مغلطه استدلال از سکوت با فرنام لاتین «argumentum ex silentio » نیز شناخته میشود.
شرح مغلطه استدلال از سکوت
مغلطه استدلال از سکوت همانطور که از نامش پیداست ارتباط مستقیمی با سکوت دارد. این مغلطه زمانی انجام میگیرد که فردی سکوت فرد یا افراد دیگر را شواهدی کافی برای نتیجه گرفتن گزاره یا گزاره هایی قطعی قرار دهد، در حالی که لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد.
این مغالطه را میتوان بصورت زیر فرمولیزه کرد:
1- شخص A ادعای قطعی C را مطرح میکند
2- شخص A از سکوت فرد یا افرادی نتیجه میگیرد که C درست است
استدلال از سکوت یک مغالطه است اگر و تنها اگر C ادعایی قطعی باشد و آنرا نتوان از سکوت نتیجه گرفت. روشن است که ادعاهای نسبی را گاهی میتوان از سکوت نتیجه گرفت. برای نمونه استدلال زیر مغالطه آمیز نیست چون ادعایی غیر قطعی را مطرح کرده:
اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس احتمالاً نقاش چیره دستی نیست.
ولی استدلالهای زیرمغالطه آمیز هستند
اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس [قطعاً] نقاش چیره دستی نیست.
اگر پرهام نقاش چیره دستی بود به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس [قطعاً] نقاش چیره دستی نیست.
بطور کلی «استدلال از سکوت» حتی در حالت غیر قطعی اش نیز استدلالی قوی نیست و باید با دقت زیاد در کنار باقیه ادله و شواهد در مورد حکمی که از آن منتج میشود نگریست. روشن است که ادعای C میتواند درست باشد، ولی آنچه مغالطه آمیز است استفاده از سکوت برای اثبات C است. لذا نمیتوانیم از مغالطه آمیز بودن استدلالی که آلوده به «مغالطه استدلال از سکوت» است نتیجه بگیریم ادعای مطرح شده نیز باطل است.
در برخی از نظامهای قضایی متهمین و شهود دارای حقی به نام «حق سکوت» هستند، یعنی میتوانند در مواردی به پرسشی در دادگاه پاسخ ندهند و سکوت کنند. در چنین سیستم های قضایی به هیئت ژوری و قاضی آموزش داده میشود که هرگز از سکوت کسی نتیجه ای نگیرند، چون این نتیجه گیری مغالطه آمیز خواهد بود.
دلیل مغالطه آمیز بودن استدلال از سکوت
همانطور که در تعریف آمده است زمانی «استدلال از سکوت» مغالطه آمیز است که «لزوماً ارتباط منطقی بین آن سکوت و نتایج ادعا شده وجود ندارد»، پس بسیار روشن است که مقدمه ای بی ربط برای رسیدن به حکمی در استدلالی بکار رفته است، لذا این استدلال مغالطه آمیز است. از روی سکوت انسانها نمیتوان نتایج قطعی و معتبر زیادی گرفت.
از سوی دیگر هرگاه مغالطه «استدلال از سکوت» انجام میگیرد مغالطه «معمای غلط» نیز بصورت نهانی انجام میگیرد. بدین صورت که مغالط بطور نهانی فرض میکند تنها و تنها دو گزینه ممکن برای معمای مطرح شده اش وجود دارند، یکی سکوت و دیگری تایید درستی ادعای C. حال آنکه بی ارتباطی فرض با حکم نتیجه میدهد گزینه های دیگری نیز قابل تصور هستند که این گزینه ها نادیده گرفته شده اند.
برای نمونه در مثال
اگر پرهام نقاش چیره دستی بود احتمالاً به ما میگفت، چون چنین چیزی به ما نگفته پس [قطعاً] نقاش چیره دستی نیست.
فرض شده است که در مورد نقاش چیره دست بودن فرهاد دو گزینه بیشتر وجود ندارد
گزینه 1- پرهام نقاش چیره دستی است و به ما میگوید که نقاش است
گزینه 2- پرهام نقاش چیره دستی نیست و به همین دلیل به ما نمیگوید که نقاش است
روشن است که پرهام میتواند نقاش چیره دستی باشد ولی به دلایلی از اذعان به نقاش بودن خود داری کند. برای نمونه گزینه های بدیل زیر نیز قابل تصور هستند
گزینه 3- پرهام ممکن است نقاش چیره دستی باشد، ولی تابحال فرصتی پیش نیامده تا اینرا مطرح کند
گزینه 4- پرهام ممکن است نقاش چیره دستی باشد، ولی از ترس سوء استفاده آنرا پنهان کند
گزینه 5- پرهام ممکن است نقاش چیره دستی باشد، ولی آدم فرو تنی است و در مورد مهارتهایش با کسی صحبت نمیکند
بنابر این دلیل دیگر مغالطه آمیز بودن استدلال از سکوت، آلوده بودن آن به مغالطه «معمای غلط» است.
