئله را اینگونه بیان میکند.

«ای مردم، زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است. «در روزهای حیض» و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم، ارث آنها نصف ارث مردان می باشد. پس از زنهای بد پرهیز کنید و از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند.»

همانگونه که این نقل قول از علی بروشنی این را بیانگر است، زن دقیقا از نیم ارزش یک مرد برخوردار است، و بلحاظ حقوقی آنگونه که گفته شد، همتراز با او نیست. درحالی که اینچنین آثار باقیمانده ی معتبری از پیشوایان اسلامی در تاریخ به ثبت رسیده اند که خود جای هیچ تردیدی را در نابودی جایگاه انسانی زن در اسلام نمیگذارند و همچنین حقیقت این مسئله که اسلامگرایان همواره از این منابع با افتخار نیز در رسانه هایشان یاد میکنند، همواره مسلمانان بیشماری موجودند که اسلام را آیین برابری میان انسانها خوانده و به ستایش آن میپردازند. که همین امر شوربختانه از بسیاری جهات خواه ناخواه سبب مشروعیت بخشیدن به اسلام و موجودی آن میشود. دلایل عمده ای که ارتباط مستقیم با نقش طبقات گوناگون انسانهای باورمند دارد، موجودند که موجب تحقق بخشیدن به این امر میشوند. رایج ترین آنها «نادانی» باورمندان به اسلام میباشد. گرچه بازگو کردن این موضوع برای یک انسان امروزی تلخ است ولی همواره این حقیقت دارد که مسلمانان با فرو کردن یاوه های اسلامی در مغزهایشان، و باورمندیهای کورکورانه ی تحت تاثیر سفسطه هایی همانند «ترس از مجازات رستاخیز و آتش دوزخ» و یا «وعده های به بهشت رفتن» که بنیانگذاران این مذهب برای پیشبرد اهدافشان همواره به آن متوسل شده اند، دچار افت فکری و نابودی قدرت تجزیه و تحلیل مسائل توسط خرد میشوند. این تاثیر پذیری آنها خود به نقطه ی مشترکی برای سو استفاده ی سودجویان و تحریف گران اسلامی که همیشه تلاش در پنهان نگاه داشتن چهره ی اصلی این موارد و نسبت دادن آنها با افکار خودشان و در نتیجه تحریف واقعیتها برای پیشبرد اهداف سیاسی خود داشته اند، تبدیل میشود. و بدین سان به پهنه ی موجودی این مسائل گستردگی و ماندگاری میبخشد.امروزه تنها راه چاره برای رهایی از این گودال افشاگری و آگاه سازی افکار عمومی و باورمندان به دین است، که میتواند تیشه به ریشه ی اسلام انسان ستیز بزند. نقل قول دیگری از محمد پیامبر اسلام که ثبت شده در معتبرترین کتاب حدیث اسلامی «صحیح بخاری» میباشد، نیز نشان از همفکری مستقیم محمد با علی در ارتباط با ناقض العقل بشمار آوردن زن در اسلام دارد؛ که اشاره بدان از آن جهت که گروهای شیعه و سنی همواره بدلیل اختلافات سلیقه ای که در گزینش پیشوایان اسلام دارند، و بدین گونه تلاش در نجات ماهیت اسلام میکنند، پر اهمیت است.آنان همواره باید این را بدانند که ایراد از ریشه ی اسلام است و این خود اسلام است که باید بطور کلی از بین برود.

محمد به گروهی از زنان میگوید:

من هرگز مانند شما زنان ناقص در عقل و ایمان ندیده ام. یک مرد مؤمن و آگاه میتواند به وسیله شما گمراه گردد. یکی از زنان پرسید: ای رسول خدا نقص در عقل و ایمان ما چیست؟ او گفت: آیا مگر شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد نیست؟ آنها تکرار کردند که اثبات. او گفت: این هم نقص عقل شما … آیا درست نیست که شما زن ها نمیتوانید در دوران قاعدگی نه روزه بگیرید و نه عبادت نمائید ؟ … او گفت: این هم دلیل بر نقص ایمان شماست …» «صحیح بخاری جزء 1 حدیث 301»

زن از بدو پیدایش اسلام همواره با فرنام موجودی فروتر از مرد خوانده شده، و زیردست او بوده است. بر اساس همین گفته های رهبران اسلام در چهارده قرن پیش است که ما امروزه نیز شاهد قوانین ناقض حقوق زن در قوانین جمهوری اسلامی و یا ندادن شناسنامه به زنان و بشمار نیاوردن آنها بعنوان شهروندان اجتماع در حکومت سابق افغانستان، طالبان و غیره هستیم. این مسئله ای مربوط به «کیفیت و کمیت اجرای قوانین راستین اسلامی در جاهای مختلف»، و این ادعا که «در هیچ جای قدرت اسلامی اسلام ناب محمدی فرمانروایی نمیکند»، که مدام از سوی مسلمانان عادی بی خبر از حقیقت و یا جنایتکارانی که اینها را میدانند ولی همواره آن را انکار میکنند، مطرح میشود، کاملا بی اساس و بی ارزش بوده و باید محکوم شوند. آنچه حقیقت دارد تاریخ اسلام است که بروشنی همه چیز را گویاست. در ادامه به نکته ای دیگر اشاره میکنم که از اهمیت ویژه ای در هنگام ازدواج زن مسلمان برخوردار است، و آن بی شک معامله ی او در برابر پول است. نرخ زن در اسلام با تکیه بر حدیث، روایات و گفته های علمای فقه اسلامی، پیوسته به سیما، چهره و ظاهر و ارزش اوست که تعیین میشود. نخستین مسئله ای که در این رابطه مورد بررسی واقع میشود مسئله ی «مهریه» است. در اسلام اینگونه مرسوم است که زن در هنگام پیوند با مردی از قیمتی برخوردار است، و آن در تعیین نرخ مهریه است که رخ میدهد. چه بسا که از ماهیت زن کالایی میسازد که مورد خرید و فروش واقع میشود. امروزه با نفوذ قوانین اسلامی در بنیاد فرهنگ ها حتی کسانی هستند که خود باورمندی چندانی به اسلام ندارند، ولی همواره با همسران آینده ی خودشان درباره ی مهر سخن میگویند. این براستی جای تاسف دارد که جستجو در ریشه یابی این مسائل از سوی انسانها صورت نمیگیرد و کاوشی در چون و چرای این موضوع به انجام نمیرسد.البته قضیه ی مهریه و یا پاداش نقدی به زن با اندکی تفاوت در میان اعراب پیش از اسلام نیز موجود بوده است و خود محمد درست همانند دیگر قواعد این را هم کپی برداری از فرهنگ و باورهای دیگران و اعراب پیشا اسلامی کرده است. کاری که آنزمان اعراب انجام میدادند، بدون تردید کنشی ناشایست از دیدگاه یک انسان امروزی است و باید از بین برود. اما مسئله اینجاست که قوانین اسلامی که چنین موارد مشابه کردار انسانهای تاریخی در آن بسیار دیده میشود، همیشگی هستند و بگفته ی خود قرآن و پیروانش مطابقت با شرایط امروزی و حتی آینده نیز دارند.در شرح بررسی ماهیت مهریه به این مسئله پرداخته خواهد شد، که این قانون در همترازی با معیارهای کنونی انسانی بهیچ عنوان نیستند و طبیعتاً یک انسان آگاه اینگونه فرومایگی را هیچگاه در سرشت خود نمیپذیرد. همین امر خود یک دلیل منطقی نیز برای غیر الهی خواندن و یا دروغ شمردن ادعای الهی بودن ادیان نیز است. چرا که با پژوهش های تاریخی و بازبینی، سنجش و بررسی قوانین اسلامی از سوی پژوهشگران و مقایسه ی آنها با رویدادهای تاریخی پیش آمده در آن زمان، از جمله زندگانی خود محمد و مسائل پیرامونش روشن شده است که این قوانین که بیشترین بخشهای آن را آیات قرآن تشکیل میدهند، همواره در ارتباط مستقیم با رخدادهای تاریخی داشته و بدین سان الهی نمیتوانند باشند. زیرا آنگونه که در تعریف دستورهای الهی آمده است، این دستورها باید برون از زمان مشخص و همه گیر بوده و همچنین ویژه ی مکان مشخصی نباشد. بدین ترتیب باید بر این باور بود که قوانین اسلام دقیقا سازگار با شرایط اجتماعی آنزمان عربستان بوده و امروزه قابل پذیرش نیستند. الله «خدای خیالی محمد و بت بزرگ کعبه پیش از پیداش اسلام» آنقدر نادان بوده است که غافل از دگرگونی های تحت تاثیر گذشت زمان و تکامل طبیعی جامعه ی انسانی احکام اسلامی را پایه ریزی و تعیین کرده است. بنا بر آنچه که در قوانین اسلامی رایج است، یک زن در هنگام ازدواج در واقع با همسر آینده ی خود معامله ای به انجام میرساند که نرخ این معامله همانا مهریه ی او نام دارد. این نرخ با زبانی دیگر بسیار آشکارا ارزش مادی آن زن را تعیین میکنند. نکته ای که من میخواهم بر روی آن تاکید کنم، این است که دین اسلام معرف قانونی است، که رویداد یک مسئله ی مهم مانند ازدواج بین دو نفر را، تبدیل به یک خرید و فروش کرده و از این مهمتر و شرم آور تر اینکه در این میان یکی را به عنوان خریدار و دیگری را به عنوان فروشنده پایه میگذارد. ارتباط مهریه با این برداشت نشانگر این است، که اسلام حیثیت و کرامت برابری برای زن و مرد قائل نیست، یکی را فروشنده و دیگری را خریدار میداند، و با این پیوند یکی را فاعل دیگری را مفعول میکند.

