بایگانی برچسب‌ها: حدیث-زنان

به زنان نوشتن نياموزيد!

1089- امام صادق عليه السّلام فرمود: زنان را در بالاخانه‏ها منشانيد يا جاى ندهيد، (يا شايد بطور كلى مراد كليّه اطاقها و اماكنى باشد كه در طبقات فوقانى و مشرف به سراها و اطاقهاى ديگر قرار دارد) و نيز خط نوشتن و سوره يوسف به آنان نياموزيد، بلكه به ايشان چرخ‏ريسى بياموزيد. و همچنين سوره نور. من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق،مترجم: على اكبر غفارى‏،‏ نشر صدوق، چ: اول‏،1367 ش‏. ج‏2،برگ 26.

مشورت پیامبر با زنانش!

اسحاق بن عمار گوید : رسول خدا هرگاه اراده جنگ میکرد زنان خود را فرا میخواند و با آنان مشورت میکرد ٬ سپس خلاف نظر آنان عمل مینمود .(الکافی ۵۱۸/۵ ٬ والفقیه ۴۶۸/۳ ٬ مکارم الاخلاق ۲۳۰) سنن النبی صفحه 62

حقوق متقابل زن و شوهر

از امام پنجم (ع): زنى بمحضر پيغمبر (ص) آمد و عرضه داشت: حق شوهر بر زن چيست؟ فرمود: آنكه فرمان او برد و مخالفت و عصيان او نكند، و چيزى از خانه او بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحب جز با اجازه او نگيرد، و اگر بر پشت مركب (آماده سفر) است و شوهر از او آميزش خواست امتناع نكند. و جز با اجازه او از خانه بيرون نرود، كه اگر بى‏اجازه او بيرون رود فرشتگان آسمان و زمين و رحمت و غضب بر او نفرين فرستند، تا گاهى كه بخانه برگردد. زن پرسيد: يا رسول اللَّه چه كسى حقش بگردن مرد بيش از همه مى‏باشد؟ فرمود: پدر و مادر، پرسيد چه كسى حقش بر زن بيش از همگان است؟ فرمود: شوهر، پرسيد: منهم باندازه شوهر بگردن او حق دارم؟ فرمود: نه؛ و صد يك آن را نيز ندارد، پرسيد: قسم بخداوندى كه ترا برگزيد، اختيارم بدست هيچ شوهرى نخواهم داد. پيغمبر خدا زنى را بنكاح مردى در آورد، زن از شوهر ناملايماتى ديد و به پيغمبر (ص) شكايت برد. پيغمبر فرمود گويا مى‏خواهى طلاق بگيرى كه در نزد خداوند از مردار الاغ بدتر و پست‏تر باشى‏. و فرمود: اگر زنى براى شوهر سينه و پستانها را بريان كند حق شوهر را ادا نكرده است و اگر با اين همه يك لحظه نسبت به شوهر نافرمانى كند در درك اسفل جهنم جاى گيرد مگر آن كه توبه نمايد و باز گردد. مكارم الأخلاق‏،شيخ حسن (فرزند شيخ طبرسى‏)،مترجم: سيد ابراهيم مير باقرى‏، ناشر: فراهانى‏، تهران‏، چ دوم‏:1365 ش‏. جلد‏1، برگهای: 408 و409و410.

نگاه کردن به فرج زنان

نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود! – النظر الی فروج النساء يورث العمی من لا يحضره الفقيه -جلد ۳ ص۵۵۶ حضرت صادق علیه السلام فرمود: کسی که به شطرنج یا نرد نگاه کند چنان است که به فرج مادر خود نظر کرده باشد. مجمع المعارف و مخزن العوارف نتیجه منطقی => شطرنج باعث کوری میشود.

