بایگانی دسته‌ها: یاوه

یاوه های بزرگان دین، بانک داده حدیث زندیق

نظر امام علی و نهج البلاغه در مورد دخالت زنان در سیاست

امام علی(ع) در وصیتش به امام حسن(ع) می فرماید: در امور سیاسی کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که رأی آنان زود دست می شود و تصمیم آنان ناپایدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سخت گیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است.

بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیرصالح را در میانشان آوری، و اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند چنین کن! کاری که برتر از توانایی زن است به او وامگذار که زن گل بهاری است نه پهلوانی سخت کوشا مبادا در گرامی داشتن زن زیاده روی کنی که او را به طمع ورزی کشانده برای دیگران به ناروا شفاعت کند.

(نهج البلاغه/نامه 31)

حملات آیت الله خمینی به حیثیت و کرامت زن

انگيزه مخالفت با تصويبنامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى اى مسلمانان عالم! بدانيد در جريان تصويبنامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى علت مخالفت علماى اسلام قضيه شرکت زنان در انتخابات نبود، اين قضيه ناچيزتر از آن بود که آن قيام عمومى را به همراه داشته باشد. مسئله اين بود که علما و روحانيون ديدند که دستگاه جبار مى خواهد با کيد شيطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند. ۲۹اسفند ۱۳۴۱ / ۲۳ شوال ۱۳۸۲

به نام امام صادق مى خواهند احکام مقدس قرآن را از بين ببرند و تعاليم درخشان آن را ريشه کن کنند. آنها در کنار شعار احترام به مقام حضرت صادق، از تساوى حقوق زن و مرد دم مى زنند. تساوى حقوق زن و مرد يعنى قرآن را زير پا گذاردن، يعنى مذهب جعفرى را کنار زدن، يعنى قرآن را مهجور کردن و به جاى آن کتابهاى ضاله قرار دادن، يعنى دخترها را به سربازخانه ها کشانيدن و ساير کارهايى که نواميس اسلام و مسلمين را به خطر تهديد مى کند. اين تساوى حقوق زن و مرد و ملحقات آن از نظر بيست ميليون نفوس ايرانى مردود، و محکوم است. معذلک با زور و سرنيزه ، با فشار و با آتش گلوله مى خواهند آن را بر ملت ما تحميل کنند ۲۹ اسفند ۱۳۴۱ / ۲۳ شوال ۱۳۸۲

نواميس مسلمين در شرف هتک است. و دستگاه جابره با تصويبنامه هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى خواهد زنهاى عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافکنده کند. دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا کند . يعنى احکام ضروريه اسلام و قرآن کريم را زير پا بگذارد، يعنى دخترهاى هجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه ها بکشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانيت است. ۲۲اسفند ۱۳۴۱ / ۱۶ شوال ۱۳۸۲

نتيجه آزادى ادعايى زنان شما ببينيد بيست و چند سال است از اين کشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب کنيد چه کرده ايد? زنها را وارد کرديد در ادارات، ببينيد در هر اداره اى که وارد شدند، آن اداره فلج شد. فعلا محدود است، علما مى گويند توسعه ندهيد، به استانها نفرستيد. زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى زند، مى خواهيد استقلالتان را زنها تامين کنند?! کسانى که شما از آنها تقليد مى کنيد، دارند به آسمان مى پرند، شما به زنها ور مى رويد? بد معرفى نکنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است. اينها دردهايى است، اينها نصيحت است، ولى چه سود ۱۱ آذر ۱۳۴۱ / ۴ رجب ۱۳۸۲

لازم است به آقايان محترم تذکر دهم: به طورى که از قراين ظاهر مى شود دستگاه جبار درصدد تصرف در احکام ضروريه اسلام است، بلکه شايد خداى نخواسته بخواهند قدمهاى بلندترى بردارند. کرارا در نطقهاى مبتذلشان تصريح به تساوى حقوق زن و مرد در تمام جهات سياسى و اجتماعى کرده اند که لازمه اش تغيير احکامى از قرآن مجيد است ۱۲ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۸ ذى الحجه ۱۳۸۲

در مطبوعات تصريح مى شود که تصويبنامه سربازى دخترها در دست تنظيم است، با اين وصف آن را انکار مى کنند و به تشبثات مضحک دست مى زنند. دستگاه جبار گمان کرده با زمزمه تساوى حقوق مى تواند راهى براى پيشرفت مقاصد شوم خود، که آن ضربه نهايى به اسلام است، باز کند. نمى داند که در آن صورت مواجه با چه عکس العملى خواهد شد. ۱۲ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۸ ذى الحجه ۱۳۸۲

ديديم که از اولى که اين دولت بيسواد و بى حيثيت روى کار آمد، از اول اسلام را هدف قرار داد: در روزنامه ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده اند، لکن شيطنت بود، براى انعطاف نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد ۱۲ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۸ ذى الحجه ۱۳۸۲

دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات. تساوى حقوق من جميعالجهات، پايمال کردن چند تا حکم ضرورى اسلام است، نفى کردن چند تا حکم صريح قرآن است ۱۲ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۸ ذى الحجه ۱۳۸۲

کى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مى گويند: نخير کى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همان طورى است که خدا گفته ۱۲ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۸ ذى الحجه ۱۳۸۲

موضوع حق شرکت دادن زنان در انتخابات مانعى ندارد، ولى حق انتخاب شدن آنها فحشا به بار مى آورد ۱۰ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۶ ذى الحجه ۱۳۸۲

ما امروز مواجه هستيم با دستگاه جبارى که در نظر دارد احکام اسلام را يکى پس از ديگرى تغيير دهد .آنچه تاکنون با صراحت در نطقهاى خود اظهار کرده اند تساوى حقوق زن و مرد است در همه جهات که چندين حکم ضرورى اسلام پايمال مى شود. اخيرا در طرحى که وزير دادگسترى تهيه کرده است قيد رجوليت و اسلام را از قضات لغو کرده ، و چيزهاى وحشتناکى در زير پرده است که اگر غفلت شود اساس مذهب در معرض خطر است. ۱۴ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۱۰ ذى الحجه ۱۳۸۲

اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاى اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرايط قضات، نمونه ظاهر ديگرى است ۱۶ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۱۲ ذى الحجه ۱۳۸۲

کراراً در بيانات خود گفته اند و اعلام نموده اند، تساوى حقوق زن و مرد را که در اثر آن چندين حکم ضرورى محو خواهد شد. اخيرا وزير دادگسترى در طرح خود قيد رجوليت و اسلام را از شرايط قضات الغا نمود ۱۷ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۱۳ ذى الحجه ۱۳۸۲

اگر به واسطه سکوت شماها به اسلام لطمه اى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسئول هستيد: اذا ظهرت البدع فللعالم اءن يظهر علمه ، و الا فعليه لعنةاللّه. از تساوى حقوق اظهار تنفر کنيد، و از دخالت زنها در اجتماعى که مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى ?
?نيد. ۲۸ ارديبهشت ۱۳۴۲ / ۲۴ ذى الحجه ۱۳۸۲

گفته بودند: پيغمبر آرزوى تساوى داشت، اينها مرادشان از تساوى حقوق، عدالت اجتماعى نيست، ممکن است اگر علما ساکت شوند، کم کم حرف از ارث و طلاق و غير اينها به ميان بياورند ۲۱فروردين ۱۳۴۳ / ۲۶ ذى القعده ۱۳۸۳

ان شااللّه موضوع لغو شرکت نسوان در انتخابات درست مى شود، اگر درست نشد ما تنها نيستيم، تمام ملت ايران و عشاير و حتى ساير ملتهاى کشورهاى مسلمان و سنى پشتيبان ما هستند ۱۴ آبان ۱۳۴۱ / ۷جمادى الثانى ۱۳۸۲

وظيفه دينى همه ماست که بگوييم و بخواهيم که قانون شرکت نسوان در انتخابات، انجام نشود ۶ آبان ۱۳۴۱ / ۲۸ جمادى الاول ۱۳۸۲

ورود زنها به مجلسين و انجمنهاى ايالتى و ولايتى و شهردارى مخالف «است با» قوانين محکم اسلام که تشخيص آن، به نص قانون اساسى، محول به علماى اعلام و مراجع فتواست، و براى ديگران حق دخالت نيست ۲۸ مهر ۱۳۴۱ / ۲۰ جمادى الاول ۱۳۸۲

حضور مبارک اعليحضرت همايونى پس از اهداى تحيت و دعا، به طورى که در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمنهاى ايالتى و ولايتى، اسلام را در راىدهندگان و منتخبين شرط نکرده ، و به زنها حق راى داده است و اين امر موجب نگرانى علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين است ۱۷ مهر ۱۳۴۱ / ۹ جمادى الاول

بیست و دو دیدگاه وحشیانه از خمینی

1- اعتقاد به استقرار حکومت الله :

«در اسلام شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است» . (ولایت فقیه ص 52)- » زیرا بشر فقط هرج و مرج ایجاد می کند و به تباهی می کشد » (صحیفه امام ج 4 ص 402 ) – » اگر تمام آزادی ها را به ما بدهند ؛ تمام استقلال ها را به ما بدهند و بخواهند قرآن[روحانیت ] را از ما بگیرند نمی خواهیم . ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن ….اسلام منهای روحانیت خیانت است (صحیفه امام ج 7ص 486) – » این آزادی را ممکن است برای شما تأمین کند ؛ استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند ؛ اما استقلال که توی آن امام زمان نیست ؛ آزادی که توی آن قرآن نیست …ملت این را می خواهد ؟ خونش را داد برای این ؟ برای آزادی داد ؟ …..یا برای خدا داد ؟ او اسلام را می خواست او می خواست که اسلام در خارج تحقق پیدا کند ؛ روحانی اسلام را می خواهد » (2/3/58 صحیفه امام ج 7ص 461) – – » اگر بجای اینکه او [محمد رضا پهلوی] رفت یک رژیم دیگر تحقق پیدا کند مثل رژیمی که در اروپا است مثل رژیم فرانسه ..که کاری به اسلام ندارد یک رژیم غیر اسلامی خیر ؛ رژیم آزاد منشانه ؛رژیمی که استقلال هم داده ؛ آزادی هم می دهد اما یک آزادی می دهد که وفق اسلام نیست ما همچو چیزی را نمی خواستیم و نمی خواهیم «( صحیفه امام ج 8 ص 42)

2- برنامه امام برای ریشه کنی فقر :

سخنرانی در سال 1342 » باید وزارت اوقاف از ما باشد …. آنوقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی شان می کنیم .. شما ما را اجازه دهید که مالیات اسلامی را به آنطوری که اسلام با شمشیر می گرفت بگیریم از مردم ما فقرا را غتی می کنیم آن وقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی می ماند (صحیفه امام ج 1 ص392)

3- اسلام ناب محمدی :