اما وقتی ادعای مطرح شده ادعایی قطعی نیست آنگاه دیگر اشکال بالا را نمیتوان به آن وارد کرد و «استدلال از سکوت» در چنی حالتی دیگر مغالطه آمیز نیست، و روشن است که هرچقدر گزینه های بدیل محتمل بیشتری که بتواند همچون مثال بالا سکوت افراد مورد استفاده در استدلال را توجیه کند وجود داشته باشد از احتمال درستی ادعای C به همان میزان کاسته میشود. به همین سبب «استدلال از سکوت» بصورت غیر مغلطه آمیزش یک روش مشروع در مطالعات تاریخی برای رسیدن به حقایق نسبی است.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
در بیشتر مواقع «استدلال از سکوت» در بحث های تاریخی انجام میگیرد بصورتی که شخص مغالط عدم وجود گزارشها و مدارکی برای اثبات چیزی را دلیلی برای عدم آن چیز فرض میکند. توصیه میشود در برخورد با چنین مغلطه ای ابتدا «مغلطه استدلال از سکوت» مطرح و تشریح شود، سپس همانطور که در مثال پرهام و نقاش بودنش آورده شد گزاره های بدیلی برای مغالط مطرح شوند و برای او توضیح داده شود که از سکوت نمیتوان چنین نتایجی گرفت. بعد از مغالط خواست دلایل معتبر دیگری برای ادعایش ارائه دهد، یا اینکه دستکم ادعای خود را از قطعیت خارج کند و آنرا تبدیل به ادعایی غیر قطعی کند.
مثال
1
کاوه- به نظر من مادر تو از هیتلر خوشش می آید
سودابه – چرا؟
کاوه- چون وقتی اسم هیتلر رو آوردم چیزی نگفت
2
سودابه- به نظر من پدوفیلیا (کودک آزاری) در جامعه زمان محمد پذیرفته بوده
کاوه- از کجا چنین چیزی رو میدونی؟
سودابه- از اونجا که هیچکس مخالفتی با ازدواج محمد و عایشه نکرد، یا دستکم هیچ گزارشی مبنی بر اینکه مخالفان محمد اتهام کودک آزاری به وی میزدند وجود ندارد، در حالی که میدانیم مخالفان محمد روی هر نکته قابل اعتراضی در مورد وی انگشت میگذاشتند و آنرا مطرح میکردند
3
کاوه- به نظر من در ایران باستان هیچ دانشمندی وجود نداشته است
سودابه- چرا؟
کاوه- چون تاریخ نویسان از چنین دانشمندانی یاد نکرده اند
4
سودابه- به نظر من در مناظره بین پدرام و ماندانا، ماندانا شکست خورد
کاوه- چرا؟
سودابه- چون پدرام از ماندانا پرسشی پرسید و ماندانا سکوت کرد
5
کاوه- به نظر من عیسی مسیح نمیتواند از مادر باکره متولد شده باشد
سودابه- چطور؟
کاوه- چون همه اناجیلی که حواریون مسیح نوشته اند به تولد او از مادر باکره اشاره نکرده اند، من مطمئن هستم این واقعه آنقدر عجیب و مهم است که اگر واقعیت داشت همه حواریون آنرا گزارش میکردند.
6
سودابه- من فکر میکنم شاه آدم مذهبی و عقب مانده ای بود
کاوه- چطور؟
سودابه- چون هیچگاه علیه باورهای دینی موضعی جدی نگرفت و سخنی نگفت
7
کاوه- من میدونم تو توی اتاقت وقتی تنهایی چکار میکنی!
سودابه- چکار میکنم؟
کاوه- نمیگم!
سودابه- پس نمیدونی الکی میگی!
8
سودابه- به نظرم بابا از اینکه تو سیگار میکشی ناراحت نیست
کاوه- چرا؟
سودابه- چون جعبه سیگارت رو دید ولی چیزی نگفت
9
کاوه- به نظر من فردوسی مسلمان نبوده
سودابه- چرا؟
کاوه- چون وقتی ابیات الحاقی رو حذف کنیم هیچ نامی از الله و محمد و غیره نیاورده
10
سودابه- به نظر من محمد بیسواد بوده است
کاوه- چرا؟
سودابه- چون هیچ تاریخ نویسی به اینکه او در زمانی چیزی نوشته است اشاره نکرده است و گزارشی از نوشتارهای وی باقی نمانده است
برای مطالعه بیشتر
بیشتر منابع نوشته شده در مورد مغالطات بخش مستقلی را به این مغلطه تخصیص نداده اند، بلکه به دلیل شباهت های آن با مغلطه «توسل به نادانی» این دو مغلطه را در یکجا تشریح کرده اند. بنابر این برای مطالعه بیشتر به منابع مغلطه «توسل به نادانی» مراجعه شود.
توسط آرش بیخدا
1 نظر برای “استدلال از سکوت”