جای زن در خانه

…از رای زدن بازنان بپرهیز، زیرا ایشان را رایی سست و عزمی نا توان است با پرده نشینی، نگاه آلوده شان را راه ببند که سخت گیری در پرده نشینی آنان، ماندگاریشان را افزون کند. خارج شدن زنان از خانه بدتر نیست از اینکه کسی را که به او اطمینان نداری به خانه در آوری. (یعنی هر دو اینها به یک اندازه میتواند خطرناک باشد) اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسند، چنان کن. کاری که بدور از توان اوست بدو مسپار زیرا زن چون گل ظریف است نه پهلوان خشن.گرامی داشتن او را از حدمگذران و او را به طمع میانداز چندان که دیگری را شفاعت کند. زنهار از رشک بردن و غیرت نمودن نابجا، زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتدو زن به عفت آراسته را به تردید کشاند. نامه ی 31 نهج البلاغه

نامه ی 31 نهج البلاغه

نگرش ابن میثم بحرانی پیرامون وصیت ۳١:

علی (ع) به امام حسن (ع) در مورد زنان، به اموری وصیت نمود از جمله اینکه:

١- از مشورت کردن با زنان بپرهیز،زیرا که آنان از نظر عقلانی دارای نقصان هستند و فکر آنان در معرض خطاست و هر کسی که اینچنین باشد،سزاوار نیست که مورد مشورت قرار گیرد.

٢- دیدگان زنان را به واسطه حجاب بپوشانید که این فصیح ترین کنایات از حجاب است.

٣- جایز نیست شخصی را که اطمینان به او نمی باشد (خواه زن خواه مرد)وارد خانه اش نماید.

۴- در بعضی مواقع، فساد آوردن بعضی از مردم به خانه،بیش از بیرون شدن زنان از خانه است و بهتر این است که زن در حالتی باشد که غیر از شوهر را نشناسد.

٥- زنان براموری که خارج ازتوانایی آنهاباشد(اعم ازخوردنیها و پوشیدنیها و غیره ) نباید مسلط شوند. اما اینکه زن چون گیاهی خوشبو (ریحانه) است نه کار فرما،غرض آن است که زن محلی برای لذت و بهره جویی است و شاید هم اختصاص دادن لفظ ریحانه برای زن،از جهت استعاره باشد،زیرا زنان عرب عطر را بسیار استعمال می کردند. اما اینکه زن نمی تواند کار فرما باشد،برای این است که او برای حکمرانی خلق نشده،بلکه باید بر او حکومت کرد.

٦-در گرامی داشتن او از آنچه که مربوط به اوست تجاوز مکن .

٧-زن را به طمع شفاعت برای دیگران نینداز،زیرا از توانایی او خارج است و این امر ناشی از نقصان غریزه و ناتوانی اندیشه اوست .

٨-درمورد زنان پاکدامن غیرت به کار نبرد،زیرا که این امرسبب فساد برای وی میشود،یعنی او را به کاری ناشایست وادار میکند و قبح و زشتی عمل را از او سلب میگرداند.

شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج۵ این تفسیر مربوط به جای زن در خانه است.

زن، فاقد خو های نیک

بهترین خو های زنان بدترین خو های مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد، سر فرود نمی آورد و هر گاه بخیل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه می دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد می ترسد و دوری می گزیند. نامه ی 227 نهج البلاغه

پلیدی وجود زن در زندگی مرد

از قول علامه خوئی: مردان ناگزیر از رویارویی و بر خورد با شئون مادی و دنیوی می باشند که زندگی آنان از جهات مختلف با آن شئون ارتباط دارد. مانند مواجه شدن با مال، زن، کارگران، همسایگان، نزدیکان، فرزندان و غیره که در این برخوردها آنان با سختیها و آسانیها، خوبیها و بدیها و… روبرو می شوند که این امور، به خوبی یا بدی مرد در زندگی بر می گردد. مشکل ترین این برخوردها، برخورد با زن، در شئون مختلف زندگی است و علی (ع) با سخنان خود این آگاهی را داد که این رویارویی از تمام جهات برای مرد شر است. زیرا زن اگر آشوبگر باشد عقل مرد را سلب می کند و اگر بد کار باشد دل مرد را ترسو می کند، اگر همسر مرد باشد، مرد مکلّف به پرداخت نفقه اش می باش دو اگر زن بیگانه باشد مرد را به فساد و گمراهی سوق می دهد و اگر دشمن مرد باشد با بهتان و دورغ بر او پیروز می شود. با تمام این اوصاف مرد ناچار از بودن با زن است و رهایی وی از دست زن امکان پذیر نیست. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، علامه خوئی، ج٢١ این تفسیر در ارتباط با بدترین بدها=زن است.