آیت الله خمینی : » اسلام آن بود که شمشیر را کشیده و تقریبا نصف دنیا یا بیشتر را با شمشیر گرفت این اسلام مرتجع است ؟ » (صحیفه امام ج 1 ص 30) – :» البته انحصار به این معنی که باید اسلام باشد و غیر اسلام نباشد همه ما انحصار طلبیم ..مسلمین همه انحصار طلبند پیغمبر ها هم همه انحصار طلب بودند خدای تبارک و تعالی هم انحصار طلب است .. انحصار طلبی – فی نفسه – امر فاسدی نیست ( صحیفه امام ج 15 صص 201-200)- » اسلام احکام جنگ دارد اینقدر در قرآن راجع به جنگ با کفارو جنگ با اشخاصی که فاسد هستند در قرآن هست : شمشیر ها را بکشید و این علف های هرزه را قطعشان کنید ….اینها را قطعشان کنید یا آدمشان کنید » (صحیفه امام ج 4 ص 33)- » اگر شمشیر برای خدا بلند بشود و برای خدا پایین بیاید این انگیزه ؛ انگیزه الهی است …ارزشمند است (مجموعه آثارج 20 ص 202) – » شما اسلام را به مردم بگویید …شما سوره برائت را برای مردم چرا نمی خوانید [شدید ترین آیات در مورد کشتار مخالفان در این سوره آمده می گوید همه آنها را بکشید تا فتنه ای باقی نماند ] شما آیا ت قتال را چرا نمی خوانید ؟ هی آیات رحمت را می خوانید در آن قتال هم رحمت است برای اینکه می خواهد آدم درست کند آدم گاهی درست نمی شود فرض گاهی نمی شود الا بالکی [داغ کردن ] باید ببرند داغ کنند تا درست بشود جامعه باید آنهایی که فاسد هستند از آن بیرون ریخته شوند » ( مجموعه آثارج 19 صص 139-138 )

4- اهداف پیامبران :

«مقصود پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند مقصود این بوده که راه را به این اهل دنیا به این انسان ظلوم [بسیار ستمکار] و جهول [ بسیار جاهل] راه را نشان دهند ……آنطرفش ماوراء و ماوراء آن طرف نور مطلق ؛ انبیاء آمدند ما را به آن نور برسانند» ( صحیفه امام ج 13 ص34) – » دین اسلام و دین پیغمبر اكرم ؛ آن وقتی كه اجتماعات را درست كرد و توانست قیام كند …از آن روز برنامه اش این بود كه بزند ؛ بكشد و كشته شود برای اصلاح جامعه برای اینكه این خیانتكارها را قطع ایادیشان بكند ؛ قطع حیاتشان كند » (همان ج 3 ص 393) – بهمین قیاس در انقلاب اسلامی می فرماید : مگر این انقلاب برای این بود كه خانه ای به مردم بدهد ؟ یك كسب و كاری برای مردم ایجاد كند ؟ این انقلاب برای خدا بود و برای اسلام » (همان کتاب ج 13 ص126 )- » انقلاب برای مسكن ؛ اقتصاد ؛ كشاورزی ؛ خوراك نبوده است » (همان ج 9 ص 450 نقل به مضمون(

5- پیشگیری از بلایا :

 «تمام چیزهایی که بشر به آن مبتلاست …بلکه کارهایی هم که از غیب به ما وارد می شود چه بسا این همه زلزله ها و سیل ها و طوفان ها برای این باشد که خودمان را اصلاح نکرده باشیم » ( صحیفه امام جلد 14 ص 204)

6- نفی آزادی های دنیوی :

» از دست همین اشخاص که فریاد آزادی می کشند برای ملت ایران من بدبختی دارم ….ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم اساس مطلب اسلام است » (صحیفه امام ج 7ص 460) – : » اینها که می خواهند جوان های ما آزاد باشند ؛ چه آزادی می خواهند ؟ جوان های ما آزاد بشوند؟ قمارخانه ها باز باشد بطور آزاد ؛ مشروب خانه ها باز باشد بطور آزاد ؛ عشرت خانه ها بازباشد بطور آزاد ؟ هروئین کش ها آزاد باشند ؟ تریاک کش ها آزاد باشند؟ دریاها آزاد باشند؟ ..هر مفسده ای را می خواهند عمل کنند (صحیفه امام ج9 ص 342 ) – » قلم های فاسد نباید آزاد باشد الان هم فاسدهاشان خیلی آزادند من جمله همین قلم ها که می گویند چرا آزاد نمی گذارید » (صحیفه امام ج 10 ص 350 )

7 – جمهوری :

«اگر چناچه فقیه در کار نباشد طاغوت است ؛ یا خدا یا طاغوت ؛ اگر با امر خدا نباشد .. اگر رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد غیر مشروع است وقتی غیر مشروع شد طاغوت است اطاعت او اطاعت طاغوت است … ولایت فقیه تبع اسلام است …کسانیکه با ولایت فقیه مخالفت می کنند ..وکالت ندارند اگر حرفی بزنید که بر خلاف مصالح اسلام باشد وکیل نیستید حرفتان مقبول نیست ما به دیوار می زنیم آن حرفی را که بر خلاف مصالح اسلام باشد کسانی که می گویند ولایت فقیه تشریفاتی باشد و دخالت نکند اگر متوجه به این معنی باشند مرتد می شوند» (صحیفه امام جلد 10 صص 222-216)

8- برتریحفظ مقدسات از جان انسان :

اگر ما از مسئله قدس بگذریم ؛ اگر از صدام بگذریم ..نمی توانیم از مسئله حجاز بگذریم مسئله حجاز یک بابت دیگری است … قضیه کشته شدن (زائران ایرانی ) نیست قضیه هتک احترام است … احترام یک محل مقدسی از بین رفت و مسلمین ساکت نخواهند نشست ..من واقعا در مسائل خیلی تحمل داشتم ؛در مسائل جنگ ؛ درهمه اینها تحمل داشتم ؛ اما این بی تحمل کرد من را ؛ مسئله غیر از این مسائل است . (صحیفه امام ج20 صص369 – 371) – » از این مسائل [کشتارها] هی پیش می آوردند لکن هر ضرری که به ما وارد میشد یک نفعی هم بهمراهش بود بزرگتر ؛ یعنی ؛ ما عمده نظرمان این بود که برای اسلام نتیجه بگیریم ما می خواستیم برای اسلام بهره برداری کنیم (صحیفه امام ج 19 ص 192) و بهمین لحاظ هر چند یک میلیون شهید و معلول در راه اسلام جنگ داشتیم اگر ده میلیون و یا صد میلیون هم بود جان ها در مقایسه با حفظ اسلام ارزشی نداشتند

9- حقوق بشر :

«ما همه بدبختی هایی که داشتیم و داریم و- وبعد هم داریم – از این سران کشورهایی است که این اعلامیه حقوق بشر را امضاء کرده اند. این اغفال است افیون است این برای توده ها برای مردم (صحیفه امام ج 3 ص 323) – » اعدام هایی که در اسلام هست اعدام های رحمت است … اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومی ؛ دزدی تمام می شود ؛ اگر چهارتا آدمی که به فحشاء مبتلا است آنرا شلاق بزنند در جامعه فحشاء از بین می رود …. این حقوق دانها نمی فهمند … اینها می خواهند حقوق بشر ! توچه می دانی بشر چه هست تا حق بشر چه باشد! (صحیفه امام ج 8 ص 332)- آیت الله خمینی به آیـت الله شریعتمداری و حزب خلق مسلمان : » قلم های شما از تفنگهای آن دموکرات ها به اسلام بیشتر ضرر دارد ……قلم های شما از سرنیزه های رضا خان بدتر است برای اسلام شما مضرتر هستید از رضا خان و محمد رضا شاه …….شما در پوشش خلق مسلمان بر خلاف اسلام دارید عمل می کنید» (صحیفه امام جلد 10 ص 318-306)- » قیام با قلم و زبان اسفناکتر از قیام مسلحانه است (وصایای امام )- این موارد را در خصوص جنبش سبز هم تسری داد و مصداق آن ها دانست

10- دانشگاهیان :

» این طبقه مردم [عامی ] زود صالح می شوند اینها ؛ ما هر چه [مشکل] داریم از این طبقه ای است که ادعا می کنند که ما روشنفکریم و ما حقوق دانیم و ما – نمی دانم – طرفدار چی هستیم ؛ .. ما از اینها داریم صدمه می خوریم » (صحیفه امام ج 9 ص 12) – » خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای هم بالاتر است » (صحیفه امام ج 13ص 418) – » وقتی دانشگاه ها بسته شد چه افراد مهم مخالفت کردند سابق وقتی دانشگاه دست ما نبود دیدید که چه حیواناتی بیرون می آمد» ( 2/4/60 صحیفه امام ج 14 ص 498) – امام بدرستی در سال 1341 طی یک سخترانی پیش بینی کرد : » بعد از ده سال دیگر یک جوان سالم برای این مملکت باقی نمی ماند … تمام مراکز به فحشا کشیده می شوند (صحیفه امام ج 1 ص 136)- » اصرارشان بر اینست که دانشگاه باز شود ؛ می گویند متخصص نداریم اینها [روحانیون ] مخالف علمند کی بیشتر از قرآن از علوم صحبت کرده است ؟ » ( صحیفه امام جلد 14 ص 499)

11- آزادی های غیر مشروع زنان :

آیت الله خمینی : سخنرانی 26/1/43 : مگر با چهارتا زن فرستادن در مجلس ترقی حاصل می شود ؟ …ما می گوییم اینها را فرستادن در این مراکز جز فساد چیزی نیست .. ببینید اگر شما جز فساد چیز دیگری دیدید؟ ما با ترقی زنان مخالف نیستیم با این فحشاء مخالفیم ؛ با این کارهای غلط مخالفیم (صحیفه امام جلد 1 ص305)- زن ها را وارد کردید در ادارات ؛ ببینید در هر اداره ای وارد شدند آن اداره فلج شد فعلا محدود است علما می گویند توسعه ندهید به استان ها نفرستید ؛ زن اگر وارد دستگاهی شد اوضاع را بهم می زند ؛ می خواهید استقلالتان را زن ها تأمین کنند » (صحیفه امام جلد 1 ص118)- » نسوان حق مداخله در انتخابات را ندارند» : » وظیفه دینی همه ماست که بگوییم و بخواهیم که قانون شرکت نسوان در انتخابات انجام نشود ؛. از ده میلیون نفر جمعیت زن ایرانی فقط یکصد نفر زن هرجایی مایل است که این کار بشود (صحیفه امام جلد 1 صص 82-83)- » ما می دانیم دست های جنایتکار عوامل استعمار می خواهند بر ضد قرآن قوانینی وضع کنند … از تساوی حقوق زن و مرد دم می زنند یعنی قرآن را زیر پا گذاردن یعنی مذهب جعفری را کنارزدن یعنی قرآن را مهجور کردن و بجای آن کتابهای ضاله [تورات و انجیل ] قرار دادن…… این تساوی حقوق زن و مرد ملغاست آن از نظر بیست میلیون ایرانی مردود و محکوم است (صحیفه امام ج 1 ص 161)