آنگونه که پیشتر نیز توضیحاتی داده شد، همواره از سوی علمای اسلامی به قصد پوشانیدن آنچه واقعیت را گویاست، تحریف گری آشکار درباره ی احکام اسلامی که مهریه هم جزو آن است صورت گرفته و بدین ترتیب تعریف های متفاوتی درباره ی مهریه ارائه داده شده است. در پیوند با همین مسئله برداشت های گوناگونی نیز از سوی مردم عادی از این موضوع موجود است. آنچه اکنون از اهمیت بیشتری برخودار بوده و شایسته ی بررسی است، ماهیت مهریه و تعریف آمده درون خود قرآن است.

در سوره نسا آیه 25 آمده است که:

و من لم یستطع منكم طولا ان ینكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ایمانكم من فتیاتكم المؤمنات و الله اعلم بایمانكم بعضكم من بعض فانكحوهن باذن اهلهن و آتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات و لا متخذات اخدان فاذا احصن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما على المحصنات من العذاب ذلك لمن خشی العنت منكم و ان تصبروا خیر لكم و الله غفور رحیم.

و آنها كه توانایى ازدواج با زنان «آزاد» پاكدامن باایمان را ندارند، مى‏توانند با زنان پاكدامن از بردگان باایمانى كه در اختیار دارید ازدواج كنند .خدا به ایمان شما آگاه‏تر است و همگى اعضاى یك پیكرید. آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید. به شرط آنكه پاكدامن باشند، نه بطور آشكار مرتكب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى كه «محصنه‏» باشند و مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این «اجازه ازدواج با كنیزان» براى كسانى از شماست كه بترسند «از نظر غریزه جنسى» به زحمت بیفتند; و «با این حال نیز» خوددارى «از ازدواج با آنان» براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است. «برگردان آیت الله مکارم شیرازی»

مهریه یک واژه ایرانی است که ریشه آن از خود واژه ی مهر در پارسی گرفته شده و آرش واژه ی آن کادو و یا مهری است که از سوی دوستداری به کسی تعلق میگرد. در ایران باستان نیز اینچنین مرسوم بوده است که مردان در هنگام ازداوج برای همسرانشان هدایایی خریداری کرده و آنها را همانگونه که در واژگان آن نیز آمده است به عنوان «مهر» به همسرانشان میدادند. ولی آنگونه که مشاهده میکنید در تازینامه به واژه ی «اجر» که برابر با «مزد» در پارسی میباشد، اشاره شده است. مزد در برابر انجام کاری به عنوان پاداش میتواند پرداخت شود که تفاوت بسیاری با مهر یا هدیه دارد. آنچه که این بیان روشنگر است، تحریف نمایان از آیات قرآن است که همواره بمانند مسائل بسیار دیگری که شاهد آن بوده ایم، در اینجا نیز صورت گرفته است. در ادامه ی نوشتار ما همچنین به بررسی وظایف زن با ژرفی فراوان خواهیم پرداخت، که وجود این وظایف در قوانین اسلامی در مطابقت با واژه ی مزد، در قرآن این نتیجه را بارور خواهد شد که یک زن از دیدگاه اسلامی صرفا برآورده کننده ی یک سری نیازمندی ها برای مرد مسلمان است که موظف و مکلف بانجام کارهایی از پیش تعیین شده بوده و بدین سان همچنان که در تازینامه بدان اشاره شده است، پاداش و مزد برای او در نظر گرفته میشود. نکته ی قابل توجه تر آن است که نرخ مهریه ی اسلامی با پروا به بررسی های فقهی و رویدادهای تاریخی بسته به کیفیت و شرایط معرف زن و همچنین پیش از آن نکاح مشهور یا با گویشی دگر آن قرارداد اسلامی تعیین میشود .در واژگان اسلامی آن از عبارت «حد شایستگی زن» استفاده میشود. این بدان معنا است که هر زنی معمولا به میزان شایستگی که دارد میتواند مهر دریافت کند. میزان این شایستگی را هم شرایط خانوادگی زن، زیبایش و مسائل مشابه در بر گیرنده ی آن است. و همانگونه که در عموم گفته میشود، بنا بر وجود همین قواعد در اسلام است که بگونه ای بنیادین زن فرنام کالایی خریداری شده را پس از ازدواج اسلامی بخود میگیرد و بی تردید این مسئله پیش از هر چیز دیگری همان برابری میان انسانها را که امروزه افراد اسلام گرا مدعی آن هستند را به زیر سوال میبرد. چراکه با انجام این خرید و فروش اسلامی مرد به یک فاعل و زن به یک مفعول تبدیل میشود. و همین امر در واقع برابری و همترازی به جای نمیگذارد تا بتوان سخنی از آن به میان آورد.

پیش از بررسی تکلیف های زنان متاهل نسبت به شوهرانشان بگمانم بد نباشد که به یک مقایسه ای کوتاه در ارتباط با کنیز «برده ی زن»، زن متاهل و پیوند آن با مسئله ی مهریه در اسلام بپردازیم. در زمان محمد و همچنین جانشینان او «کسانی که پس از او قدرت را در دست گرفتند» در هنگام جهاد «حمله به کفار اهل کتاب، به بهانه ی گسترش اسلام» مسلمانان مردان خانواده ها را به جرم دگراندیشی میکشتند و اموال آنها را بصورت غنائم مصادره و در بین مسلمانان تقسیم میکردند. این غنام با اشاره ی خود قرآن بر مسلمانان حلال و گوارا بود. آنچه که به مسلمانها میرسید شامل وسایل قیمتی، حیوانات و زنان کفار بود. در اینجا به این مسئله توجه داشته باشید که زنان آنها در این میان که به کنیزی مردان مسلمان در می آمدند، در ردیف اشیا و حیوانات قرار میگیرند، این مسئله بسادگی آن را بیانگر است که زن در اسلام از ارزشی بیش از آن دوی دیگر برخوردار نیست و بعنوان ملک و دارایی مرد مسلمان محسوب میشود. از این گذشته، ما باید بویژه به این مسئله توجهی ژرف داشته باشیم که اساسا اسلامگرایان بر پایه ی آموخته های اسلامی، ارزش زن را در حد ارزش انسانی نمیدانند، بلکه با صراحت کامل بر این مسئله که زنان حیواناتی زیبارو، در خدمت انسانها «مردان» بوده و آفریده شده برای شادکامی آنها توسط خداوند هستند، تاکید کرده و از آن به عنوان یک باور مشخص اسلامی، یاد میکنند.

امام فخر رازی از بزرگترین مفسرین قرآن،  در تفسیر آیه ی بیست و یکم سوره الروم که ارتباطی ویژه با این بخش دارد اینچنین مینویسد:

این گفته که «آفریده ام برای شما»، دلیل است بر اینکه زنان آفریده شده اند مانند حیوانات، نباتات و چیز های سودمند دیگر، چنانچه خداوند متعال می فرماید «آفریده شد برای شما هر آنچه که در روی زمین است» و این اقتضا بر این است که زن برای عبادت و انجام دستورات خداوندی آفریده نشده است. ما می گوئیم که آفریدن زن یکی از رحمت هایی است که به ما «مردان» ارزانی شده است تا مشعوف عبادت خداوند باشیم، زن ها مسؤلیتی مانند ما مردان ندارند. زیرا زن ها ضعیف، ابله، از لحاظ احساسی مانند کودک اند، و هیچ مسؤلیتی برای کودکان گذاشته نشده است. برای اینکه عبادت خداوند بصورت کامل انجام شود، زن ها باید مکلف شده باشند که از عذاب سزا بترسند و همچنین از شوهرانشان اطاعت کنند و از چیز های که ممنوع هستند، دوری جویند در غیر آن فساد شایع خواهد.» «تفسیر کبیر رازی، سوره سی، آیه بیست و یک»

نقل قول های دیگری نیز از اندیشمندان و الگوهای اسلامی در ارتباط با همین موضوع، وجود دارند، که اشاره بدان ها جهت آشنایی بیشتر و بهتر روشن شدن مسئله بسیار مهم است. در زیر به نمونه هایی از گفتارهای آنان که مسلمانان فیلسوفشان مینامند، مانند غزالی، ملاصدرا و ملا هادی، اشاره میشود.

نگر غزالی نسبت به زنان:

اما آن خصلتها که حق تعالی زنان را بدان عقوبت کرده است: چون حوا در بهشت نافرمانی کرد و از آن درخت گندم خورد، حق تعالی زنان را هشت ده چیز عقوبت فرمود کردن:

تفسیر: اول حیض

دوم زادن

سوم جداشدن از مادر و پدر و مردم بیگانه را به شوهر کردن

چهارم به نفاس آلوده شدن

پنجم آنکه مالک تن خویشتن نباشند

ششم کمی میراث

هفتم طلاق که به دست ایشان نگردد

هشتم آنکه مرد را چهار زن حلال کرد و زن را یک شوی

نهم آنکه در خانه معتکف باید بودن

دهم آنکه در خانه سرپوشیده دارد

یازدهم آنکه گواهی دوتن برابر یک مرد نهاده اند

دوازدهم آنکه از خانه بیرون نیارد آمدن مگر با کسی محرم

سیزدهم آنکه مردان را نماز عید و نماز آدینه و نماز جنازه (بود و از پس جنازه روند) و غزا کنند و زنان را اینها نباشد.

چهاردهم امیری را نشایند و نه نیز قضا را و نه حکم را

پانزدهم آنکه فضل هزار بهره است یک بهره از آن زنان راست و دیگر مردان را.

شانزدهم آنکه در قیامت چندان که جمله امت را عذاب بود یک نیمه از آن زنان فاجر را بود.

هفت دهم چون شویش بمیرد چهارماه و ده روزش عدت بباید داشتن

هشت دهم آنکه چون شویش طلاق دهد سه ماه یا سه حیض عدت بباید داشتن.

این عقوبتهای زنان است که یاد کردیم.  «امام محمد بن محمد غزالی، لصیحه الملوک (تهران: انتشارات انجمن آثار ملی، 1351، به تصحیح استاد جلال الدین همایی، برگ 269-272.»

وی همچنین گفته است:

بدان که جملگی خوی زنان بر 10 گونه است و خوی هریک به صفت چیزی از حیوانات ماننده است. یکی چون خوک، دوم چون کپی (بوزینه) دیگر چون سگ، چهارم چون مار، پنجم چون استر، ششم چون کژدم، هفتم چون موش، هشتم چون کبوتر، نهم چون روباه، دهم چون گوسفند.