اطاعت از شوهر

ابن میثم بحرانی: جهاد زن نیکو شوهر داری کردن است و این از اسرار شوهر داری می باشد. طاعت شوهر در طاعت خداست و در این مسأله نفس اماره زن شکسته می شود و نفس زن در صراط الهی،منقاد می شود. شرح نهج البلاغه ابن میثم ،ج۵ این نوشتار در پیوند با جهاد زنانه میباشد.

زن و خرد ناقض او

ای مردم، زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمان آنها به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است و از جهت نقصان نصیب و بهره هم، ارث آنها نصف ارث مردان می باشد. پس از زنهای بد پرهیز کنیدو از خوبانشان بر حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از انها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند. خطبه ٨٠ نهج البلاغه

علی و عایشه

…اما بر فلان زن (عایشه) اندیشه زنان غلبه یافت و کینه در سینه او جوشیدن گرفت، همچون دیگ آهنگران که در آن فلز گدازند و اگر او را فرا می خواندند تا آنچه با من کرد با دیگری کند، نهی می نمود و بعد از این هم حرمت و بزرگی پیش از این برای او باقی است و حساب و بازرسی با خداوند است. خطبه ١۵۵ نهج البلاغه : (این خطبه بعد از جنگ جمل خطاب به عایشه خوانده شده است)

شرح بدی زن

مقصود از اینکه احوال زن تماما بر مرد شر است، یا از جهت نفقه ای است که بر مرد دارد، که این ظاهر است و یا ا زجهت لذت بردن از اوست که این خود عاملی باز دارنده از اطاعت الهی است، که مرد را از خدا دور می کند و اینکه مرد را چاره ای نیست از همراه بودن با زن ضرورت و احتیاجی است که در طبیعت وجود دینوی نسبت به او هست و به خاطر این مسأله است که مرد زن را تحمّل می کند. البته وجود شر در درون زن، عقلی است که قوی تر از معلول می باشد.

ابن میثم بحرانی ـ شرح نهج البلاغه ابن میثم پوشینه ی 5 این تفسیر در ارتباط با بدترین بدها=زن است.

مالیدن امام علی

ترجمه آیتی:

من در خردى پشت عرب را به خاك رسانيدم و شاخهاى ربيعه و مضر را شكستم و شما از منزلت من در نزد رسول الله آگاه هستيد ، هم از جهت خويشاوندى و هم از جهت حرمت خاصى كه براى من مى‏شناخت .

من خردسال بودم كه مرا در كنار خود مى‏نشاند و بر سينه خود مى‏چسباند و در بستر خود مى‏خوابانيد و تن من به تن او مى‏ساييد و بوى خوش خود را به مشام من مى‏رسانيد . گاه چيزى را مى‏جويد و در دهان من مى‏نهاد . او هرگز نه دروغى را از من شنيد و نه در رفتارم خطايى ديد . از آن زمان كه رسول الله ( صلى الله عليه و آله ) از شير باز گرفته شد ،

ترجمه شهیدی:

من در خردى بزرگان عرب 56 را به خاك انداختم و سركردگان ربيعه و مضر را هلاك ساختم . شما مى‏دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است ، و خويشاونديم با او در چه نسبت است . آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد ، و مرا در بستر خود مى‏خوابانيد چنانكه تنم را به تن خويش مى‏سود و بوى خوش خود را به من مى‏بويانيد . و گاه بود كه چيزى را مى‏جويد ، سپس آن را به من مى‏خورانيد . از من دروغى در گفتار نشنيد ،

ترجمه معادیخواه:

( 420 ) اين من بودم كه در كودكى قهرمانان مشهور عرب را بر زمين كوفتم و شاخ اشراف ربيعه و مضر را در هم شكستم . و شما خود در پيوند من با رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد هم به دليل خويشاوندى نزديك و هم به سبب منزلتى ويژه جايگاه مرا مى‏شناسيد . او مرا از روزهايى كه نوزادى بودم ، به دامن مى‏نشاند و به سينه مى‏چسباند ، در بستر خويش پناهم مى‏داد ، بدنش را به بدنم مى‏ساييد ، و از عطر دل آويزش بهره‏مندم مى‏ساخت . لقمه را مى‏جويد و در دهانم مى‏گذاشت و هرگز در گفتارم دروغى نشنيد و در كردارم خطايى نديد .

خطبه 192 نهج البلاغه