12- معاندین :

اگر ایشان [شاه ] بروند کمونیست یک دانه هم پیدا نخواهد شد برای اینکه اگر ما فرض کردیم یکهزار و پانصد ؛ پنجهزار نفر هم باشد همین جوان های قم می خورند اینها را ؛ لازم نیست که تهران هم دخالت بکند ( صحیفه امام ج 4 ص170)-

13- دمکراسی:

«یک دموکراسی که در هر جا یک معنی دارد … ما نمی توانیم در قانون اساسی بگذاریم که بعد هر کس که دلش می خواهد آن جوری درستش کند ما می گوئیم اسلام ؛ اسلام هر جا یک معنی ندارد اسلام یک معنی است » ( صحیفه امام ج 10 ص526) » اگر صد میلیون آدم ؛ اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنها حرفی می زنند که بر خلاف حکم قرآن است بایستید و حرف خدا را بزنید و لو اینکه تمام به شما بشورند انبیاء هم همینطور عمل کردند » ( صحیفه امام ج 13 ص 53 )-

14- نفی ملی گرایی :

آیت الله خمینی : » ملی گرایی خلاف اسلام است … خواست این 35 میلیون جمعیت این بود که ما اسلام را می خواهیم این نبود: »
جبهه ملی دعوت به راهپیمایی بر علیه لایحه قصاص داده .. تعبیر این بود که » لایحه غیر انسانی » [است ] ملت مسلمان را دعوت می کند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند … لایحه قصاص همین مسائل قرآن است .. دعوت کرده اند که مردم قیام کنند در مقابل قرآن ! قیام کنند در مقابل احکام ضروریه اسلام لکن من کار دارم با آ«هایی که پیوند کرده اند با این جبهه پیوند کرده اند با منافقین … اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی » است این کافر است .. جدا کنید حساب را از مرتدها ؛ اینها مرتدند جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است ( صحیفه امام صص448-464) – که ما ملی گرا باشیم ملی گرایی بر خلاف اسلام است ….. این بر خلاف دستور خدا و بر خلاف قرآن است (کیهان 4/3/59) –

15- قاطعیت امام:

» در این آخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی [ رئیس زندان اوین ] می شد و مخالفت هایی می شد [غیر] از احمد (یادگار امام ) کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریبا» فاجعه می دانست » (مجموعه آثارج 17 ص 92) – : » آنکه مکتبی را مسخره می کند اسلام را مسخره می کند و اگر متعمد باشد «مکتبی» را مسخره کند مرتد فطری است و زنش بر وی حرام است و مالش هم باید به ورثه داده شود خودش مقتول باشد» (صحیفه امام ج 14 ص 376) ؛

16- جنگ:

«هر روز ما در جنگ برکتی داشتیم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم …ما در جنگ ریشه های انقلاب پر بار اسلامی مان را محکم کردیم » (صحیفه امام ص 283)- هدف امام راحل در جنگ آزادی مردم عراق و سپس تمامی جهان اسلام بود : » ما با کی صلح کنیم ….. آخر قابل صلح نیست …ما جواب ملت عراق را چه بدهیم ؟ حالا ملت خودمان هیچ ! ما جواب ملت عراق را چه بدهیم ؟ که یک رژیمی چندین سال بر او حکومت کرده است غاصبانه » (صحیفه امام ج 13 ص 296 ) – » تا گرفتاری ها نباشد ؛ سختیها نباشد جنگ ها نباشد و کشتار دادن ها و سایر اثرات آن نباشد انسان از آن خمودی و از آن راحت طلبی که در ذاتش است بیرون نمی آید .. و این برکات زحمت ها و ناگواری ها ی جنگ و لوحق جنگ بود … و این یک هدیه الهی است که بدون اینکه دست های بشر در آن دخالت داشته باشند خدای تبارک و تعالی به ما عطا فرموده است و باید قدر این نعمت را بدانید » (صحیفه امام ج 14 صص 204- 203 ) » من به تمام اهالی خوزستان و سایر مرز نشینانی که مورد تهاجم واقع شدید تبریک عرض می کنم …برای آن چیزی که از دستتان رفته است برای اینکه ظاهرا از دست رفته است » (صحیفه امام ج 14 ص 257 ) – » جنگ امروز ما ؛ جنگ با عراق و اسرائیل ..عربستان و شیوخ …مصر و اردن و مراکش و ابرقدرت های شرق و غرب نیست جنگ ما ؛ جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور ؛ جنگ ؛ جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابری ها …و این جنگ سلاح نمی شناسد این جنگ محصور در مرز وبوم نیست این جنگ ؛ جنگ خانه و کاشانه و شکست و تلخی و کمبود و فقر و گرسنگی نمی داند » (صحیفه امام ج 21 ص 61 )

17-

اتمام حجت با طاغوت : خطاب آیت الله به شاه » خاضع به اسلام شوید ما شما را پشتیبانی میکنیم » تاریخ 21/1/42 – » به شما ها نصیحت می کنم که آقا دوست اسلام هستید ؛ هیأت حاکمه بر مسلمین به اصطلاح هستید ؛ شما عزیز باشید ؛ آقا باشید ؛ بزرگ باشید ….. بگذارید ما برای شما خدمت کنیم (26/ 01/42صحیفه نور ج 1 ص 104 و 109 )- خطاب به شاه :» شما به اسلام اعتقاد پیدا کنید ؛ ما هم جزو سازمان شما ؛ همه ملت جزو شما » (صحیفه نور ج 1 ص 110 ) خطاب به شاه » یکی دو ساعت از برنامه رادیو دست ما بدهید …من به شما قول می دهم که نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد ؛ نه با وزارت شما … ما مردم را آشنا می کنیم ؛ دنیا را آشنا می کنیم به احکام اسلام. (صحیفه امام ج 1 ص391)-

18- جدیت امام در رفع ستم بر مردم :

در ارتباط با قتل عام کل اهالی روستای قارنا که ضد انقلاب شایع نموده بود توسط سپاه پاسداران کشته شده اند امام بطور جدی پیگیری نمود و فرمود :»» کشتار کنندگان جزء اشخاصی که مربوط به نظام اسلامی و جمهوری اسلامی باشند نبودند چون آدمکش نمی شوند – آقای خلخالی (حاکم شرع) هم تأیید کرده و قول دستگیری و جبران داده » ( مجموعه آثارج 9 ص 424 )-

19- افشای منافقین :

«همانطور که منافقین اظهار اسلام می کردند و حال هم می کنند ؛ اسلام راستین می خواهند نه اسلامی که در آن حدود شرعیه جاری بشود ؛ نه اسلامی که در آن قصاص شرعی جاری نشود (صحیفه امام ج 17 ص 448) –

20- آرمان شهادت :

«در این مجالس عزا و سوگواری و نوحه سریی ….اینطورساخته جوانانی را که می روند در جبهه ها و شهادت را می خواهند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر می شوند و آنطور مادرانی می سازد که جوان های خودشانرا از دست می دهند و باز می گویند باز هم یکی دوتا داریم ( صحیفه امام ج 16 ص346 ) – » مردم می خواهند جلوی این جوان های چهارده پانزده ساله را بگیرند که به جبهه نروند ولی آنها از دست پدر و مادر فرار می کنند و به جبهه می روند » (صحیفه امام ج 17 صص 107-106) . » اینجانب هر وقت ؛ با یکی از این چهره ها روبرو می شوم و عشق ارزش ها دربیان و چهره نورانی اش مشاهد می کنم ومنا جات و راز و نیازهای این عاشقان خدا و فانیان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن می نگرم که با مرگ دست به گریبان هستند و از شوق و عشق در پوست خود نمی گنجند خود را ملامت می کنم …اکنون ملت ما دریافته است که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » (صحیفه امام ج 16 ص 151)

21- تحقق آرمان های امام :

در جمهوری اسلامی :» ساواک لازم نیست فشار نخواهد بود حکومت اسلامی مبنی بر حقوق بشر و ملاحظه آنست هیچ سازمان و حکومتی به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است آزادی و دموکراسی به تمام معنی در حکومت اسلامی است شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساوی است … برنامه مستقل مبنی برعدالت ؛ دموکراسی و قانون اساسی [داریم ] (صحیفه امام ج 5 صص-71- 70)- » در جمهوری اسلامی هرگز فاصله طبقاتی بدین صورت نخواهد بود و تقریبا همه در یک سطح زندگی می کنند» (صحیفه امام ج 5 ص 293)- فرمایند » ما موافق رژیم آزادی های کامل هستیم … ما طبیعتا نسبت به عقاید مذهبی دیگران بیشترین احترام را پس از سرنگونی دیکتاتوری و استقرار یک رژیم آزاد می گذاریم (سخنرانی 22/7/57)- » من بنا ندارم که خودم یا اشخاصی که حالا در پیش من هستند از روحانیون ؛ جانشین رژیم شوند » (صحیفه امام ج 5 ص 308)-» رژیم بدون رضایت مردم هیچ اساس ندارد » (صحیفه امام ج 5 ص 31) –» ما امیدواریم که ایران اولین کشوری باشد که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد » (صحیفه امام ج 5 ص 499) – » شما اگر حکومت اسلامی را ببینید خواهید دید که دیکتاتوری در اسلام اصلا وجود ندارد » (صحیفه امام ج 5 ص 532) – » مارکسیت ها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود …هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند» (صحیفه امام ج 3 ص 371)

22- یاد آوری نکاتی در باره ماه محرم :

امام » کسی که گریه کند یا بگریاند با بصورت گریه دار خودش را بکند این جزایش بهشت است » ( صحیفه امام جلد 10 ص 314-) – » همان سینه زنی همان نوحه خوانی همان ها رمزپیروزی ماست …همه روضه بخوانند همه گریه بکنند … این بزرگترین امر سیاسی است ..گول شیاطین را که می خواهند این حربه را از دست شما بگیرند نخورند …تکلیف آقایان است روضه بخوانند .. دسته ها بیرون بیایند سینه بزنند ( صحیفه امام جلد 11 صص 100-97)