وی به تشریح هریک از این خوی های زنانه میپردازد و سپس در تکریم خوی دهم که گوسفندی است میگوید:

و زنی که خوی گوسفند دارد، مبارک بودن همچون گوسفند که اندر همه چیزهای وی منفعت یابی. زن نیک همچنین با منفعت بود و بر شوهر خویش و بر اهل و همسایگان خویش رحیم بود و بر جان و مان و فرزندان خویش مشفق و مهربان بود و اطاعت دارد خدای را جل جلاله. و بدان که پارسایی و مستوری نعمتی است مرد را از نعمتهای خداوند تعالی. و هیهات، هیهات که بر زن پارسا، کم کس قادر شود. «همانجا برگ 273-275»

نگر روشن ملاصدرا درباره ی ماهیت زنان:

و منها تولد الحیوانات المختلفه… بعضها للاکل… و بعضها للرکوب و الزینه… و بعضها للحمل… و بعضها للتجمل و الراحه… و بعضها للنکاح… و بعضها للملابس و البیت و الاثاث. «اسفار اربعه جلد 7 فصل 13 ص 136. مکتبه مصطفوی.»

و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است… که بعضی برای خوردن اند… و بعضی برای سوار شدن… و بعضی برای بار کشیدن… و بعضی برای تجمل… و بعضی برای نکاح و آمیزش… و بعضی برای تهیه لباس و اثاث خانه…

بیانیات ملا هادی در ارتباط با مسئله ی زنان:

فی ادراجها فی سلک الحیوانات ایماء لطیف الی ان النساء لضعف عقولهن و جمودهن علی ادراک الجزئیات و رغبتهن الی زخارف الدنیا، کدن ان یلتحقن بالحیوانات الصامته حقا و صدقاً، اغلبهن سیرتهن الدواب و لکن کساهن صوره الانسان لئلایشمئز عن صحبتهن و یرغب فی نکاحن و من هنا غلب فی شرعنا المطهر جانب الرجال و سلطهم علیهن فی کثیر من الاحکام کالطلاق و النشوز و ادخال الضرر علی الضرر. «همانجا، حاشیه ملاهادی» سبزواری.

اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عدد حیوانات در آورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته اند. و اغلبشان سیرت چهارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنها متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و… بر زنان چیرگی داده… « برگردان ها: سروش عبدالکریم، فربه تر از ایدئولوژی، موسسه فرهنگی صراط، 1372، پاورقی برگ 39»

زمانی که این زنان کنیز در جنگ اسیر میشدند، باید آنچه ارباب یا مالک آنها میخواست را انجام میدادند که داشتن روابط جنسی آزاد بدون عقد و ازداوج هم جزیی از آن بود. در این میان مسلمانانی بودند که شاید بنا بهر دلیلی تمایل ازداوج با این کنیزان را پیدا میکردند. نمونه ی آن را خود محمد، پیامبر اسلام در ارتباط با صفیه و جویریه دو زن یهودی اسیر در جهاد با یهودیان ساکن عربستان انجام داده است. محمد در آنزمان مهریه ای به این دو اختصاص نداد و تنها آزاد کردن آنها را بعنوان مهریه برای آنان قرار داد. از آنجایی که پیامبر اسلام چنین کاری را انجام داده است، پس قطعا دیگر مسلمانان نیز با پیروی از سنت رسول الله پروانه ی انجام این کار را داشته و خواهند داشت. ادعایی که از سوی علمای اسلامی همانگونه که در گذشته نیز بدان اشاراتی شد، مبنی بر اینکه مهریه ی اسلامی در جای هدیه ای برای زن است در بررسی این واقعه ی تاریخی کاملا تهی از ارزش شده و تبدیل به یاوه ای آشکار میشود. آزاد کردن کنیز به معنای خریداری او از اربابش است که در مقابل پرداخت پولی نقد انجام میشود. اگر ما مهر زن را در جایگاه کادویی برای زن پنداشت کنیم، در اینجا به تناقضی شدید بر میخوریم که این ادعا را باطل میسازد. محمد با این کارش آن زنها را خریداری کرد و سپس پولی را که پرداخته بود را بجای مهر آنها قرار داد. آیا این بروشنی گویای آن نیست که معامله ای در اینجا صورت گرفته است و این معامله در برابری با مهریه، ماهیت مهریه ی اسلامی را رو آب نمیکند؟ روشن است که در صورت انجام هر نوع معامله ای، اساسا معنای هدیه باطل میشود و دیگر به هیچ وجه جایگاهی نداشته و نمیتوان فرنام هدیه را بدان نسبت داد. و اما این موضوع در اینجا پایان نمیابد و میتوان همواره به بررسی مسائل بسیار دیگری نیز برای اثبات این قضیه پرداخت!

بنا بر قوانین و حقوق تعیین شده برای زن در اسلام:

زن در هنگام پس ازدواج حق تصمیم گیری خودکامه برای جایگاه زیست خود «حتی برای مدت کوتاهی»، و یا مسافرت دور و نزدیک ندارد، و باید شوهر او در این موارد اجازه ی او را صادر کند. او همچنین از دیدگاه اسلام دست نخورده «اسلام غیر آخوندی» حق بیرون آمدن از خانه را ندارد، و اما در قوانین اسلام آراسته توسط آخوندیسم، بدون رضایت شوهرش حق کار و بودش در اجتماع را ندارد.

بخشی از نامه ی ۳١ نهج البلاغه در این رابطه اینچنین میگوید:

از رای زدن بازنان بپرهیز، زیرا ایشان را رایی سست و عزمی ناتوان است. با پرده نشینی، نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان، ماندگاریشان را افزون کند. خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری. اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند، چنان کن.

از نگرش علی زن همواره موجودی ناتوان و سست اراده در برابر مرد است. آنچه او در این نامه مردان را گویاست، یک پند و یا اندرز است. او همواره فکر و ذهن زن را آلوده دانسته و به مردان توصیه میکند که زنان را پرده نشین «خانه نشین» کنند؛ زیرا آزادی برای زن از نگر علی بمعنای از دست رفتن اوست. علی همچنین یک تشبیه در گفتارش کرده است؛ و آن این است که از خانه بیرون فرستادن زن به همان اندازه نابخردانه و تهدیدآمیز است که گویی یک شخص غیر مطمئن را به خانه آورده باشی. در اینجا بروشنی متوجه آن میشویم که جایگاه زن در اسلام تنها کنج خانه است و او در اجتماع هیچ نقشی نمیتواند داشته باشد. خود علی هم در بخش پایانی نامه اش به این موضوع با صراحت بیشتری اشاره میکند، به باور او چون این امر غیرممکن است که زن بجز شوهرش کسی دیگر را نتواند بشناسد، پس بهترین چاره در خانه زندانی کردن او میباشد.

علی در دو حدیث دیگر با نقل قول از محمد پیامبر اسلام چنین می گوید؛

فرمودند زنان عورت مردان هستند و باید در حفظ آن بکوشند.

فرموند زنان عی و عورت مردان هستند باید جاهل و ضعیف و عاجز را بسکوت نگاه داشت و عورت و ناموس را در حصن خانه مصون داشت. «زنان پیغمبر اسلام، برگ صد و چهل و سه، حسین عماد زاده»

این مسئله تنها به سخنان علی و محمد منتهی نمیشود، بلکه از سوی کسان دیگر نیز بر پرده نشین و یا خانه نشین بودن زن در اسلام همواره اصرار و تاکید زیادی شده است. آنچنان که دو نقل قول زیر بیانگر آن هستند؛

زن عورت است هنگامیکه او بیرون میرود «از خانه»، شیطان از او پذیرائی می کند. «احیای علوم الدین، غزالی، دارالکتب علمیه بیروت، جلد 2 کتاب ادب النکاح، برگ شصت و پنج»

یک زن به خدا نزدیکتر است اگر در کنج خانه خودش بماند. و عبادت زن در خانه بهتر است از عبادت او در مسجد. «همان منبع»

روشن است که مرد یک مهریه ای برای خریداری زن و «آزادی» او میپردازد، و در حقیقت صاحب تمام اختیار او میشود. این رفتار را انسان های غیر مسلمان و انسانگرا حتی با حیوانات خانگی خود نیز نکرده و تنها در ارتباط با اشیا و یا کالایی که خریده اند، اینگونه حق بهره برداری را برای خود بر میشمارند. اما از آنجایی که ارزش زن و کالا در اسلام یکی است، پروانه ی اینگونه مالک شدن مرد بر زن به آسانی به آنان داده میشود. افزون بر تمامی اینها زن پس از ازدواج موظف به  «تمكین» «یکی از قواعد های اسلامی» میشود، که پیوست مستقیم با نفقه دارد. بنا بر آنچه در فقه اسلام آمده است، تمکین به دو گونه بخش میشود. یکی «تمکین عام» که در آن زن موظف به پیروی و اطاعت از شوهرش در همه ی موارد میباشد، و دیگری «تمکین خاص» که تنها ویژه ی داشتن رابطه ی جنسی هنگام و ناهنگام «در هر شرایط روانی و جسمی» میباشد. در باره ی تمکین خاص که تنها اختصاص به خواست جنسی مرد و نقش زن در این رابطه دارد، مدارک بسیار گویایی در دسترس هستند که هیچ جای ابهامی را برای کسی نمیگذارند. این مسئله در اسلام در دسته بندی موارد بسیار مهم و فوری قرار گرفته است و بطور مستقیم بدان پرداخته شده است.

در زیر دو حدیث از پیامبر اسلام را نقل خواهم کرد که روشنگر این گفتار است.

