سوره ص (38) آیه 33

قرآن، سوره ص (38) آیه 33

آیه پسین: سوره ص (38) آیه 34
آیه پیشین: سوره ص (38) آیه 32

عربی

رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الأَْعْناقِ

بدون حرکات عربی

ردّوها عليّ فطفق مسحا بالسّوق و الأعناق

خوانش

Ruddooha AAalayya fatafiqa mashan bialssooqi waal-aAAnaqi

آیتی

آن اسبان را نزد من باز گردانيد پس به بريدن ساقها و گردنشان آغاز کرد

خرمشاهی

[سپس گفت] آنها را به نزد من باز گردانيد، آنگاه به دست كشيدن بر ساقها و گردنهاى آنها پرداخت.

کاویانپور

(سليمان گفت) آنها را نزد من برگردانيد و دستى بر پا و گردن آنها كشيد و همه را صدقه داد.

انصاریان

[اسب ها چنان توجه او را جلب کرده بودند که گفت:] آنها را به من بازگردانید. پس [برای نوازش آنها] به دست کشیدن به ساق ها و گردن های آنها پرداخت؛

سراج

و باز گردانيد آنرا (آفتاب يا اسبان را) براى من پس شروع كرد بدست سودن بساق پاى اسبان و گردنهاى آنها

فولادوند

[گفت: « اسبها] را نزد من باز آوريد.» پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام وقف كردن آنها در راه خدا].

پورجوادی

آن اسبان را نزد من بازگردانيد» سپس به مسح ساقها و گردن آنها پرداخت.

حلبی

[گفت‏] آنها را بر من باز گردانيد و به بريدن ساقها و گردنهاى آنها آغاز كرد.

اشرفی

برگردانيد آنرا بمن پس شروع كرد مسح كردنى به ساقها و گردنها

خوشابر مسعود انصاري

آن [اسبان‏] را به نزد من باز آوريد، پس شروع به دست كشيدن بر ساقها [ى پا] و گردنها [ى آنها] كرد

مکارم

(آنها به قدری جالب بودند که گفت:) بار دیگر آنها را نزد من بازگردانید! و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید (و آنها را نوازش داد).

مجتبوی

آنها (اسبان) را بر من باز گردانيد، پس آغاز كرد به سودن دست به ساقها و گردنها [ى آنها]- تا براى كفاره غفلت از ياد پروردگار آنها را در راه خدا «سبيل» كند-.

مصباح زاده

برگردانيد آنرا بمن پس شروع كرد مسح كردنى به ساقها و گردنها

معزی

بازگردانيدش بر من پس آغاز كرد دست سودن به ساقها و گردنها

قمشه ای

آن گاه (با فرشتگان موکّل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد).

رشاد خليفه

آنها را نزد من بازگردانيد. او ساق پا و گردن هايشان را (براي وداع) نوازش کرد.

Literal

Return it on (to) me, so he started and continued with the shins/legs, and the necks rubbing/petting/anointing .

Al-Hilali Khan

Then he said «Bring them (horses) back to me.» Then he began to pass his hand over their legs and their necks (till the end of the display).

Arthur John Arberry

Return them to me!› And he began to stroke their shanks and necks.

Asad

«Bring them back unto me!»- and would [lovingly] stroke their legs and their necks. [The story of Solomon’s love of beautiful horses is meant to show that all true love of God is bound to be reflected in one’s realization of, and reverence for, the beauty created by Him.]

Dr. Salomo Keyzer

En toen zij teruggebracht waren, begon hij hunne pooten en halzen af te snijden.

Free Minds

"Send them back." He then rubbed their legs and necks.

Hamza Roberto Piccardo

Riconduceteli a me». E iniziò a tagliar loro i garretti e i colli.

Hilali Khan

Then he said "Bring them (horses) back to me." Then he began to pass his hand over their legs and their necks (till the end of the display).

Kuliev E.

Верните их ко мне!» А затем он стал рубить им голени и шеи.

M.-N.O. Osmanov

Верните коней ко мне!» [Когда их пригнали,] он стал подрезать им поджилки и рубить головы.

Mohammad Habib Shakir

Bring them back to me; so he began to slash (their) legs and necks.

Mohammed Marmaduke William Pickthall

(Then he said): Bring them back to me, and fell to slashing (with his sword their) legs and necks.

Palmer

bring them back to me;› and he began to sever their legs and necks.

Prof. Yasar Nuri Ozturk

«Geri getirin bana onları!» dedi. Bacaklarını, boyunlarını sıvazlamaya başladı.

Qaribullah

Bring them back to me! ‹ And he hacked their legs and necks (slaughtering them for Allah).

QXP

«Bring them back unto me!» – and would lovingly stroke their legs and their necks.

Reshad Khalifa

«Bring them back.» (To bid farewell,) he rubbed their legs and necks.

Rodwell

Bring them back to me.» And he began to sever the legs and necks.

Sale

Bring the horses back unto me. And when they were brought back, he began to cut off their legs and their necks.

Sher Ali

He said, `Bring them back to me.› Then he started stroking their legs and their necks.

Unknown German

«Bringt sie zu mir zurück.» Dann begann er mit der Hand über (ihre) Beine und (ihre) Hälse zu fahren.

V. Porokhova

Теперь же приведите их ко мне!» ■ И начал он рукой водить ■ По голеням их ног, по шеям.

Yakub Ibn Nugman

ул атларны миңа китерегез», – диде, атларны китергәч, Сөләйман муеннарыннан һәм аякларыннан сыйпады.

جالندہری

(بولے کہ) ان کو میرے پاس واپس لے آؤ۔ پھر ان کی ٹانگوں اور گردنوں پر ہاتھ پھیرنے لگے

طاہرالقادری

انہوں نے کہا: اُن (گھوڑوں) کو میرے پاس واپس لاؤ، تو انہوں نے (تلوار سے) اُن کی پنڈلیاں اور گردنیں کاٹ ڈالیں (یوں اپنی محبت کو اﷲ کے تقرّب کے لئے ذبح کر دیا)،

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.