ترانه ای زیبا از یزید:
https://www.youtube.com/watch?v=nXoJDHUC63I
متن شعر موسیقی زیبای بالا منسوب است به یزید ابن معاویه.
اینکه در دوره معاصر هنوز هم هنرمندان تازی در آثار خود از اشعار یزید ابن معاویه استفاده میکنند نشان از آن دارد که اشعار او از کیفیت و اهمیت بالایی برخوردار هستند که پس از بیش از هزار سال هنوز زنده مانده اند و دارای جذابیت هستند.
متن چکامه:
اصابك عشقٌ أم رُميت بأسهم
فما هذه إلا سجيّة مغرم
ألا فاسقني كاساتٍ وغنِّ لي
بذكر سُلَيْمة والكمانِ ونغّمي
أيا داعياً بذكر العامرية أنني
أغار عليها من فمِ المتكلِّم
أغار عليها من ثيابها
إذا لبستها فوق جسم منعَّمِ
أغار عليها من أبيها وأمها
إذا حدّثاها بالكلام المغمغم
وأحسد كاسات تقبِّلن ثغرها
إذا وضعتها موضع اللثم في الفمِ
برگردان به پارسی:
عشق با تو برخورد کرد یا پیکانها؟
براستی که طبیعت عاشق اینگونه است
بیا و کاسه ای برایم بریز و بخوان
از سلیمه یادی کن در حالی که مینوازی
تو که از آن زن از قبیله عامری یاد کردی
وقتی کسی نامش را می آورد من حسادت میکنم
بر لباسهایش حسادت میکنم
آنگاه که بدن نرم او را لمس میکنند
به پدر و مادرش حسادت میکنم
که در کودکی در گوش او به نرمی سخن گفتند
بر باده ای که لبانش را میبوسد حسادت میکنم
آنگاه که او از آن مینوشد
اقتباس حافظ شیرازی از یزید پسر معاویه
دیوان حافظ با مصرع زیر آغاز میشود:
الا یا ایها الساقی ادر کاساْ و ناولها.
برگردان به پارسی:
ای ساقی، جام باده را بگردان و با دست خود به من برسان
این مصرع برگرفته از بیت زیر است که آن نیز منصوب به یزید پسر معاویه است:
أنا المسموم ما عندی بتریاقٍ ولا راقٍ
أدر کأسا و ناولها ألا یا أیها الساقی
علی مطهری در این باره در کتاب عرفان حافظ مینوسد:
در جهان اسلام اول کسى که در شعر خودش مفاهیم معنوى و مذهبى و اخلاقى را بهمسخره گرفت و بىپرده دم از لذت و عیش و شراب و شاهد و اینها زد و مقصود او هم جز همین امور ظاهرى نبود یزیدبن معاویه است و آنچه که اروپاییها آن را «اپیکوریسم» مىنامند مسلمین باید «یزیدىگرى» بنامند؛ چون اول کسى که این باب را در جهان اسلام فتح کرد یزید بود. البته مىدانید که یزید شاعرى فوقالعاده زبردست بوده؛ خیلى شاعر بلیغى بوده و دیوانش هم شنیدهام چاپ شده و معروف است که قاضى ابنخلّکان معروف که از علماى بزرگ اسلام و مورخ بزرگى است و کتابش جزو اسناد تاریخى دنیاى اسلام است و خودش مرد ادیبى هم هست؛ شیفته فوقالعاده شعر یزید بوده؛ به خود یزید ارادتى نداشته ولى به شعر یزید فوقالعاده ارادتمند بوده؛ و در اشعار یزید همین مضامین تحقیرِ هرچه معنا و اخلاق و معانى دین و مذهب است در قبال لذات و بهرهگیرى از طبیعت، در کمال صراحت آمده است؛ مثل این اشعارش که مىگوید:
مَعْشَرَ النِّدمان قوموا
وَ اسْمَعوا صَوْتَ الْاغانى
وَ اشْرَبوا کَأْسَ مُدامٍ
وَ اتْرُکوا ذِکْرَ الْمَعانى
مخصوصاً وقتى که به این امور دعوت مىکند توأم مىکند با نفى معانى.
شَغَلَتْنى نَغْمَةُ الْعیدانِ
عَنْ صَوْتِ الْاذانِ
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحور
عَجوزاً فِى الدِّنانِ
اشخاصى که به مفاد عربى آگاه هستند مىدانند چه دارد مىگوید. حالا اندکى از آن را ترجمه مىکنم، مىگوید: «دوستان! ندیمان! بپاخیزید! صداى موسیقى را، اغنیهها را گوش کنید! جام مى دمادم بنوشید! و ذکر معانى و آن حرفهاى اخلاقى را رها کنید! من شخصاً کسى هستم که آواز عودها مرا از شنیدن آواز اذان بازداشته است و بجاى حورالعین که در بهشت وعده مىدهند؛ این پیرزنى را که در داخل خُم است انتخاب کردهام.»، کلمه «عجوز» در زبان عربى کنایه از خمر کهنه آورده مىشود.
…
الا یا ایّها الساقى ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشکلها
مصراع اول مىگویند از یزید است، منتها مصراع او اینجور بوده: «ادر کأساً و ناولها الا یا ایّها الساقى» و شعرش چنین است:
انا المسموم ما عندى بتریاق و لاراقی
ادر کأساً و ناولها الا یا ایّها الساقى
اینجا یک برگه یزیدىگرى علیه حافظ بیچاره درست مىشود و لهذا بعدها شعرا آمدهاند بعضى عذر خواستهاند؛ بعضى دیگر به حافظ ایراد گرفتهاند که «تو چرا این شعر را از یزید گرفتهاى؟»، در این شرحى که «سودى» بر حافظ نوشته مىگوید که اهلى شیرازى خواسته براى این امر عذرى از حافظ بیاورد؛ مىگوید:
خواجه حافظ را شبى دیدم بهخواب
گفتم اى در فضل و دانش بىهَمال
از چه بستى بر خود این شعر یزید
با وجود اینهمه فضل و کمال
گفت واقف نیستى زین مسئله
مال کافر هست بر مؤمن حلال
ولى کاتبى نیشابورى این حرف را قبول نکرده و بهگونه دیگرى در واقع بر حافظ نقد کرده است؛ مىگوید:
عجب در حیرتم از خواجه حافظ
بهنوعى کش خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزید او
که در دیوان نخست از وى سراید
اگرچه مال کافر بر مسلمان
حلال است و در او قیلى نشاید
ولى از شیر عیبى بس عظیم است
که لقمه از دهان سگ رباید