با سپاس از:

http://www.jonge-khabar.com/news/articlencat.php?id=1440&mode=d

دليل بلند کردن ريش و کوتاه کردن سبيل در اسلام

«جزوا الشوارب وأرخوا اللحى وخالفوا المجوس» سبيل‌ها را قطع نماييد و ريش را بگذاريد، با مجوس (زرتشتی)مخالفت نماييد (1) حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا نَافِعٌ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ‏”‏ خَالِفُوا الْمُشْرِكِينَ أَحْفُوا الشَّوَارِبَ وَأَوْفُوا اللِّحَى ‏”‏ ‏.‏ با مشرکان مخالفت کنيد سبيل ها را قطع و ريش را بلند کنيد (به حال خود بگذاريد) (2) من لم يأخذ من شاربه فليس منا هر کسي از سبيل‌هايش نگيرد از ما نيست. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿22:17﴾ كسانى كه ايمان آوردند و كسانى كه يهودى شدند و صابئى‏ها و مسيحيان و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدند البته خدا روز قيامت ميانشان داورى خواهد كرد زيرا خدا بر هر چيزى گواه است —————————————— 1) مسلم در صحيح خود – کتاب الطهارة -باب خصال الفطرة مسند أحمد بن حنبل – مُسْنَدُ الْعَشَرَةِ الْمُبَشَّرِينَ بِالْجَنَّةِ … – بَاقِي مُسْنَد المُكْثِرِينَ مِنَ الصَّحَابَةِ – مُسْنَدُ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ معرفة السنن والآثار للبيهقي – باب بَيَانُ النَّاسِخِ وَالْمَنْسُوخِ – ذَمُّ الاقْتِدَاءِ بِمَنْ لَمْ يُؤْمَرْ بِالاقْتِدَاءِ السنن الكبرى للبيهقي – جُمَّاعُ أَبْوَابِ الاسْتِطَابَةِ – بَابُ السُّنَّةِ فِي الأَخْذِ مِنَ الأَظْفَارِ وَالشَّارِبِ المسند المستخرج على صحيح مسلم لأبي نعيم – باب الْيَاءُ – اليسع بن طلحة مستخرج أبي عوانة – مُبْتَدَأُ كِتَابِ الطَّهَارَةِ – بَيَانُ الطَّهَارَاتِ الَّتِي تَجِبُ عَلَى الإِنْسَانِ 2) مسلم در صحيح خود – کتاب الطهارة -باب خصال الفطرة صحيح بخاري – كِتَاب اللِّبَاسِ » باب تَقْلِيمِ الْأَظْفَارِ شرح السنة – كِتَابُ اللِّبَاسِ – بَابُ قَصِّ الشَّارِبِ المسند المستخرج على صحيح مسلم أبي نعيم – باب الْيَاءُ – اليسع بن طلحة المحلى بالآثار لابن حزم – كِتَابُ الْحَيْضِ وَالاسْتِحَاضَةِ- الفطرة شعب الإيمان للبيهقي – الأَرْبَعُونَ مِنِ شُعَبِ الإِيمَانِ وَهُوَ بَابٌ … – فَصْلٌ فِي الأَخْذِ مِنَ اللِّحْيَةِ وَالشَّارِبِ … 3) سنن الترمذي – كتاب الأدب – باب ما جاء في قص الشارب نسائي – سنن کبري- -کتاب الطهارة -باب قص الشارب- مصنف ابن ابي شيبة – کتاب الادب -باب ما يؤمر به الرجل من إعفاء اللحية والأخذ من الشارب http://pdamon.wordpress.com/2009/10/21/%D8%B1%D9%8A%D8%B4/

ازدواج و رابطه جنسی با دختر کمتر از 9 سال

مساله 12 کتاب نکاح، تحریر الوسیله، آیت الله خمینی –

كسيكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخيذ (بازی با ران) اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغير از گناه چيزى بر او نيست ، و اگر كرده باشد يعنى مجراى بول و مجراى حيض او را يكى كرده باشد و يا مجراى حيض و غائط او را يكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود، لكن در صورت دوم حكم بنابر احتياط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرى او بيرون نمى شود در نتيجه همه احكام زوجيت بر او مترتب مى شود يعنى او از شوهرش و شوهرش از او ارث مى برد، و نمى تواند پنجمين زن دائم بگيرد و ازدواجش با خواهر آن زن بر او حرام است و همچنين ساير احكام ، و بر او واجب است مادامى كه آن زنده است مخارجش را بپردازد. هر چند طلاقش داده باشد، بلكه هر چند كه آن زن بعد از طلاق شوهرى ديگرى انتخاب كرده باشد كه بنابر احتياط بايد افضا كننده نفقه او را بدهد، بلكه اين حكم خالى از قوت نيست ، و نيز بر او واجب است ديه افضا را كه ديه قتل است بآن زن بپردازد اگر آن زن آزاد است نصف ديه مرد را با مهريه ايكه معين شده و بخاطر عقد دخول بگردنش آمده به او بدهد، و اگر بعد از تمام شدن نه سال با او جماع كند و او را افضاء نمايد حرام ابدى نمى شود و ديه بگردنش نمى آيد، لكن نزديكتر به احتياط آن است كه مادامى كه آن زن زنده است نفقه اش را بدهد هر چند كه بنا بر اقوى واجب نيست.

مسئله ۲۴۱۰ در رساله آیت الله خمینی:

«اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضا* نمايد هيچ وقت نبايد با او نزديكى كند» تحریر الوسیله مسئله 12: كسيكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخيذ** اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغير از گناه چيزى بر او نيست ، و اگر كرده باشد يعنى مجراى بول و مجراى حيض او را يكى كرده باشد و يا مجراى حيض و غائط او را يكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود، لكن در صورت دوم حكم بنابر احتياط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرى او بيرون نمى شود در نتيجه همه احكام زوجيت بر او مترتب مى شود يعنى او از شوهرش و شوهرش از او ارث مى برد…..» *افضاء یعنی یکی شدن مجرای حیض و غائط

*افضا،  هر دو راه زن که پیش و پس است یکی گردانیدن (فرهنگ دهخدا)

**تفخیذ یعنی شهوت رانی کردن با ران.

zanan1

عورت پیامبر چشم را کور میکند!

محمد پیش از مرگ به علی وصیت میکند: «…چون بمیرم عورت مرا بپوشان که هرکه بعورت من نظر کند کور میشود پس بمنزل خود مراجعت نمود و مرض آنحضرت شدید شد و بعد از سه روز بمسجد آمد عصابه بر سر بسته و بدست راست بر دوش امیر المومنین (ع) و بدست چپ بر دوش فضل بن عباس تکیه فرمود…» منتهی الآمال، زندگانی چهارده معصوم علیه السلام، تالیف حاج شیخ عباس قمی، نوبت چاپ 1371، چاپخانه احمدی، برگ 125، در بخش «در بیان وصیت نمودن آنحضرت اصحابرا»

نگر پلید محمد درباره ی توانمندی های یک زن

وقتی پیامبر شنید که مردم ایران دختر خسرو را ملکه (حاکم) خود کرده اند، گفت «کشوری که زنی را حاکم بر خود کند، هرگز پیروز نخواهد شد.» صحیح بخاری جلد 9 کتاب 88 شماره 219

زنان، برده های جنسی شوهرانشان!

رسول الله گفت

«اگر مردی زنش را به بستر فراخواند (که بخواهد با او نزدیکی کند) و او (زن) سر باز زند و باعث شود که او (مرد) با خشم بخواب برود، فرشته ها تا صبح او را لعنت میکنند.»

صحیح مسلم کتاب 8 شماره 3367

slavery02

بار دیگر زنان در برابری با حیوانات قرار میگیرند.

ملاصدرا گفته است:

«و منها تولد الحیوانات المختلفه… بعضها للاکل… و بعضها للرکوب و الزینه… و بعضها للحمل… و بعضها للتجمل و الراحه… و بعضها للنکاح… و بعضها للملابس و البیت و الاثاث…» ترجمه: «و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است… که بعضی برای خوردن اند… و بعضی برای سوار شدن… و بعضی برای بار کشیدن… و بعضی برای تجمل… و بعضی برای نکاح و آمیزش… و بعضی برای تهیه لباس و اثاث خانه…»

در اینجا ملا صدرا زنان را به حیواناتی که برای سکس آفریده شده اند تشبیه کرده است.

اسفار اربعه جلد 7 فصل 13 ص 136.

مکتبه مصطفوی. «فی ادراجها فی سلک الحیوانات ایماء لطیف الی ان النساء لضعف عقولهن و جمودهن علی ادراک الجزئیات و رغبتهن الی زخارف الدنیا، کدن ان یلتحقن بالحیوانات الصامته حقا و صدقاً، اغلبهن سیرتهن الدواب و لکن کساهن صوره الانسان لئلایشمئز عن صحبتهن و یرغب فی نکاحن و من هنا غلب فی شرعنا المطهر جانب الرجال و سلطهم علیهن فی کثیر من الاحکام کالطلاق و النشوز و ادخال الضرر علی الضرر»

همانجا، حاشیه ملاهادی سبزواری. ترجمه:

«اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عدد حیوانات در آورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته اند. و اغلبشان سیرت چهارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنها متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و… بر زنان چیرگی داده…»

zanan2

فرشته ای از جنس عنبر و کافور با پلک هایی مانند پر کرکس و محمد بن عبدالله

عبدالرحمن صفار گوید: حدیث کرد ما را محمد پسر عیسی دامغانی و گفت: حدیث کرد ما را یحیی پسر مغیره و گفت: حدیث کرد ما را جریر از اعمش از عطیه از ابی سعید خدری که گفت: رسول خدا فرمود: شبی که مرا به معراج بردند، جبرئیل دستم را گرفت و به بهشت برد و به یکی از مسندهای بهشت رسانید و دانه ای به من داد که وقتی آن را دو نیمه کردم، حوریه ای از آن بیرون آمد که پلک چشمهایش مانند پرهای قسمت جلوی کرکس بود! او به من گفت: درود بر تو ای محمد! ای رسول خدا و ای محمد! گفتم: خدای مهربانت باشد! کیستی؟ گفت: منم راضیه و مرضیه، خدای جبار مرا از سه جنس آفریده است؛ قسمت پایین تنم از مشک است و بالایم از کافور و میانه ام از عنبر، و با آب حیات خمیر شدم و حضرت جلیل فرمود: باش و من شدم و آفریده گشتم بر پسر عمو و وصی و وزیر تو؛ علی بن ابیطالب. امالی شیخ صدوق، برگ 291

زنان آفریدگانی برای مردان در کنار چهارپایان و اشیاء هستند

امام فخر الدین رازی در تفسیر کبیر خود،

آیه 21 سوره روم را اینگونه تفسیر کرده است:

 او میگوید «برای شما آفرید» اثبات میکند که زنان مانند حیوانات، گیاهان و سایر چیزهای بدردبخور دیگر هستند. همانگونه که خدای تعالی فرموده است «خلق لکم ما في الارض = او برای شما آنچه بر روی زمین است را آفریده است» و این ثابت میکند که زن برای عبادت خدا و اجرای فرامین الهی آفریده نشده است. ما میگویم آفرینش زن یکی از الطاف الهی بر ما (مردان) است تا ما لایق عبادت خدا باشیم، و ما با آنها طبق دستور الهی رفتار میکنیم، برای زنان تکالیف زیادی آنقدر که برای ما وجود دارد وجود ندارد، این ما هستیم که باید تکالیف الهی را در حق آنها اجرا کنیم. زیرا زنان ضعیف، احمق، و از برخی از نگرها ها مانند کودکان هستند، و هیچ تکلیفی برای یک کودک صادر نمیشود. اما به مرحمت خدا آنها خلق شده اند تا ما کامل شویم، بر زنان باید وظایفی میبود تا آنها از زجر مکافات بترسند و بنابر این شوهرانشان را پیروی کنند، و از آنچیز که نهی شده است دوری کنند، در غیر اینصورت فساد رواج خواهد یافت.

mother

محمد: بیشترین جهنمیان از زنان هستند!