هنگامیکه یک مرد همسرش را جهت ارضای خواهشات نفسی اش فرا می خواند، بگذار او نزد شوهرش بیاید هرگاه او «زن» مشغول تنور باشد. «مشکات، کتاب، ترجمه انگلیسی، بخش وظایف زن وشوهر، حدیث شصت و یک»

پیغمبر خدا گفت: هرگاه مردی زنش را جهت ارضای تمایلش فرا خواند، و او «زن» رد کند، و مرد شب را با خلق تنگی سر کند، فرشتگان تا هنگام سحر آن زن را نفرین کنند. «صحیح بخاری، ترجمه انگلیسی، جزء هفت، حدیث صد و بیست و یک»

در اینجا دیدیم که محمد چگونه زنان مسلمان را مکلف به انجام وظایفشان در برابر شوهرانشان میکند. در واقع از دیدگاه اسلامی خواستهای جنسی برای زن نه بعنوان یک تمایل روانی، بلکه با نام یک وظیفه ی اضطراری شناسانده میشود؛ که زن در هر زمانی به قول محمد حتی در هنگامی که اگر زن مشغول انجام کاری همانند نان پختن باشد، باید بدون گلایه و تامل آن را بانجام برساند. و اما در ارتباط با تمکین عام نیز که بطور کل به معنای فرمانبری و اطاعت زن از شوهرش میباشد، احادیثی موجودند که به درستی این گفته اشاره دارند. همانگونه که به یاد دارید اطاعت از شوهر خود نمودارهایی را دربر میگرفت که در واقع حد اختیار زن را به مرز هیچ میرساند و شامل فرمانبری او از تمامی گفته ها و خواسته های شوهر میشود! افزون بر اینکه با تکیه به آنچه قرآن بما میگوید، در این دنیا مردان خود در صورت نافرمانی زنان میتوانند آنها را تنبیه کرده و کتک بزنند، الله هم در آخرتی که وعده داده است بهشت را تنها ویژه ی زنانی گذاشته است که مطیع شوهرانشان بوده باشند و گویا خشم و قهر فراوانی بر زنانی که فرنمانرو همسرانشان نبوده اند، روا خواهد داشت.

پیامبر الله در این رابطه چنین میگوید؛

هر زنی که میمیرد مادامی که شوهرش از او راضی باشد، به بهشت می رود. «مشکات، کتابی ک، ترجمه انگلیسی، بخش << وظایف زن و شوهر >> حدیث شصت»

او همچنین در پاسخ زنی به او اینگونه میگوید؛

باری پیغمبر به زنی گفت: بنگر که با شوهرت چگونه رفتار میکنی زیرا او بهشت و دوزخ تو است. «سیوطی، تفسیر سوره نساء آیه سی و چهار و کنز، جزء بیست و دو، حدیث هشتصد و شصت و هشت»

آنجا که زن توانست به معنای واقعی آن با شرایط آمده در پیش، بر شوهر خود تمکین داشته باشد، او میتواند از حق گرفتن نفقه برخوردار شود. نفقه نیز بر پایه ی سنجش علمای اسلامی شیعه و سنی از آیات قرآن، احادیث و روایات خود سه مورد اصلی را در بر میگیرد، که شامل تهیه ی خوراک، پوشاک و مسکن زن، در درجه ی نخست از سوی مرد میباشد. علمایی مانند شیخ طوسی و علامه ی طباطبایی همواره به بررسی ماهیت نفقه پرداخته اند و موجودیت آن را با تفسیر هایی که از آیه هایی مانند آیه های سوم، نوزدهم و سی و چهارم سوره ی نساء و یا آیه ی دویست و سی و سوم سوره ی بقره و آیه هایی دیگر همچون آمده ها در سوره ی طلاق ارائه داده اند، به اثبات رسانده اند. برخی دیگر از علمای عامه نیز بویژه به پیوند تمکین و نفقه پرداخته اند، نگرش آنها بر این مبناست که از آنجایی که شوهر در حقیقت زن را ریاست میکند و زن در واقع بدون پروانه ی او نمیتواند از خانه بیرون برود و در اجتماع کوشا باشد، پس در برابر مرد باید هزینه ی «نفقه» او را پرداخت کند .نمونه ی آن در «الاحوال الشخصیه، قسم الزواج، برگهای دویست و بیست و نهم و سی ام آمده است». اکنون ما نمونه ای آشکار را در این ارتباط از آنجایی که در خود قرآن نیز بطور مستقیم بدان اشاره شده است، را برای روشنی هر چه بیشتر این موضوع در زیر خواهیم آورد.

در آیه ی سی و چهارم سوره ی نساء اینگونه آمده است که:

الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنكم فلا تبغوا علیهن سبیلا ان الله كان علیا كبیرا

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى كه خداوند «از نظر نظام اجتماع» براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى كه از اموالشان «در مورد زنان» مى‏کنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غیاب «همسر خود» اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏كنند. و «اما» آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! «و اگر مؤثر واقع نشد» در بستر از آنها دورى نمایید! و «اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظایفشان نبود» آنها را تنبیه كنید! و اگر از شما پیروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجویید! «بدانید» خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. «و قدرت او، بالاترین قدرتهاست» «برگردان آیت الله مکارم شیرازی»

آنگونه که آیه بسیار روشن آن را گویاست، مردها از حقوق برتری در مقایسه با زنها بهرمند هستند، و آن به آوند نفقه ای است که آنها میپردازند. ولی آیا براستی آفرینش این نابرابری بدینگونه درست است ؟ از سویی این خود مردان مسلمان هستند که زن را آلوده پندار، ناتوان و نیم خرد میخوانند و به آنها پروانه ی کوشش و خودکامگی در نکوهگاه را نمیدهند، ولی از دیگر سو نیز حقوق برتری به سبب این محنت برای آنها شمرده میشود، چرا که از پول خود مایه میگذارند. بله، این درست است که خود اندیشه ی اسلامی ماهیت زن را به فرومایگی میکشاند، او را کاملا از ارزشهای انسانی تهی میکند، و مرد را اینگونه بار میاورد و آزاد میگذارد که شخصیت، روان، احساسات و اندیشه ی زن را در برابر پول خریداری کند. از یک سو بنا بر تاکید قرآن چون مردان از مال خود برای زنان خرج میکنند، «نفقه ی آنها را میپردازند» بنابراین حق برتری بر آنها دارند و بهمین سبب میتوانند زنان را مطیع خود سازند، «وادار به تمکین کنند» و در صورت سرپیچی زنها را کتک نیز بزنند. از سویی دیگر نیز همواره اسلامگرایان در بیان این موضوع هیچ تردیدی نورزیده اند و با صراحت بدان اشاره کردند و آیات قرآن را تائید کرده اند. همانگونه که حسین عماد زاده در مورد این برتری چنین می گوید:

» زن بتنهایی یک انسان نیست بلکه بکمک یک مرد یک انسان میشود.»«زنان پیغمبر اسلام ، ص 20»

نابرابری سنی بین زن و مرد!

امروزه که دانش سیر تکاملی خود را همچنان روز افزون طی میکند، و دستیابی به مدارک و شواهد و آزمایشهای دانشیک در ارتباط با موضوع های گوناگون در قیاس با گذشته بسیار پیشرفته تر و آسانتر شده است، افراد جستجوگر و حقیقت جو همواره از امکان تحقیق و پژوهش در پیوست با چه تاریخ، چه فلسفه و چه علم به آسانی برخوردار هستند، که این خود نقش بسیار بسزایی را در افشاگری خرافات پیوسته به ادیان، سیاست ها و سودجویی های زیان آور و خودخواهانه ی افراد گذشته که شوربختانه هنوز بنا بر نبود سیستم درست آگاهی رسانی به مردم عادی و بودش سانسور در جامعه بدلایل سیاسی، پیامدهای اندیشه شان را میتوانیم در هر جای این کره ی خاکی مشاهده کنیم، ایفا کرده است. با بهره گیری از این امکانات یکی دیگر از مسائلی که به آن خواهیم پرداخت، تفاوت سنی زن و مرد در ازدواج اسلامی، کنش خود محمد پیامبر اسلام در این رابطه و همچنین بررسی ادعاهایی که از سوی اسلامگرایان در این باره مطرح میشود، خواهد بود. بسیار روشن است که این نابرابری غیر عادی سنی بین زن و مرد در ازدواج تا اندازه ای زیاد یك مسئله ی قابل توجه و شرم آوری است که اسلام شناسه گر آن است.

آنگونه که آگاه هستید در قوانین اسلامی کودک و یا دختر خردسال 9 ساله بالغ و تکامل یافته برای انجام مسئولیت های سنگین تصور میشود و از آن به پس بدون هیچ تردیدی آمادگی برای همبستری با جنس مخالف را دارد. از این کودک همچنین انتظار میرود که در خانه ی شوهر به انجام تمامی کارهای لازم در پیوست با مسئولیت سنگین خانه داری و غیره نیز بپردازد. از این بدتر هم آن است که بنا بر سنجس های غیرانسانی اسلامی حتی با کودک شیرخواره هم میتوان ازدواج کرد. یعنی در اسلام هیچ حداقلی در تعیین سن ازدواج وجود ندارد و یک دختر از همان بدو تولد میتواند در اختیار یک مرد قرار بگیرد. روشن است که آن مرد نیز حق شوهری بر آن کودک را دارد و بنابراین در انجام هر کاری در ارتباط با آن کودک کاملا آزاد است و میتواند آزادانه عمل کند. گرچه از نگر من تعیین واژه ی ازدواج برای این کنش درست نبوده و کاربردی نمیتواند داشته باشد بلکه آن کودک تنها یک قربانی بوده و بسادگی و بگونه ای «قانونی» مورد آزار پدوفایل هائی که قطعا از سلامت روان برخوردار نیستند قرار میگیرد. داشتن روابط جنسی با کودک زیر سیزده سال و با داشتن پنج سال تفاوت سنی با او، در هر شرایطی یک عمل ناشایست پیوسته با «بچه بازی» محسوب میشود و در کشورهای متمدن بشدت مجازات و زندانی دارد. محمد پیامبر اسلام، الگو و پیشوای نزدیک به یک میلیارد انسان روی کره ی زمین کسی بود که بچه بازی را رنگ قانونی داد و آن را در جامعه با تکیه به قوانین الهی روا خواند.

