از بس ستاره کشتید روی زمان سیاه است
هم این زمین سیاه و هم آسمان سیاه است
روبسته زان نشستید در پیشگاه تاریخ
کز اینهمه جنایت، رخسارتان سیاه است
دست قلم شکستید ، پای سخن ببستید
ای روشنی ستیزان ، افکارتان سیاه است
هر تار موی یک زن ، بندد مسیر تقوا؟
این خود گواه آن بس ، پندارتان سیاه است
هر حیله ای که دارید، در آستین تزویر
هر جادویی که بستید در کارتان سیاه است
هر خطبه ای که خواندید ، هر جمعه بر سر کوی
خلقی گریست زیرا ، گفتارتان سیاه است
میخانه ها ببستید ، بتخانه ها گشودید
با خون وضو نمودید ، کردارتان سیاه است
شد پرده ی سیاهی ، معیار پاکی زن
ای صبحدم گریزان ، معیارتان سیاه است
زین شرم ، روی ما نیز در هر مکان سیاه است
از بس ستاره کشتید روی زمان سیاه است