یکبار پیامبر به مصلی میرفت که نماز عید فطر را بخواند، او از کنار زنی رد شد و گفت «ای زنان! صدقه بدهید، (این صدقه به او میرسید زیرا او نایب السلطنه خدا روی زمین به شمار میرفت و پول را بین کسانی که رضایت آنها را خواستار بود یا برای نشان دادن سخاوت پخش میکرد) چرا که من دیده ام اکثر کسانی که دچار آتش جهنم هستند از شما (زنان) بودند.» آنها (زنان) گفتند ای رسول الله چرا چنین است؟ او گفت «شما دائما لعنت میفرستید و نسبت به شوهرانتان ناسپاس هستید. من هیچ کسی که به اندازه شما در عقل و دین نقص داشته باشد ندیده ام. یک مرد هوشیار و معقول نیز ممکن است توسط شماها منحرف شود» زنان از او پرسیدند «ای رسول الله، چه نقصانی در عقل و دین ما وجود دارد؟» او گفت «آیا همین که دو شاهده زن برابر یک شاهد مرد هستند کافی نیست؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این دلیل نقصان عقل آنها است. آیا این درست نیست که زنان در دوران حیض خود نه میتوانند نماز بخوانند نه میتوانند روزه بگیرند؟» زنان پاسخ مثبت دادند. او گفت «این نیز نقصان آنها در دینشان است». صحیح بخاری پوشینه 1, کتاب 6, شماره 301