گروه کثیری از از اسلامگرایان این مسئله را اینگونه توجیه میکنند، که بدلیل شرایط آب و هوایی و نژادی برخی از کودکان عرب از لحاظ فیزیکی زودتر از هنگام معمول بالغ میشوند. آنان اینگونه مانند همیشه تلاش در پوشاندن ضعف های اسلام و پیامبرشان به گونه ای غیر معقول میکنند، که البته هیچگاه پیروز و پیشرو در این راه نبوده و نخواهند بود. گذشته از آنکه این ادعا کاملا گفته ای دروغ و بی پایه است، اما مسئله تنها این نیست که مورد انتقاد ماست. واقعیت آن است که اگر حتی کودکی حال به هر دلیلی زودهنگانم تر از لحاظ بدنی و یا فیزیولوژیکی رشد کند، این به هیچ عنوان بدان معنا نیست که او بلحاظ روانی و احساسی و عقلی نیز رشد کامل کرده باشد و تمایل و یا آمادگی به برقراری روابط جنسی داشته باشد. بلکه اندیشه و گرایشات او همواره بر پایه ی آزموده های روانشناسی کودکانه خواهد بود و او هنوز در دنیای شیرین خردسالی بسر خواهد برد. مسلمانان با اندیشه و کنش پلید اسلامی آن کودکان را از حقیقتی که در آن هستند با ظلم و زور بیرون کشیده و زندگی آنها را برای همیشه به کابوسی تلخ و ترسناک مبدل میکنند. بدیهی است که آن کودکان در آینده تنها به افرادی مبتلا به ناسازگاریها و بیماریهای روانی دچار خواهند شد و فرزندان بیماری نیز تحویل اجتماع خواهند داد. زیرا تمامی کمبودهای کودکی در دوران پسین زندگی به حالت های منفی گوناگونی عملا نمایان خواهند شد و سبب آسیب رسانی هم به زندگی خود شخص آزرده و هم اطرافیانش از طریق رفتارها و کردهای غیر طبیعی و زیان آور میشود.

ما در این بخش سخن از عایشه، صدیقه ی 6 ساله محمد و همسر 9 ساله ی او سخن میگوییم. عایشه، دختر ابوبکر تنها 6 سال داشت که محمد او را از پدرش خاستگاری کرد و در سن 9 سالگی به همسری خود در آورد و با او در نخستین روزی که او را به خانه ی خود برد، همبستر شد.

چند نقل قول زیر از عایشه که در معتبر ترین و کهن ترین کتب حدیث اسلامی بایگانی شده است، بسادگی گویای همه چیز است.

صحیح بخاری 8.73.151

منقول است از عایشه:

من در حضور پیامبر با عروسکهایم بازی میکردم و دختر بچه های دیگر که دوستان من بودند نیز با من همبازی میشدند. وقتی پیامبر خدا به مکان بازی من وارد میشد آنها «دوستان عایشه» پنهان میشدند، اما پیامبر آنها را صدا میکرد تا بیایند و با من بازی کنند. «بازی با عروسک و تصاویر ممنوع است، اما برای عایشه مجاز بود زیرا در آن زمان وی هنوز دختر کوچکی بود، و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود «فاتح البری ج.13 ص.143»

صحیح مسلم 8.3311

عایشه روایت کرده است که وقتی پیامبر با او ازدواج کرده وی 7 سال داشته، و وقتی به خانه پیامبر وارد شده است 9 سال داشته است، و عروسکهایش همراه وی بوده اند، و وقتی پیامبر اسلام فوت شد، وی 18 سال سن داشته است.

سنن ابو داوود 31.4915 و 31.4916 , 31.4917

منقول است از عایشه مادر مومنان:

پیامبر اسلام وقتی با من ازدواج کرد که من شش یا هفت ساله بودم. وقتی ما به مدینه آمدیم، چند زن آمدند، ام رومان وقتی من در حال تاب بازی بودم پیش من آمد، مرا بردند، آماده و آرایشم کردند، بعد مرا نزد پیامبر خدا بردند، و او وقتی من 9 ساله بودم با من جماع کرد. او مرا جلوی در نگه داشت و من از خنده در حال ترکیدن بودم.

بحار الانوار جلد 22 برگ 202 خط 11 ام، نوشته علامه محمد باقر مجلسی (از مهمترین کتب شیعه)

و الثالثه: عایشه بنت ابی بکر، تزوجها بمکه و هی بنت سبع، و لم یتزوج بکراً غیرها، و دخل بها و هی بنت تسع لسبعه اشهر من مقدمه المدینه، و بقیت الی خلافه المعاویه.

سومین (زنی که محمد با او ازدواج کرد): عایشه دختر ابی بکر (بود)، با او در مکه ازدواج کرد در حالی که 7 سال سن داشت و غیر از او با هیچ دختر باکره ای ازدواج نکرد، و در زمانی که او 9 سال سن داشت به او دخول (تماس جنسی Intercourse) کرد و این اتفاق 7 ماه بعد از وارد شدنش به مدینه بود، و (عایشه) تا زمان خلافت معاویه زندگی کرد.

وسائل الشریعه، الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسین الحر العاملی ج 1 برگ 31، به نقل از فروع کافی ج 2 ص 351، روایت کرده است که عایشه در زمان ازدواج 10 ساله بوده است.

5- و عن علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن ابی ایوب الخزار، عن اسمائیل بن جعفر فی حدیث – ان رسول الله دخل بعایشه و هی بنت عشر سنین، و لیس یدخل بالجاره حتی تکون امراه.

وسائل الشریعه، الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسین الحر العاملی ، جلد 14، برگ 177 ، به نقل از فروع کافی، ج 2 برگ 77

از امام صادق حدیثی را روایت کرده است:

محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم، عن هارون بن مسلم، عن مسعده ابن صدقه عن ابی عبدالله قال: سمعته یقول و سئل عن التزویج فی شوال، فقال: ان النبی – تزوج بعائشه فی شوال، و قال انما کره ذلک فی شوال اهل الزمن الاول، و ذلک ان الطاعون کان یقع فیهم فی الابار و الکمملکات فکرهوه لذلک لاغیره. و رواه الشریخ باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی عن هارون بن مسلم ، عن مسعده بن زیاد، عن جعفر بن محمد مثله الا انه قال و ذلک ان الطاعون وقع فیهم ففنی الابکار و المملکات.

یعنی، همانا پیامبر در (ماه) شوال ازدواج کرد، این حدیث دقیقاً موافق قول احادیث اهل تسنن است ک روایت کرده اند عایشه در ماه شوال با محمد ازدواج کرده است،  که نشان میدهد در مورد صغارت سنی عایشه در بین تشیع و تسنن اختلافی وجود ندارد و هردو معتقدند وی در ماه شوال ازدواج کرده است و 9 یا حداکثر 10 سال داشته است و هم شیخ کلینی و هم علامه مجلسی که از بزرگترین شخصیت های تشیع هستند این را تایید کرده اند، روایات دیگری از اهل تسنن که همین قول را تایید کرده اند از این قرارند:

«زوج عائشه لرسول الله، و کان ذلک فی شهر شوال سنه عشر من النبوه ، قبل الهجره بثلاث سنین، و هی یومئذ بین السادسه و السابعه من عمرها.»

الطبقات کبری (48-46/8) اسد الغابه (189/7) الاصابه (223/8) البدایه و النهایه (91/8) سیر اعلام النبلاء (150،149/2).

عایشه همچنین گفته است:

تزوجنی رسول الله فی شوال، و ادخلت علیه فی شوال، فای نسائه کن احظی عنده منی؟

الاصابه (232/8) الطبقات الکبری (48-46/8) البدایه و النهایه (133-130/3)، سیر اعلام النبلاء (164/2) صفه الصفوه (16/2)

آنچه مسلما هدف گذاردن این نقل قول ها از عایشه است، اثبات بی پایه گی ادعای اسلامگرایان و دروغگویی آشکار آنها در ارتباط با مسئله ی عایشه میباشد. اکنون آنچه بر ما روشن است، درستی این پندار است که عایشه در هنگامی که محمد او را به همسری خود در آورده بود، کاملا دارایی روحیات کودکانه بوده و «عروسک بازی» میکرده است و هنگامی که به خانه ی محمد به عنوان «عروس» رفته بوده، بهمراه خود «عروسکهایش» را نیز برده است. این تصویر تلخی که عایشه اکنون در ذهن های ما با این گفتارش زنده میکند، کاملا عادی و طبیعی است، زیرا عایشه دقیقا بر خلاف ادعاهای اسلامگرایان تنها و تنها یک کودک با اخلاقیات کاملا کودکانه و مختص به سن و سال خود بوده است. از آن گذشته نکته ی پر اهمیت دیگری که باز هم اثباتی دیگر برای گفتار آمده در بالا بوده و هم مسئله ای بسیار دردناک و غیر انسانی دیگری را بر ما آشکار میکند یک نقل قول دیگر از عایشه است که در زیر خواهد آمد.

صحیح بخاری 5.234

پیامبر مرا زمانی خواستگاری کرد که من دختری شش ساله بودم. ما به مدینه رفتیم و در خانه ی بنی الحارث بن خزرج سکونت گزیدیم. من در آن زمان بیمار شدم و موهای سرم ریخت. ولی بعد ها دوباره موهایم رشد کردند. روزی مادرم ام رمان نزد من آمد و من در آن هنگام سرگرم تاب بازی با تنی چند از دوستام بودم. او مرا نزد خود فرا خواند، و من به پیشگاه او رفتم. من هیچ آگاهی نداشتم که او میخواست با من چکار کند. او دست مرا گرفت و در کنار در خانه مرا نگه داشت. من همان هنگام دچار تنگ نفسی شده بودم و نمیتوانستم نفس بکشم. پس از مدتی که نفس خود را باز یافتم، مادرم سر و صورت مرا با آب شست. او سپس مرا به داخل خانه برد. در آنجا من چندی از زنان انصاری را دیدم که به من گفتند؛ « با بهترین آرزوها و انشاالله با موفقیت و پیروزی» مادرم مرا به آنان سپرد و آنها من را آماده کردند. «برای ازدواج و عروسی». ناگهان پیامبر خدا در گاهان ظهر به آنجا آمد و مادرم مرا تحویل او داد. در آن زمان نه ساله بودم.