گفتگوی محمد با شماری از یهودیان

ابی الحسن علی، پسر حسین برقی از عهدالله پسر جبله از معاویه پسر عمار از حسن پسر عبدالله از پدرش از جدش حسن پسر علی ابن ابیطالب نقل کرد که گفت: چند نفر از اهالی دین یهود به خدمت رسول خدا آمده و گفتند: ای محمد! آیا توئی کسی که معتقدی فرستاده ی خدا هستی و همانی که به او وحی میشود، همانگونه که بر موسی پسر عمران وحی میشد؟ پس پیامبر لحظاتی ساکت شد و فرمود: آری! من سید اولاد آدم هستم، ولی فخری نیست. من خاتمه بخش پیامبران هستم و امام متقیان و رسول پروردگار عالمیان. گفتند: پس بسوی چه کسان، عربی عجم یا به سوی ما یهود؟ پس خدا این آیه را فرستاد: بگو ای محمد! من رسول خدا هستم به شما همه. دانای آنها گفت: ای محمد! من از تو ده کلمه ای می پرسم که خداوند هنگام مناجات در بقعه ی مبارک به موسی پسر عمران عطا کرد و آن ها را جز پیغمبر مرسل و فرشته ای مقرب کسی نمی داند. پیغمبر گفت: بپرس از من. گفت: خبرم ده از کلماتی که خدا برای ابراهیم برگزید، زمانی که خانه ی کعبه را به اتمام برد و گفت: آن «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» بود. گفت: چرا ابراهیم خانه ی کعبه را چهارگوشه ساخت؟ گفت: بخاطر همین چهار کلمه. پرسید: چرا نام آن را کعبه گذاشتند؟ جواب داد: چون در وسط دنیا قرار داشت. پرسید: خبرم ده از تفسیر کلمه ی «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» گفت: خدای دانست که بنی آدم به خداوند دروغ خواهند بست، پس فرمود: سبحان الله، برای بیزاری از آنچه می گویند و اما گفتار او «الحمدلله» برای آن است که می داند بندگان، شکر نعمت های او را ادا نتوانستند کرد، پس خود را ستود، پیش از آنکه او را بستایند و آن اول کلام است و اگر نباشد خداوند به کسی نعمتی نمی دهد. اما گفته اش «لا اله الا الله» یگانه پرستی است و خداوند هیچ عملی را نمی پذیرد، مگر به واسطه ی آن که کلمه ی تقوای اوست و خداوند موازین روز قیامت را با آن سنگین خواهد کرد. و اما گفته اش «الله اکبر» بهترین کلمات است و محبوب ترین آنها نزد خداوند، چیزی بزرگتر از من نیست، نماز جز با آن آغاز نمی شود، بخاطر مقامی که نزد خداوند دارد و آن نام اکرم اوست. یهودی گفت: ای محمد! به تحقیق که راست گفتی، پس پاداش گوینده ی آنها چیست؟ گفت: زمانی که بنده بگوید «سبحان الله» هر چیزی که زیر عرش است، همراه با او تسبیح می گوید و به گوینده ی آن ده برابر عطا می شود. و زمانی که بگوید «الحمدلله» خداوند نعمت دنیا را با نعمت آخرت می پیوندد و به او عطا کند و آن کلمه ای است که بهشتیان هنگام ورود به بهشت خواهند گفت و هر کلامی که در دنیا داشتند منقطع خواهد شد جز الحمدلله، این است معنای گفتار خداوند: دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام و آخر دعواهم ان الحمدلله رب العالمین. و اما گفته اش «لا اله الا الله» پاداشش بهشت است و این است معنای قول خداوند: آیا پاداش احسان جز احسان است؟ می فرماید: آیا پاداش «لا اله الا الله» جز بهشت خواهد بود؟ یهودی گفت: راست گفتی ای محمد! جواب یکی از مسائلم را دادی، آیا اجازه می دهی دومی را هم بپرسم؟ گفت: از هر چه خواهی بپرس. پس جبرئیل در سمت راستش بود و میکائیل در سمت چپش و جواب را به او تلقین می کردند. یهودی گفت: چرا تو را «محمد» نامیده اند و «احمد» و «ابوالقاسم» و «بشیر» و «نذیر» و «داعی»؟ گفت: پس محمد برای آنکه در زمین ستوده هستم، احمد برای آنکه در آسمان ستوده می باشم و ابوالقاسم برای آنکه خداوند در روز قیامت دوزخ را تقسیم خواهد کرد و هر کس از اولین و آخرین کافر که به من باشد، در جهنم خواهد بود و بهشت را نیز تقسیم خواهد کرد و هر کس که به نبوت من اقرار آورد در بهشت خواهد بود، داعی پس برای آنکه مردم را به دین پروردگارم دعوت می کنم، نذیر پس برای آنکه هر کس را که ما را عصیان کند او را با دوزخ می ترسانم و بشیر برای آنکه هر که پیروی ام کند، به بهشت مژده اش می دهم. گفت: ای محمد! راست گفتی، پس به من خبر بده که چرا خداوند پنج نماز در پنج وقت شبانه روز برای امت تو واجب کرده است؟ گفت: وقتی آفتاب به زوال رسد، حلقه ای در آن درمی آید و زوال خورشید را اعلام میدارد، و هر چیزی که زیر عرش است، برای ذات پروردگار من تسبیح میگوید و آن ساعتی است که در آن پروردگارم برای رحمت بر من می فرستد. پس خداوند بر من و امتم در آن نماز را فرض کرد و فرمود: نماز به پا دار از زوال آفتاب تا سرخای اول شب و آن ساعتی است که در آن روز قیامت جهنم را خواهند آورد، مومنی نخواهد بود که در این ساعت توفیق یابد، ساجد یا راکع در نماز باشد، جزآان که خدا بدن او را بر آتش حرام خواهد کرد، نماز عصر ساعتی است که آدم از میوه ی درخت خورد و میوه او را از بهشت بیرون کرد و به ذریه ی او دستور داد تا روز قیامت این نماز را برخوانند و آن را برای امت من نیز اختیار کرد و آن محبوب ترین نمازهاست در نزد خداوند و به من سفارش کرد آن را از میان نمازها حفظ کنم. اما نماز مغرب؛ در ساعتی است که خداوند توبه ی آدم را پذیرفت و فاصله ی خوردن آدم از درخت تا قبول شدن توبه اش سیصد سال از ایام دنیا بود و نسبت به آخرت، روزی چون هزار سال است و همان فاصله ی مغرب است تا عشا، پس آدم سه رکعت نماز خواند، رکعتی برای گناهش، رکعتی برای گناه حوا و رکعتی هم برای توبه اش و خدا این سه رکعت را نیز بر امت من فرض کرد و آن ساعتی است که دعا در آن مستجاب است و پروردگارم به من وعده داده است هر کس که در آن دعا کند اجابت نماید. این است نمازهایی که پروردگارم به من فرمان آنها را داده و فرموده است منزه است خداوند هنگامی که بام
داد کنید و زمان پسین شما، نماز عشا برای آن است که قبر تاریک خواهد بود و قیامت تاریکی خواهد داشت و خداوند من و امتم را به این نماز فرمان داد تا در این وقت قبرشان روشن گردد و در صراط نوری به آنها عطا شود و هر گامی که برای نماز عشا بردارند، خداوند تن های آنها را بر آتش حرام کند و این نمازی است که خدا برای رسولان پیش از من نیز مقرر کرده بود. اما نماز فجر برای این است که آفتاب بر روی دو شاخ شیطان طلوع میکند و خداوند به من دستور داده پیش از طلوع آفتاب آن را بخوانم و پیش از آنکه کافران برای آن –شیطان- سجده برند امت من بر خدا سجده کنند و شتاب در آن بسی پیش خداوند محبوب است و آن نمازی است که فرشتگان شب و روز بر آن شاهدند. گفت: راست گفتی، ای محمد! پس به من بگو که چرا در نماز چهار موضع تن که نظیف ترین بدن است، باید شسته گردد؟ فرمود: چون شیطان آدم را وسوسه کرد و او به نزدیک درخت رفت و به آن نگاه کرد تا آبرویش ریخته شد. پس برخاست و اولین کسی بود که به طرف گناه گام برداشت و به سوی سیب دست دراز کرد و آن را چید و از آن خورد و زیور و لباس از تنش پرید و دست بر فرق سر نهاد و گریه کرد و چون خداوند توبه اش را قبول کرد، شستن این چهار عضو را بر نژاد او واجب کرد و به او دستور داد، رویشان را بشویند چون به درخت نگاه کرده بود، و دو بازویشان را بشویند تا مرفق از آن رو که آن را به طرف درخت دراز کرده بود، و سر را مسح کنند تا دست پشیمانی بر آن نهاده شود و پاها را مسح کنند که با آن به سوی گناه رفتند و بر امت من آب در دهان گردانیدن را سنت کرد تا دل شان از حرامها پاک شود و آب در بینی نمودن را نیز سنت ساخت، تا بوی بد جهنم بر آنها حرام گردد. یهودی گفت: ای محمد! راست گفتی. پس پاداش عمل کننده به آنها چیست؟ گفت: اولین بار که به آب دست زنند، شیطان از آنها دور گردد و چون آب را در دهان بگردانند، خدا دل و زبان را به حکمت خود نورانی کند و چون در بینی فرو برند، خداوند از آتش امانشان میدهد و بوی بهشتش را روزی آنها میکند و چون رویش را بشوید؛ خداوند سفید رویش میکند در روزی که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه خواهد بود. و زمانی که دو دست خود را بشوید، خداوند بندهای آتشین را بر او حرام میکند و چون سرش را مسح کند خداوند گناهانش را می برد و چون بر دو پایش دست بکشد خداوند بر صراط عبورش میدهد، در روزی که قدمها بر آن خواهد لغزید. گفت: ای محمد! راست گفتی. پس از پنجمین خبرم ده که برای چه غسل جنابت را لازم کرد و از بول و غایط واجب نکرد؟ فرمود: چون آدم از درخت خورد، در همه رگها و مو و تنش روان شد و چون با زن خود جماع نمود از هر رگ و موئی آب در آمد و خداوند بر نسل او واجب کرد، تا روز قیامت غسل از جنابت کنند، ولی بول زایده ی نوشیدنی های انسان است و غائط زیاده ی خوراک او، و در آنها تنها همان وضو واجب است. یهودی گفت: راست گفتی ای محمد! خبرم ده از جزا کسی که بر جنابت حلال، غسل کند. فرمود: مومن وقتی با زنش جماع میکند، هفتاد هزار فرشته پر می گشایند و رحمت فرو می ریزند و زمانی که غسل میکند خداوند از هر قطره ی آن در بهشت خانه ای میسازد و آن رازی است میان خدا و خلق او. یهودی گفت: ای محمد راست گفتی. پس به من خبر بده از مسئله ی ششم: در تورات نوشته است که خداوند به بنی اسرائیل پنج دستور داد که در آنها از موسی پیروی کنند پس از او، آنها چه بود؟ فرمود: سوگند به خداوند بخور که اگر آنها را برایت بگویم به نبوت من اعتراف خواهی کرد؟ گفت: آری! ای محمد! فرمود: در تورات نوشته است: محمد فرستاده ی خداست و به عبری «طاب» ضبط شده است و پس از آن، آن را نزد خود در تورات و انجیل مکتوب دریابند: مژده بده به رسولی پس از خود، به نام احمد. پس در سطر دوم، نام وصی او علی پسر ابیطالب و در سوم و چهارم، دو سبط او حسن و حسین و در سطر پنجم مادر آنها فاطمه بانوی زنان جهانیان است. در تورات نام وصی من «الیا» و نام دو سبط من «شبر» و «شبیر» است و این دو نور فاطمه اند. یهودی گفت: راست گفتی ای محمد. پس خبرم ده از فضل اهل بیت. فرمود: من بر تمام انبیا دارای برتری هستم، هر پیغامبری تنها بر قوم خود دعا کرد ولی من دعای خود را بر امتم پس انداختم تا در قیامت از آنها شفاعت به عمل آورم و فضل اهل بیت و ذریه من بر دیگران، همچون فضل آب است که حیات هر چیزی به سبب آن است. پس دوستی اهل بیت و نسل من، کمال دین است و این آیه را خواند: امروز دين را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را دين برشما پسنديدم –تا آخر آیه- یهودی گفت: ای محمد، راست گفتی. از هفتم خبرم ده که مردان بر زنان برتری دارند؟ فرمود: و چون آسمان بر زمین و آب بر زمین برتری دارد و به سبب آب زمین زنده است، به واسطه ی مردان زنان زنده اند. اگر مردان نبودند زنان خلق نمی شدند طبق گفته ی خداوند: مردها سرپرست زنها باشند، برای آنکه خدا برخی را بر دیگری برتری داده است. یهودی گفت: این برای چه؟ فرمود: خدا آدم را از گل آفرید و از زیاده ی آن حوا خلق شد. اول کسیکه پیرو زن شد آدم بود و خداوند او را از بهشت بیرون کرد، اما برتری مردان بر زنان در دنیا پس روشن است. مگر نمی بینی که زن ها حیض شوند و به خاطر پلیدی از عبادت باز می مانند، ولی مردها حیض ندارند؟ یهودی گفت: راست گفتی ای محمد! پس به من بگو: چرا خداوند روزه ی سی روزه را بر امت تو واجب کرد و در امت های دیگر، بیشتر واجب بود؟ فرمود: چون آدم از درخت خورد، پس آن، سی روز در شکم او ماند و خداوند بر نژاد او سی روز گرسنگی و تشنگی واجب کرد و آنچه در شب میخورند از فضل خداوند است بر آنها، همین روزه ب
آدم نیز فرض بود و بر امت من نیز فرض شده است. سپس این آیه را خواند: بر شما نوشته شد روزه، چنان چه نوشته شد بر کسانی که پیش از شما بودند؛ شاید تقوا پیشه کنید روزهایی شمارده شده را. یهودی گفت: ای محمد راست گفتی، پس پاداش کسی که روزه بگیرد چیست؟ فرمود: مومنی نباشد که ماه رمضان را برای خاطر خدا روزه بگیرد، جز آنکه خداوند هفت خصلت بر او واجب میکند: حرامهای بدنش زایل شود، به رحمت خداوندی نزدیک شود، گناه پدرم آدم را کفاره دهد، سکرات مرگ برای او آسان گردد، از گرسنگی و تشنگی قیامت امان باشد، برائت از آتش دهد و از میوه های بهشت بر او خورانده شود. گفت: راست گفتی، ای محمد! از نهم خبرم ده که چرا خداوند پس از عصرها وقوف در عرفات را دستور داده است؟ گفت: عصر ساعتی است که آدم گناه کرد و خدا را عصیان نمود و خداوند وقوف و زاری و درخواست در بهترین جا را بر امت من فرض کرد و برای آنها ضامن بهشت گردید، اما ساعتی که مردم از عرفات بر میگردند همان ساعتی است که خداوند کلماتش را بر آدم تلقین کرد و توبه ی او را پذیرا شد، اوست توبه پذیرنده و بس مهربان. پس پیغمبر فرمود: سوگند به کسی که به راستی مرا «بشیر» و «نذیر» فرو فرستاده است، برای خداوند در آسمان دری است که آن را «باب الرحمة» «باب التوبه» «باب الحاجات» «باب التفضل» «باب الاحسان» «باب الجود» «باب الکرم» و «باب العفو» نامند و هر کس در این وقت؛ در عرفات آید، مستحق این ابواب گردد و خداوند صدهزار فرشته دارد و با هر کدام از آنها صد و بیست هزار فرشته ی دیگر و برای خداوند، بر اهل عرفات رحمت فرود می آورند و زمانی که بر میگردند، خداوند ملائکه ی خود را شاهد میگیرد که اهل عرفات از دوزخ برکنار خواهند بود و بهشت بر آنها واجب است و منادی حق فریاد بر می آورد: آمرزیده برگردید؛ مرا خشنود کردید و از شما خشنودم! یهودی گفت: راست گفتی ای محمد! پس مرا از دهم خبرم ده، از هفت خصلتی که خداوند در میان انبیا تنها به تو داده است و در میان امتها نیز تنها به امت تو؟ فرمود: خداوند به من «فاتحة الکتاب» «اذان» «جماعت در مسجد» و روز «جمعه» و «جهر» در سه نماز داده است و به امت من برای دردها و سفرهایشان رخصت داده و نماز بر «میت» و «شفاعت» برای دارندگان کبائر از امتم. یهودی گفت: ای محمد راست گفتی! پس ثواب کسی که فاتحة الکتاب را بخواند چیست؟ گفت: هر که فاتحة الکتاب بخواند، خداوند به تعداد هر آیه ای که از آسمان نازل شده است ثواب به او میدهد و اما اذان، به درستی موذنان امت من با انبیا و صدیقان و شهدا و صالحان محشور می شوند، صفوف امت من در نماز جماعت، مانند صفوف ملائکه در آسمان می باشد و یک رکعت نماز جماعت برابر با بیست و چهار رکعت است از هر نمازی که هر رکعت آن در نزد خدا، از عبادت چهل سال محبوب تر است. در روز قیامت که خداوند اولین و آخرین را برای حساب جمع خواهد کرد، مومنی نخواهد بود که به جماعت رفته باشد مگر اینکه خداوند هراسهای روز قیامت او را تخفیف خواهد داد و دستور بهشت برای او صادر خواهد کرد. بلند خواندن به آن اندازه که آوازش برود، پس از دوزخ دور میشود از صراط میگذرد و شاد خواهد بود تا وارد بهشت شود. ششم اینکه خداوند، هراس های روز قیامت را از امت من می کاهد، چنان چه در قرآن است، پس مومنی نخواهد بود که بر جنازه ای نماز خوانده باشد، مگر آنکه خداوند بهشت را برایش واجب می کند، مگر منافق یا عاق والدین، اما شفاعت من نسبت به اهل کبائر از امتم خواهد بود، جز آنان که مشرک شده، یا ظلم روا دارند. گفت: ای محمد! راست گفتی و من گواهی میدهم که معبودی جز خداوند نیست و تو بنده و رسول او هستی و خاتم انبیا و امام متقیان و فرستاده ی پروردگار عالمیان هستی، چون مسلمان شد، دفتر سفیدی در آورد که آنچه پیامبر گفته بود، در آن بود و گفت: ای رسول خدا! سوگند به خداوندی که تو را به درستی برانگیخته است، من آن را از الواحی که خدا برای موسی پسر عمران فرستاده بود نسخه برداشته ام و فضل تو را در تورات تا به آن حد خواندم که شک کردم و چهل سال، نام تو را از تورات پاک میکردم و باز برجایش میدیدم. در تورات خواندم این مسائل را کسی جز تو جواب نمیدهد و هر آنگاه که بر تو عرضه شوند، جبرئیل در سمت راستت و میکائیل در سمت چپت و وصی ات برابر تو قرار خواهند داشت. پیامبر گفت: راست گفتی. جبرئیل در سمت راست من بود و میکائیل در سمت چپم و وصیم علی بن ابیطالب در مقابلم، مرد یهودی به پیامبر ایمان آورد و اسلامش را نیکو داشت. امالی شیخ صدوق، برگ 297ـ309

امام حسن چگونه با معاویه بیعت کرد

امام حسن:

عثمان بن عبدالرحمن نیز روایتی چنین دارد با این افزایش که گوید :

حسن به معاویه درباره صلح نامه نوشت و امان خواست وی به حسین و عبدالله بن جعفر گفت : «به معاویه درباره صلح نامه نوشته ام. » حسین گفت : «ترا به خدا قسم میدهم که قصه معاویه را تایید نکنی و قصه علی را تکذیب نکنی..» حسن بدو گفت : «خاموش باش که من کار را بهتر از تو میدانم» گوید : و چون نامه حسن بن علی علیه السلام ، به معاویه رسید عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره را فرستاد که به مداین آمدند و آنچه را حسن می خواست تعهد کردند. حسن به قیص بن سعد که با دوازده هزار کس بر مقدمه وی بود نوشت و دستور داد که به اطاعت معاویه درآید. گوید : قیس بن سعد میان کسان به پا خاست و گفت : «ای مردم یکی را انتخاب کنید، یا به اطاعت پیشوای ضلالت روید یا بی امام جنگ کنید.» گفتند : «اطاعت پیشوای ظلالت را انتخاب میکنیم » و با معاویه بیعت کردند ، و قیس بن سعد از آنها جدا شد. حسن با معاویه صلح کرده بود که هر چه را دربیت المال وی بود برگیرد و خراج دارابگرد از او باشد ، به شرط آنکه در حضور وی ناسزای علی نگویند. پس ، آنچه را در بیت المال کوفه بود که پنجهزار هزار بود برگرفت.

تاریخ طبری (جلد هفتم) (ترجمه ابوالقاسم پاینده) (چاپ پنجم 1357- ناشر- اساطیر) برگ2715

آزار بدنی عایشه توسط محمد

از عایشه روایت کرده است:

محمد یک شب در حالی که فکر میکند عایشه خوابیده است از خانه خارج میشود، عایشه مخفیانه او را دنبال میکند، محمد بر میگردد و میبیند که عایشه دارد او را تعقیب میکند، محمد او را مجبور میکند که اعتراف کند او را دنبال میکرده است، زیرا اگر او دروغ بگوید اجنه و ارواح او را آگاه خواهند کرد. عایشه گفته است وقتی من اعتراف کردم که او را دنبال میکرده ام او به سینه من کوبید که این سبب درد من شد.

صحیح مسلم کتاب 4 شماره 2127

مشکل جنسی فاطمه

محمد پسر زکریا گوید: حدیث کرد ما را عباس پسر بکار و گفت: حدیث کرد ما را عبدالله مثنی از عمویش عبدالله پسر انس پسر مالک از مادرش که گفت: فاطمه نه در حیض خونی دید و نه در نفاس خونی مشاهده کرد. امالی شیخ صدوق، برگ 289ـ291

اگر میتوانستم زنان را دستور میدادم در مقابل شوهرشان سجده کنند!

اگر من میتوانستم دستور دهم که انسانها بر دیگر انسانها سجده کنند، دستور میدادم زنان بخاطر حق ویژه ای که الله به آنها داده است در مقابل شوهرانشان سجده کنند. صحیح مسلم کتاب 11, شماره 2135

خورشید پشت کوه بماند!

جعفر پسر عثمان، از سماعه پسر مهران نقل میکند که گفت: به ابی عبدالله در خصوص مغرب گفتم:بسیار میشود که ما نماز میخوانیم و می ترسیم که خورشید پشت کوه مانده باشد، یا کوه آن را از ما پوشانده باشد. پس گفت: بر تو واجب نیست که از کوه بالا بروی. امالی شیخ صدوق، برگ 133

توصيه هاي سكسی محمد به علي

نویسنده – مینو جاوید

يا علي وقتي عروس به خانه تو مي آيد كفش او را بيرون كن تا بنشيند و پاي او را بشوي و آب بريز و تمام صحن خانه را آبپاشي كن كه با رفت و روب و آبپاشي منزل خداوند هفتاد مرض را با فقر بيرون برد و هفتاد بركت و رحمت به خانه تو مي آورد و در هر زاويه منزل بركتي قرار دهد و عروس تو را از جنون و جذام مصون مي دارد.

با زن خودت در اول ماه و نيمه ماه جماع مكن كه ممكن است اولاد تو به مرض جنون و جذام مبتلا گردد.

بعد از ظهر جماع مكن كه اولاد مات و متحير و سبك مغز شود و تاجنب هستي نزديك قرآن مرو كه مبادا آتش از آسمان آيد و شماها را بسوزاند.

يا علي در موقع جماع خرقه بلندي بپوش و به زن خود بپوشان كه هر گاه دو نفر در يك خرقه باشيد ،دشمني بين شما ايجاد كند تا به طلاق برسد.

يا علي در شب فطر و شب اضحي و نيمه شعبان و شب بيست و نه و سي شعبان در زير آفتاب و زير درخت ميوه جماع مكن كه نقايص در اولاد پديدار شود.

چون زن تو باردار شد و حامله گشت با وضو با او جماع كن در غير اين صورت ممكن است قلب او كور و بخيل شود.

ايستاده جماع مكن كه كه فرزند فراش خود را تر مي سازد و بوال مي گردد.

در شب فطر و شب اضحي مجامعت مكن كه نطفه در رحم پير مي شود.

يا علي مجامعت در شب اضحي فرزند را چهار و شش انگشتي مي نمايد.

در برابر آفتاب جماع مكن كه فقر و تنگي به فرزند روي مي آورد و بين اذان و اقامه نباشد كه حريص بر دنيا مي شود و سفاك مي گردد.

يا علي هميشه با وضو به بستر زن خود برو و گرنه دل فرزند بي بصيرت و بخيل مي گردد و جماع در نيمه شعبان نباشد كه صورت اولاد پر مو مي شود.

يا علي جماع در شبهاي دوشنبه فرزند را حافظ قرآن و راضي به قسمت مي سازد و در آخر رجب موجب بهت و جنون فرزند مي شود .در شب سه شنبه شهيد مي گردد و رقيق القلب و سخي الطبع مي شود. شب پنج شنبه حاكم و عالم و شب جمعه فقيه مي گردد. عصر جمعه دانشمند و محقق مي شود.

يا علي جماع در اول شب موجب سحر و توجه به دنيا ميشود ،اين وصاياي مرا گوش كن كه من از جبرئيل شنيدم و حفظ كردم.

و از حضرت صادق نقل مي شود كه :كسي كه مي خواهد با زن خود براي اولاد ذكور مجامعت نمايد ،دست راست خود را بر چشم راست خود بگذارد و هفت مرتبه سوره انا انزلنا بخواند. پس از آن مجامعت كند به همان اراده و هر روز صبح و عصر هفتاد مرتبه سبحان الله و ده مرتبه استغفرلله و نه مرتبه سبحان العظيم و يك مرتبه اين آيه را بخواند:استغفرالله ان الله كان غفارا يرسل السما عليكم مدرارا و يمددكم با موال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا.

برگرفته از كتاب زنان پيغمبر اسلام نوشته حسين عماد زاده

توصيه هاي سكسي محمد را جدي بگيريد(؟!)

کارهایی که محمد نمی بایستی انجام میداد!

غیاث پسر ابراهیم، از صادق جعفر بن محمد، از پدرش از پدرانش نقل میکند که رسول خدا فرمود: همانا خداوند-تبارک و تعالی-هفت صفت را برای من ناپسند داشت و من نیز آنها را بر اوصیای از فرزندانم و تابعین آنها برای بعد از خودم، ناپسند میدانم:مشغولیت در نماز، همخوابگی در روزه داری، منت گذاشتن پس از صدقه، با جنابت به مسجد گام گذاشتن، تجسس و سرک کشیدن در خانه های مردم، خنده در میان قبر ها(قبرستان) امالی شیخ صدوق، برگ 105

داستان مرگ پیامبر، از هری پاتر هم تخیلی تره

محمد پسر مسلم واسطی گفت: حدیث کرد ما را محمد پسر هارون که گفت: خبر داد ما را خالد حذاء از ابی قلابه از عبدالله پسر زید جرمی از ابن عباس که گفت: زمانی که رسول خدا بیمار شد گروهی از اصحاب در نزدش بودند. از میان آنها عمار پسر یاسر برخاست و به او گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد! کدام یک از ما تو را غسل دهیم، اگر پیشامدی شد؟

فرمود: همانا آن وظیفه ی علی پسر ابیطالب است. زیرا هر عضوی از اعضای مرا که حرکت دهد، فرشتگان برایش کمک می کنند. پدر و مادرم به فدایت باد! چه کسی بر شما نماز خواهد خواند؟ فرمود: فروگذار، ای خدای رحمتت کناد!

آنگاه به علی پسر ابیطالب گفت: زمانی که دیدی روحم از جسمم مفارقت کرد، مرا غسل بده و آن را خوب کن و در دو پارچه ام کفنم کن، یا در سفیدی مصری و بردی یمنی، کفن گران قیمت بر من مپوشان، مرا تا لب قبر حمل کنید و بر زمین بگذارید و اولین کسی که بر من رحمت خواهد فرستاد، خداوند –جل جلاله- از بالای عرش می باشد و آنگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در صفوف فرشته ها که جز خداوند کسی تعداد آنها را نمی داند، برای من نماز خواهند گذارد. آنگاه پیرامونیان عرش و آنگاه اهل آسمان ها با ترتیب، آنگاه همه ی خاندان من و زنانشان به ترتیب قرابت اشاره ای کنند و سلام دهند و مرا با صدای ناله و شیون آزار ندهند.

آنگاه فرمود: ای بلال! تو مردمان را جمع کن و در این حال رسول خدا عمامه اش را بر سر بست و بر عصایش تکیه داد و بالای منبر رفت و سپاس خداوند را بجای آورد و او را ستایش نمود و آنگاه فرمود: ای گروه اصحاب من! من برای شما چگونه پیامبری بودم؟ آیا در میان شما جهاد نکردم؟ آیا دندان های رباعی ام نشکست؟ آیا پیشانی ام بر خاک سائیده نشد؟ آیا از چهره ام خون جاری نشد و ریشم را فراگرفت؟ آیا از نادانان قومم سختی و مشقت نکشیدم؟ آیا سنگ بر شکمم نبستم؟ گفتند: چرا ای فرستاده ی خداوند، به درستی که تو شکیبا بودی و از منکرها جلوگیری کرد، خداوند از ما بهترین پاداشت دهاد.

فرمود: خداوند به شما نیز پاداش دهد. آنگاه فرمود: پروردگار حکم نموده و سوگند خورده است که از ستم هیچ ستمکاری نخواهد گذشت، شمارا سوگند به خداوند هر کس از شما که مظلمه ای بر عهده ی محمد دارد برخیزد و مرا قصاص کند که قصاص او در دنیا از قصاصش در آخرت در برابر فرشته ها و پیامبران محبوب تر است. مردی به نام سوادة از صف آخر برخاست و گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت! از سفر طائف برمیگشتی، من به پیشوا آمدم و تو بر ناقه عضباء سوار بودی و تازیانه ی مشوق در دستت بود؛ تازیانه را بلند کردی تا بر شتر بزنی و به شکم من اصابت کرد و نمی دانم عمد بود یا خطا؟ فرمود: به خدا پناه میبرم از اینکه عمد باشد.