عایشه حتی در هنگامی که او را به پیامبر دادند، خود هیچ خبری از چگونگی ماجرا نداشت و هیچ چیزی نمیدانست. او در آن روز تلخ بدلیل شرایط غیر عادی که آن را احساس کرده بود حتی دچار دشواری نفس کشیدن شده بود. و این نیز خود دلیلی برای رد ادعای «بالغ بودن» عایشه است که مسلمانان بدان اشاره میکنند . رفتار محمد و ارتباط جنسی او با عایشه در جامه ی مدرن و در نزد انسان های امروزی «کودک آزاری» نام دارد و بشدت از نظر قوانین مشروع بین الملی محکوم بشمار میرود. انسانی که اینچنین رفتارهای ناشایست و غیر انسانی را که بچشم دیگر انسانها جز پلیدی چیزی دیگر نیست، را در زندگیش انجام داده باشد، نه تنها هیچ برتری در پیشگاه دیگر افراد ندارد و نمیتواند پیشوا و الگوی اندیشیدن باشد، بلکه بسیار فروتر از آن است که حتی بشود نام انسان را بر او نهاد.

حال باید پرسید که چگونه است که مسلمانان از آئین و روشی پیروی میکنند که کسی بمانند محمد پیشوا و پیامبر آن بوده باشد! که صد البته این هم شایان فراموشی نیست که قضیه ی عایشه تنها یکی از بیشمار کنش های شرم آور و غیر اخلاقی محمد پیامبر اسلام در درازای زندگانیش بوده است. همواره اکنون نیز بهمین دستاویز است که پس از گذشت هزار و چهارصد سال بسیاری از مسلمانان باورمند و پایبند به محمد پیامبر اسلام دقیقا همین رفتار او را با پیروی از سنت و سیرت رسول الله انجام داده و از «قانون مشروع» کودک آزاری در اسلام همچنان بهره وری میکنند.

ارزش رای و حق گزینش زن مسلمان در هنگام ازدواج:

در عادات و رسوم اسلامی از آنجایی که زن از همه ی جهات موجودی فروتر از مرد خوانده میشود، و اساسا هیچگاه حق بیان خواست ها، تمایلات و احساسات خود را ندارد و لزوما تنها مجبور به پیروی از دستورهای مرد است، اینبار نیز «در هنگام ازدواج او در هر سنی» دقیقا به همانگونه ی مشابه با او برخورد میشود. او بدلیل نداشتن اختیار و خودکامگی شخصیتی حق انتخاب همسرش را نیز ندارد و در ارتباط با این امر نیز تنها نظاره گر رویدادها و تصمیم گیری های دیگران در خصوص زندگیش میباشد. مراسم گزینش همسر برای او از سوی پدر و یا جد پدری او بانجام میرسد و تنها وظیفه ی او در واقع اطاعت از دستور آنها میباشد. یکی دیگر از دلایلی که زن مسلمان از نظر دگراندیشان در همترازی با یک کالا محسوب میشود، به همین مسئله ی آمده در بالا بر میگردد و براستی که این فرنام شایسته ترین واژه ی جایگزین برای این امر است، و براستی که نمیتوان نامی بهتر از کالا بر زن مسلمان نهاد. گفتن و بازگو کردن این موضوع گرچه بسیار تلخ و دشوار برای یک وجدان بیدار است، ولی جز حقیقت چیزی نیست و همواره نباید در گفتن آن تردید ورزید.

یک مرد و چهار زن قانونی با استناد به قرآن:

یکی دیگر از بیشمار نابرابریهای میان زن و مرد بویژه در این زمینه، که کاستی ارزش یک زن را بگونه ای بسیار روشن بیانگر است، تعداد زنهایی است که یک مرد مسلمان با استناد به قرآن، کتاب دینی و الهی اش میتواند داشته باشد. در قرآن داشتن چهار زن قانونی و عقدی و در فقه مذهبی بیشمار زن صیغه ای و یا کنیز «برده ی زن» بر مرد مسلمان روا است. زن در اسلام بدین سان بار دگر بگونه ای آشکارا به فرومایه گی واداشته میشود که این خود باز نشانی دگر از اندیشه ی پلید «زن ستیزی» را در پایه ریزی قوانین اسلامی را بیانگر است. او بهمین سادگی باز هم حق داشتن حتی یک پاره ی ویژه و مختص به خود را که همانا زوجش است را در زندگی ندارد. و همواره باید بنا به قانون آن را با دیگران تقسیم کند.

سوره ی النساء، آیه ی سوم؛

و إن خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فإنکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعولوا فواجدة او ما ملکت أیمانکم ذلک ادنی الا تعولوا.

و اگر مى‏ترسید كه «هنگام ازدواج با دختران یتیم» عدالت را رعایت نكنید، «از ازدواج با آنان، چشم‏پوشى كنید» و با زنان پاك «دیگر» ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى‏ترسید عدالت را «درباره همسران متعدد» رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید، و یا از زنانى كه مالك آنهائید «کنیز» استفاده كنید، این كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى‏كند. «برگردان آیت اللّه مکارم شیرازی»

این بخش از سوره ی النساء در مقایسه با دیگر نادانسته های درباره ی اسلام، همواره بیشتر بروی زبانهاست. و همچنین تفسیر ها و برداشت های بسیار متفاوتی از سوی علمای اسلامی در این خصوص موجود میباشد که ما در این نوشتار با یکی دو مورد از آنها آشنا خواهیم شد.

برخی از این دسته همچون غزالی که یکی از معتبرترین مفسرین قرآن است، در شرح این آیه اینچنین میگوید؛

در بعضی از مردان تمایل جنسی چنان غالب «شدید» است که یک زن نمی تواند باعث ارضای آنها شود و او را از عمل زنا مصون بدارد. به این دلیل مردان اینچنینی بهتر است که با بیشتر از یک زن ازدواج کنند و میتواند تا چهار زن داشته باشند. «احیای علوم الدین، غزالی، دار الکتب علمیه، بیروت، پوشینه ی 2 کتاب ادب النکاح، برگ 34»

آنچه ما اکنون پس از خواندن این تفسیر درمیابیم باز هم بیان آن است که زن تنها به عنوان برآورنده و وسیله ای برای نیکی و بدی «خیر و شر» مرد از سوی الله آفریده شده است و قوانین رایج نیز دقیقا بر همین اساس پایه ریزی میشوند. همانگونه که غزالی میگوید، هیچ اشکالی وجود ندارد که اگر زن در این پیوند آسیبی میبیند، آنچه در نزد الله اهمیت دارد، آن است که شرایط مناسب را حتی با فروفتن زن، برای مردان آماده کند، که مبادا آنان دچار گناه «زنا» شوند و خاطرشان نزد آفریدگارشان کمرنگ شود.

دسته ای دگر نیز بر این باورند که تعداد زنانی را که یک مرد میتواند همزمان در اختیار داشته باشد 9 تا است، چنانچه جمع دو تا، سه تا و چهار تا میشود 9 تا. این نگرش بر این اساس استوار است که محمد خود نیز هنگامی که مرد 9 تا زن داشت، بدین سان مسلما پیروی از سنت و شیوه زندگی پیامبر راهی ستوده و نیک است. برخی دیگر هم بر این باورند که آیه ی بالایی گواهی است بر نا محدود و بدون مرز بودن تعداد همسران، زیرا که در این آیه تعداد همسران، دو یا سه و یا چهار بطور مشخص و قطعی اعلام نشده است، و این شمارش تنها و صرفا برای آوردن نمونه بوده است و الی آخر آن نامحدود میباشد. «رازی تفسیر کبیر ، سوره نساء، آیه ی 3». مفسران اسلامی بر سر آمده های در این آیه شدیدا با یکدیگراختلاف نگر دارند، و هر یک تفاسیر ویژه ای برای آن ارایه میدهند، که این نیز باز نشان از یاوه بودن تارینامه است که آنقدر باورمندانش را سردرگم میکند که باید چندین معنا از یک موضوع در بیاورند و آلترناتیوهای گوناگونی برای فهم کلام خدایشان معرفی کنند. اکنون سوا از این مسائل، من میخواهم به بررسی یک نگر دیگر آخوندی و فقهی که از سوی اسلامگرایان برای دفاع از چند همسری ارایه داده میشود، بپردازم. کسانی مانند علامه ی طباطبایی بر این باورند که خداوندشان چند همسری را در واقع برای آسایش و نیکی خود زن بنا کرده است و این چند همسری را تنها یک مزیت برای زنان میدانند.

یک نمونه از اعتراض هایی که در رد چند همسری در نزد علامه طباطبایی بیان شده است به شرح زیر است:

«حكم چند همسری، آثار سوئى در اجتماع به بار مى‏آورد زیرا باعث جریحه‏دار شدن عواطف زنان مى‏شود و آرزوهاى آنان را به باد داده، فوران عشق و علاقه به شوهر را خمود و خاموش مى‏كند و حس حب او را مبدل به حس انتقام مى‏گرداند. و در نتیجه، دیگر به كار خانه نمى‏پردازد و از تربیت فرزندان شانه خالى مى‏كند. و در مقابل خطائى كه شوهر به او كرده، در مقام تلافى بر مى‏آید و به مردان اجنبى زنا مى‏دهد و همین عمل باعث‏شیوع اعمال زشت و نیز گسترش خیانت در مال و عرض و…مى‏گردد و چیزى نمى‏گذرد كه جامعه به انحطاط كشیده مى‏شود.»

و اکنون پاسخگویی علامه به این انتقاد را مشاهده میکنیم:

اسلام زیربناى زندگى بشر و بنیان جامعه انسانى را بر زندگى عقلى و فكرى بنا نهاده است، نه زندگى احساسى و عاطفى، در نتیجه هدفى كه باید در اسلام دنبال شود رسیدن به صلاح عقلى در سنن اجتماعى است، نه به صلاح و شایستگى آنچه كه احساسات دوست مى‏دارد و مى‏خواهد. و عواطف به سویش كشیده مى‏شود. تربیت دینى در اسلام زن را بگونه‏اى بار مى‏آورد كه هرگز از اعمالى نظیر تعدد زوجات ناراحت نگشته و عواطفش جریحه‏دار نمى‏شود، او همینكه مى‏بیند خداى عز و جل به شوهرش اجازه ی تعدد زوجات را داده تسلیم اراده پروردگارش مى‏شود، و وقتى مى‏شنود كه تحمل در برابر آتش غیرت، مقامات والائى را نزد خداى تعالى در پى دارد به اشتیاق رسیدن به آن درجات، تحمل آن برایش گوارا مى‏گردد. «ترجمه المیزان، پوشینه ی 4 برگ 290».

آنگونه که مشاهده میکنید، گفته ها و شکل بررسی یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی، درباره ی یک چنین موضوع مهمی، از یک حالت توجیهی کودکانه چیزی بیش نیست. نخستین استدلالی که ایشان در دفاع از ماهیت اسلام میکنند، خردپسند بشمار آوردن احکام اسلامی و پرهیز آنها از پیروی از احساسات است. ایرادی بنیادین که در درجه ی نخست بچشم میخورد، آن است که ایشان با استناد به منطق اسلامی که از آن سخن گفته اند، بر کدام گزینه ی خردگرایی است که تکیه میکنند و این امر را به اشتباه با آن پیوند میدهند؟ آیا براستی اصول ارزشمند خردگرایی چنین فاجعه ای را که سبب شکست بسیاری مرزها و ناهنجاری ها هم در اجتماع بزرگ و هم در روان انسانی میشود را در خود میپذیرند؟ چگونه است که ایشان هیچ اثباتی برای درستی استدلال خود نکرده و چگونگی گنجایش این امر را در خرد آدمی توضیح نداده اند؟ بدیهی است که ایشان اگر هم میخواستند، که چنین کنند، قطعا توانا به انجام چنین کاری نبودند، چرا که هیچ منبع و دلیل روشنی برای پذیرش و اثبات استدلال ایشان موجود نیست.

اصول خردگرایی تنها درستی مسائلی را تایید میکنند که پیامدها و نتیجه های آن مسائل سودمند و نیکو بوده و موجب آسیب و اشکال در سرشت و رفتار آدمی و بدین سان در اجتماع نشوند و همواره به پیشروی و پیروزی جامعه بشری کمک کرده و از دید انسانگرایی به سود انسانها حرکت کنند.

سپس آنگونه که ایشان در گفته هایشان بدان اشاره کرده اند، عاطفه اساسا در اسلام معنایی ندارد. اما فراموش نکنیم که احساسات و عواطف و روان نازک انسان نیز یکی از موارد ارزشمندی است که در فلسفه و علم به آن پرداخته میشود و همواره گرامی بشمار میاید. افزون بر این خردگرایی هم گرامیداشت و توجه به این ویژگیهای انسانی را بر خلاف گفته ی ایشان به هیچ وجه نفی نکرده و بی ارزش نمیشمارد.

بخش دوم گفته های علامه طباطبایی:

«در صدر اسلام حكم تعدد زوجات جارى شد و هیچ مورخ و اهل خبره تاریخ نیست كه ادعا كند در آن روز زنان به كار كردن در خانه بى رغبت‏ شدند و كارها معطل ماند و یا زنا در جامعه شیوع پیدا كرد، بلكه تاریخ و مورخین خلاف این را اثبات مى‏كنند.» «همان منبع»

استدلالی که علامه در پاسخ به این ایراد میکنند سوای اینکه یک سفسطه ی رایج با نام سفسطه ی توسل به سنت است، بسیار مضحک نیز به نگر میاید. این استدلال ایشان بمانند آن است که من بگویم که: «لباس از پوست خرس در زمان یخی رایج بود. این باعث گرمایی انسانها میشد. پس اکنون نیز همه باید پوست خرس بپوشند.» حقیقت اینست که از نگر دانش منطق، در هنگام ادعای هر چیزی باید مدعی به ماهیت گزاره بپردازد و درستی گزاره را با توجه به ذات آن اثبات کند. اگر یک مسئله ای در زمانی دورتر در میان مردم، حال به هر دلیلی رایج بوده باشد و درست پنداشته میشده است، این ابدا دلیلی برای اثبات درست بودن آن مسئله نیست. جدا از این علامه طباطبایی در همین استدلال خود دچار یک سفسطه ی رایج دیگر نیز میشود و آن سفسطه ی توسل به نتایج یک باور است. ایشان در پاسخ به ایراد از یک باور به تاریخ استناد کرده و مدعی آن شده است که چند همسری بنا بر آمار تاریخی نتایج بدی بار نیاورده است و اینگونه تلاش در رد انتقاد طرف مقابل کرده است. مسئله اینجاست که اگر ما X را یک باور فرض کرده و S را یک نتیجه ی خوب نام بنهیم، باید از نگر منطقی بر این آگاه باشیم که اگر باور X در هر شرایطی نتیجه ی S را به بار بیاورد، این اصلا درستی باور X را اثبات نمیکند، و باور X کماکان غلط است. شوربختانه سطح سواد منطقی این فیلسوف مسلمان در اندازه ای است که آشکارا مرتکب سفسطه ی گوناگون شده و سپس فرض های خود را نیز دقیقا درست میپندارد.

علامه طباطبایی:

«اگر مى‏بینیم كه این زنان به چنین ازدواجى تمایل پیدا مى‏كنند به خاطر عللى است كه در اجتماع حكم فرما است و همین دلیل روشن است‏ بر اینكه طبیعت جنس زن امتناعى از تعدد زوجات ندارد و قلبشان از این عمل آزرده نمى‏شود. بلكه اگر آزردگى‏اى هست از لوازم و عوارضى است كه همسر اول پیش مى‏آورد، زیرا همسر اول وقتى تنها همسر شوهرش باشد، دوست نمى‏دارد كه غیر او زنى دیگر به خانه‏اش وارد شود، زیرا كه مى‏ترسد قلب شوهرش متمایل به او شود و یا او بر وى تفوق و ریاست پیدا كند و یا فرزندى كه از او پدید مى‏آید با فرزندان وى ناسازگارى كند و امثال اینگونه ترس‏ها است كه موجب عدم رضایت و تالم روحى زن اول مى‏شود نه یك غریزه طبیعى.» «همان منبع»

در اینجا ایشان تاثیر پذیری انسانها از پیرامونشان را در ارتباطی روشن با غریزه ی انسانی، ساختار سرشتی و چگونگی کارکرد سیستم احساسی او میدانند. منتها علامه باز در اینجا دچار یک اشتباه بزرگ فلسفی شده اند. اشتباه ایشان در اینجاست که دچار استفاده از گزاره های برعکس شده اند. موضوع اصلی در استدلال، که باید توسط علامه اثبات شود این مسئله ی مشخص است که غریزه و ذات زن در تناقض با چند همسری نیست. ولی ایشان بطور عکس عمل کرده و به جای آن استدلال را اینگونه بیان کرده اند که چون دلیل انجام عمل اعتراض رویداد Y است، بنابراین چند همسری ذاتی میباشد. این بمانند این است که اگر گزاره ی A گزاره ی «دیوار خراب شده است» باشد، من در شرح آن بگویم که، امروز زمین لرزه آمده است؛ در صورتی که رویداد خراب شدن دیوار میتواند، چندین دلیل دیگر به جز زمین لرزه داشته باشد. یعنی در حقیقت برای شرح کردن گزاره ی A و تاثیر آن از زمین لرزه، من باید ابتدا بتوانم خود رویداد «زمین لرزه» را قطعا اثبات کنم و سپس آن را به دیوار نیست بدهم. به همین ترتیب مسئله ی روشن این است علامه بدون تردید، در رد ادعای منتقد باید بتوانند نخست خود مسئله ی امکان غریزی بودن چند همسری را اثبات کرده و سپس به پیامدها و جوانب آن بپردازند.

بخش بعدی گفتار اختصاص میابد به واژه ی «کنیز» یا به گفته ی آیت الله مکارم «زنانی که مردان مالک آنان هستند» و پیرامون چگونگی این مسئله در قرآن که اهمیتی بسزا دارد. آنگونه که پیشتر نیز بطور کوتاه بدان پرداختیم، ارتباط جنسی با کنیز بدون هیچگونه قید و شرطی برای مردان مسلمان آزاد است.

در تفسیر این بخش از آیه غزالی چنین میگوید؛

از آنجائی که شهوت یک جنبه غالبی از طبیعت اعراب است، نیاز مردان متقی به مقاربت جنسی خیلی شدید ارزیابی شده است. و بمنظور فراغ قلبهای شان جهت عبادت پروردگار، آنها اجازه یافته اند که با کنیزان خویش مقاربت جنسی نمایند و در عین حال بایست بترسند که این غریزه شهوانی شاید آنها را به ارتکاب زنا سوق دهد. بهر حال این مسلم است که همچون عملی «مقاربت با کنیز» منجر به زاده شدن کودکی که برده خواهد بود، میشود. چیزی که خود شکلی از تباهی است. ولی برده ساختن یک کودک گناه سبکتری نسبت به خرابی ایمان است. زیرا برده ساختن نوزاد چیزی موقت است، اما ارتکاب زنا گمراهی ابدی است. «احیای علوم الدین، غزالی، دار الکتب علمیه، بیروت، پوشینه ی 2 کتاب ادب النکاح، برگ 33»

در اینجا نیز باز مهر و عنایت الله را که معلوم نیست از چه اندیشه ای برخوردار بوده و یا اینکه آیا گمان میکرده است که همه ی انسانهای درون هستی همچون محمد دچار انحرافات جنسی و بیماری روانی هستند، را نسبت به مردان «تنها انسانهای حقوقی از دیدگاه او» مشاهده میکنیم. اساسا آنچه نزد الله کوته فکر مسلمانان دارای اهمیت بوده است، تنها تحقق بخشیدن به خواستهای مردان مسلمان حال با هر پیامدی که باشد، فرق نمیکند، بوده است. و این براستی نشان از درایت و عدالت نزد او را دارد که مسلمانان معمولا آن را به رخ ما بیخدایان میکشند. نکته ای دیگر که در گفته های غزالی موجود است و توجه هر خواننده ای را بخود جلب میکند، بهره وری او بویژه از واژه ی «اعراب» در شرح آیه است. خدای اسلام عرب زبان است، پیامبر منتخب او از اعراب است، او کتاب آسمانیش «تازینامه» را به عربی منتشر میکند و همچنین قواعدی که برای بنده هایش در نظر میگیرد بنا بر ساختار فیزیکی اعراب «برای نمونه بلوغ کودکان و مسئله ی عایشه که پیشتر بدان پرداختیم» و همچنین ساختار روانی و میزان تمایلات اعراب « میل به ارتباط جنسی، به گفته ی غزالی» بوده است. و اما همین الله از سویی دیگر مدعی آن است که آئین اسلام را برای همه مردمان دنیا بر روی زمین فرستاده است و خود آنگونه که در قرآن بدان اشاره شده است، بر روی عرش «تخت» ی که در هفت آسمان و کهکشان دارد، زمین را دید می افکند و نظاره گر اجرای قوانین اسلامی توسط همه ی مردمان مسلمان دنیا که بر پایه ی ویژه گیهای تنها اعراب بنا شده است میباشد! این گفته ی غزالی و مثال عایشه در حقیقت تبدیل به یک نقطه ی نقض برای ادعای همه گیر بودن اسلام میشود. و اما نکته ای دیگر که در ذهن یک خردگرا پرسش به پیش میاورد، غیر قابل اثبات بودن ادعای غزالی است. گذشته از اینکه خود غزالی هیچ تلاشی برای ارایه ی یک مدرک و منبع معتبری در دفاع از استدلال خود مبنی بر تمایل بالای اعراب به برقراری ارتباط جنسی نکرده است، قطعا به یک مسئله ی کاملا اشتباه از دید دانشیک اشاره کرده است. میزان تمایلات جنسی افراد یک مسئله ی فیزولوژیکی در فرد است که بر اساس ساختار هورمون های افراد و حالت های روانی آنها در ارتباط با روابط جنسی تعیین میشود و نه یک مسئله ی بیولوژیکی که ژنتیک ارثی در آن دخالت داشته باشد. یعنی اینکه اعراب بعنوان یک تبار و یا یک نژاد تمایل بیشتر به سکس دارند، باید از نگر دانش تکامل در بیولوژیک و ژنتیک اثبات شود. نیاز به اثبات این مسئله از آنجایی است که برای اینکه یک ویژگی در میان مردمان بسیاری رایج باشد، باید آن ویژگی بتواند ژنتیک باشد، یعنی از راه ارثی به انسان ها برسد، که این امر در مورد تمایلات جنسی صدق نمیکند. ما هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که پدر تمایلش به سکس شدید بود و پسر هم از ژن های پدر گرفته و اینگونه خواهد شد. در عوض این را میدانیم که حالت های روانی ارثی نیستند. حال برای اینکه بتوانیم بگوییم که یک نژاد، یک مردم یا یک قوم بطور کل دارای ویژگی X هستند، باید ژنتیک را با بیولوژی نیز پیوند داد و باز اثبات کرد که شیوه ی تکامل طبیعی این افراد در تحت تاثیر شرایط، سبب شده است که آن مردم دارای ویژگی X شوند؛ که این حالت نیز غیرممکن است. بنابراین غزالی یا احتمالا سفسطه ی نمودار سوء کرده است و اینچنین بودن افرادی عرب را به همه ی اعراب نسبت داده است و یا اینکه یاوه های من درآوردی گفته است.

روایتی دیگر درباره ی محمد پیامبر اسلام در «صحیح بخاری» موجود است، که اگر آن را بخوانیم، بهتر متوجه میشویم که چرا در آئین محمد آنگونه با ژرفی و ریزبینی به مسائل پیرامون روابط جنسی «البته مردانه» پرداخته شده است.

او «صحیح بخاری» اینچنین مینویسد؛

رسول خدا با همه ی زنانش در یک شب مقاربت جنسی میکرد، و در این زمان او 9 زن داشت.

«صحیح بخاری ، برگردان انگلیسی، بخش 7، حدیث 142، و بخش 1 حدیث 268»

یکی دیگر از نکته های شایان توجه در ارتباط با چند همسری مردان باز برمیگردد به عدالت پروردگارشان و همچنین ارزش زن در نزد او که از جهتی اشاره به آن ستوده است. آنچه که این مسئله ما را آگاهی میدهد، این است که بویژه در خصوص مسئله ی ازدواج بر خلاف قوانین دیگری همچون شهادت و ارث که سهم زن در آن دقیقا نیم سهم مرد است، ارزش زن اگر فرض بر آن داشته باشیم که قرآن گرفتن تنها چهار زن را بر مرد روا دانسته است، و نه بیشتر، از نیم به یک چهارم ارزش یک مرد میرسد. زیرا اگر یک مرد حق داشتن چهار زن را داشته باشد، این بدان معناست که چهار برابر یک زن ارزشمند است و موجودی تنها خود او برابری میکند با چهار زن دیگر. اینگونه است که بنا بر روایتی هرچه ژرفانه تر و عمیق تر به بررسی ماهیت اسلام بپردازیم، نقاط ضعف و شرم آور بیشتری نیز در آن یافت میکنیم.

موارد مشابه بسیاری را نیز میتوان در کتابهای شیعی پیدا کرد، برای نمونه

سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 158، الکافی 320/5، الفقیه 382/3، و تهذیب الاحکام 403/7، و تحف العقول.

حضرت رضا فرمود: سه چیز از سنت پیامبران است: عطر زدن، زدودن موهای زاید بدن و آمیزش زیاد با همسران.

سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 160، الکافی 320/5، و تهذیب الاحکام 403/7 و مکارم الاخلاق 197.

امام صادق فرمود: از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است.

سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 160، الکافی 321/5، الکافی 321/5.

رسول خدا فرمود: روشنی چشم من در نماز، و لذتم در زنان قرار داده شده است.

سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 161، الفقیه 463/3، و المستدرک 451/14 و بحار الانوار 305/103.

بکربن محمد میگوید: از امام صادق درباره ازدواج موقت پرسیدم، فرمود: من دوست ندارم که مسلمانی بمیرد در حالی که سنتی از رسول خدا مانده باشد و او بدان عمل نکرده باشد.

سنن النبی نوشته آیت الله علامه طباطباعی، شماره 184، المقنع 100 و الفقیه 388/3، و تهذیب الاحکام 402/7، و المستدرک 180/14.

از رسول خدا روایت است که چون میخواست با بانویی ازدواج کند زنی را نزد او میفرستاد و به او میفرمود: صفحه گردن او را بو کن، زیرا اگر بوی گردنش خوب بود بوی بدنش نیز خوب خواهد بود.

حدیثی دیگر وجود دارد که بسیار مشهور است ولی منبعی برای آن در بسیاری از کتابها ذکر نمیکنند،

ما اکرم من دنیاکم الا النساء و الطیب. از دنیای شما چیزی را جز زن و بوی خوش دوست ندارم.

اکنون اما با نگاهی از دیدگاه اجتماعی میدانیم که مسئله ی چند همسری که امروزه تنها و تنها در قوانین حکومتهای اسلامی، با تکیه به اسلام برسمیت شناخته میشود، افزون بر پایمال کردن حقوق انسانی زن و شکستن روان او، سبب کاستی ها و اشکالات بنیادی در اجتماع بزرگ و همچنین تاثیرات منفی فروانی در شکل گیری تربیت کودکان جامعه نیز میشود. از آنجا که پذیرش چنین قانونی از سوی انسانها ارتباط مستقیم با هنجارهای اخلاقی و نشان از کمبود و ضعف در درک و اجرای دستورهای استانداردی که اخلاق انسانی بما می شناساند، دارد، بدیهی است که چنین جامعه ای بیمار خواهد بود و با گسترده تر شدن این موضوع نسل های بعدی «کودکان» نیز که نمودارهای اندیشیدن را از پیشینگانشان و اجتماع زنده میگیرند، همواره اخلاقمدار نخواهند بود و این نابرابری میان زن و مرد برای آنها به صورت قانونی پذیرفتنی در خواهد آمد. بنا به پیشروی و تاثیر کلان همین چرخه است که سودجویان اسلامگرا تا باکنون پس از هزار و چهارصد سال توانسته اند که با تبلیغ و توجیه احکام غیر انسانی اسلامی همانند این نابرابری، اهداف پلیدشان را همواره جامه ی عمل بپوشانند.

نتیجه گیری

آنچه که با تکیه به منابع، مدارک و اسناد بسیار معتبر تاریخی در رابطه با اسلام در این نوشتار بررسی کردیم، در درجه ی نخست ازدواج زن مسلمان، حقوق، جایگاه انسانی زن در اسلام و مسائل پیرامون آن بود، که این نتیجه را دربر داشت که زن در آئین اسلام اساسا از جایگاه شایسته ای برخوردار نیست و او صرفا برای خدمتگزاری به مرد و همچنین انجام وظایفی از پیش تعیین شده توسط الله آفریده شده است و پس از ازدواج نیز از کوچکترین حقوقی که یک انسان عادی غیر مسلمان دارد، بهره ور نیست.

نوشته شده بدست دزیره بیخدا

پیامبران به پشت زنان نگاه نمیکنند!

امام صادق در بیان داستان موسی پیامبر (که به دنبال دختر شعیب روان شد تا خدمت شعیب برسد) فرمود که موسی به وی گفت: پشت سر من حرکت کن و راه را به من نشان ده، زیرا ما (پیامبران) مردمی هستیم که به پشت سر زنان نگاه نمیکنیم.

(دعائم اسلام 201/2) سنن النبی صفحه 146