آنگاه فرمود: ای بلال! برخیز و به خانه ی فاطمه برو و تازیانه ی مشوق را بیاور. بلال در حالی که میرفت، در کوچه های مدینه فریاد میزد: ای مردم! کسی هست که هر قصاصی بر عهده دارد، پیش از قیامت بپردازد؟ این محمد است که قصاصش را پیش از قیامت می پردازد. پس در خانه ی فاطمه را زد، در حالی که میگفت: یا فاطمه! برخیز، مگر نمی دانی که پدرت تازیانه ی مشوق را می خواهد؟

فاطمه گفت: پدرم با تازیانه ی مشوق چه کار دارد؟ امروز؛ روز تازیانه نیست. بلال گفت: ای فاطمه! آیا نمی دانی که پدرت بر منبر آمده و با اهل دین و دنیا وداع می کند؟ فاطمه فریاد زد و گفت: وای از غمت ای پدرم، پس از تو چه کسی سرپرست فقرا و مساکین و ابن سبیل خواهد بود، ای محبوب خداوند و محبوب دلها؟ آنگاه تازیانه را به بلال داد و و او آن را به رسول خدا داد و او فرمود: پیرمرد کجاست؟ او برخاست و خود را نشان داد و گفت: این جا هستم ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت باد!

فرمود: نزدیکتر بیا و قصاص کن تا راضی گردی. گفت شکمت را برایم برهنه کن! رسول خدا شکمش را باز کرد و مرد گفت: پدر و مادرم به فدایت باد! آیا اجازه می دهی دو لبم را روی شکمت بگذارم؟ اجازه داد و او آن را بوسید و گفت: با محل قصاص از شکم رسول خدا، از جهنم به خدا پناه می برم.
رسول خدا فرمود: ای سوادة پسر قیس! آیا از من گذشتی یا قصاصم می کنی؟ گفت: ای فرستاده ی خدا گذشتم. پیامبر فرمود: خدایا تو نیز از سوادة پسر قیس بگذر، همانگونه که او از پیامبرت محمد گذشت. آنگاه رسول خدا برخاسته و به خانه ی ام سلمه رفت، در حالی که می فرمود خدایا! امت محمد را از آتش سالم داد و حساب را برایشان آسان کن!

ام سلمه گفت: ای رسول خدا! چه اتفاقی افتاده است که تو را غمین می بینم و رنگت متغیر است؟

فرمود: اکنون خبر مرگم را شنیدم، سلام بر تو در این دنیا و بعد از امروز که دیگر صدای محمد را نخواهی شنید.
ام سلمه گفت: وای از این اندوه و دریغ بر تو ای محمد!
آنگاه فرمود: محبوب قلبم و نور چشمم فاطمه را صدا کنید بیاید. پس فاطمه آمد در حالی که میگفت: جانم فدای جانت و صورتم فدای صورتت، ای پدر کلمه ای با من سخن بگو، می بینم که از دنیا می روی و سپاهیان مرگ تو را سخت در میان گرفته اند.

فرمود: دخترم از تو جدا میشوم، سلام من بر تو باد.

گفت: ای پدر! در روز قیامت در کجا دیدارت خواهم کرد؟

گفت: کنار حساب. گفت: اگر آنجا نشد؟ گفت: در موقف شفاعت امت.
گفت: اگر آنجا هم ندیدم؟

فرمود: در نزد صراط که جبرئیل در سمت راست من و میکائیل در سمت چپم و فرشته ها پشت سر و پیش رویم، در حالی که فریاد می زنند: پروردگارا! امت محمد را از آتش نگاهدار و حساب را برایشان آسان گردان! فاطمه پرسید: پس مادرم خدیجه کجا خواهد بود؟

فرمود: در قصری که چهار درش به سوی بهشت است. آنگاه رسول خدا بیهوش شد و بلال وارد شد، در حالی که می گفت: الصلوة، ای پیامبر خدا رحمتت کند.

رسول خدا بیرون آمد و نمازی کوتاه با مردم خواند و فرمود: علی پسر ابیطالب و اسامه پسر زید را برایم حاضر کنید. آنها هر دو آمدند و او یک دستش را بر شانه ی علی گذاشت و دست دیگرش را روی شانه ی اسامه گذاشت و فرمود: مرا به نزد فاطمه ببرید، پس او را به نزد فاطمه آوردند و سرش را به دامان او گذاشت و در این حال، حسن و حسین با گریه و شیون وارد شدند، در حالی که می گفتند: جان ما فدای جانت باد و صورت ما محافظ صورتت. رسول خدا فرمود: یا علی! اینها چه کسانی هستند؟

فرمود: دو فرزندت حسن و حسین. پس آنها را در آغوش گرفت و بوسید و حسن بیشتر می گریست.

فرمود: ای حسن بس کن، همانا که بر رسول خدا سخت می گذرد.
پس ملک الموت نازل شد و گفت: ای رسول خدا، درود بر تو. جوابش را داد و فرمود: من حاجتی به تو دارم.

گفت: چه حاجتی ای پیامبر خدا؟

گفت: حاجتم این است که جان مرا تا زمانی که حبیبم جبرئیل بیاید و برایم سلام دهد و من نیز به او سلام کنم، نگیری! ملک الموت با فریاد «وا محمداه» بیرون رفت و در آسمان به جبرئیل برخورد کرد. جبرئیل به او گفت: ای ملک الموت! آیا جان محمد را گرفتی؟

گفت: نه، یا جبرئیل! او از من خواست تا زمانی که تو را دیدار کند و برایش سلام کنی و او نیز بر تو سلام دهد نگیرم.
جبرئیل گفت: مگر نمی بینی که برای روح محمد درهای آسمان گشوده است و نمی بینی مگر که حوریان بهشتی خود را برای محمد آراسته اند؟

جبرئیل نازل شد و گفت: السلام علیک یا اباالقاسم!

فرمود: و علیک السلام یا جبرئیل، ای حبیب من! نزدیک من بیا! او نزدیک پیامبر رفت. ملک الموت آمد،

جبرئیل گفت: وصیت خدا در مورد روح محمد را رعایت کن. پس جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او بود که ملک الموت جانش را گرفت. وقتی صورت رسول خدا را باز کرد.

نگاهی به جبرئیل کرد و گفت: در این سختا آیا از من دست برداشتی؟

گفت: یا محمد! تو میمیری و آنها نیز میمیرند و هر نفسی چشنده ی مرگ است.
پس از ابن عباس روایت شده است که همانا رسول خدا در آن بیماری می فرمود: دوستم را برایم بخوانید و هر مردی را که می خواندند روی بر می گرداند.
به فاطمه گفتند: علی را بیاور که گمان نمی کنیم رسول خدا کسی جز او را بخواهد.
پس فاطمه کسی را به دنبال علی فرستاد. وقتی او وارد شد، رسول خدا هر دو چشمش را باز کرد و رویش برافروخته شد و فرمود: بیا! نزد من بیا! ای علی! و او را به نزدیکی خود خواست و دستش را گرفت و بالای سرش نشاند و بیهوش شد و حسن و حسین آمدند در حالی که شیون و گریه می نمودند تا خود را به روی رسول خدا انداختند. علی خواست آنها را کنار بکشد که پیامبر به هوش آمده

و فرمود: یا علی! بگذار آنها را ببویم و آنها نیز مرا ببویند. من از آنها توشه بگیرم و آنها نیز از من، به تحقیق که آنها پس از من ستم خواهند دید و با ظلم کشته خواهند شد، پس لعنت خدا بر کسی که بر آنها ستم روا دارد و این را سه بار گفت و دستش را دراز کرد و علی را به درون بستر خود کشید و لبش را به روی لب او گذاشت و با او به طول سخن گفت، تا روح مطهرش در آمد و علی از زیر بسترش بیرون آمد

و گفت: خداوند درباره ی پیامبر اجرهایتان را بزرگ گرداند که همانا خداوند جانش را گرفت و در این حال صدای گریه و زاری برخاست.
به امیرالمومنین گفتند: رسول خدا، برایت چه گفت وقتی تو را به بستر خود برد؟ فرمود: هزاران باب به من آموخت که از هر باب، هزار باب گشوده می شود.

امالی شیخ صدوق، برگ های 991 تا 999

یکی دیگر از مهرورزی های محمد به نوچه اش علی

بنده بنی هاشم گفت: خبر داد ما را منذر پسر محمد که گفت:حدیث کرد مرا جعفر پسر اسماعیل بزاز کوفی که گفت:حدیث کرد مرا عبدالله پسر فضل از ثابت پسر دینار از سعید پسر جبیر از عبدالله پسر عباس که گفت:رسول خدا فرمود:هر کس که امامت علی پس از من را منکر شود، مانند کسی است که پیامبری مرا، در دوره حیات خودم منکر است و هر کس که پیامبری مرا انکار کند، مانند منکر ربوبیت پروردگار عزوجل است. امالی شیخ صدوق، برگ 1025

فایده ی نماز گزاردن در روزهای رجب

شیخ فقیه ابوجعفر محمد پسر علی پسر حسین پسر موسی پسر بابویه قمی رحمه الله گفت:

حدیث کرد مارا عبدالرحمن محمد پسر حامد و گفت: حدیث کرد مارا محمد پسر درستویه فارسی و گفت: حدیث کرد مارا ابو داود طیالیسی گفت: حدیث کرد مارا شعبه و گفت: حدیث کرد مارا حماد پسر سلیمان از انس که گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود:

هرکس از روی ایمان و قصد قربت روزی ار روزهای رجب را روزه بدارد خداوند تبارک و تعالی میان او و آتش جهنم هفتاد خندق به پهنای آسمان تا زمین قرار میدهد.

امالی شیخ صدوق، برگ ۲۱

عمر و داد و ستد او با الله

از عمر نقل شده است:

خداوند در سه مورد با من موافقت کرد. 1. من گفتم یا رسول الله، ایکاش ما مقام ابراهیم را مصلی خود قرار دهیم و در آنجا نماز بخوانیم. پس آیه نازل شد که:

  1. «مقام ابراهيم را، نمازگاه خويش گيريد» سوره بقره آیه 125.
  2. و در مورد آیه ای که میگوید زنان باید چادر سر کنند، من گفتم، ای رسول الله، ایکاش به زنان خود دستور بدهی که خودشان را در مقابل مردان بپوشانند، زیرا مردان خوب و بد با آنها صحبت میکنند. بنابر این آیه ای که دستور میدهد زنان چادر سر کنند نازل شد، سوره احزاب آیه 59.
  3. یکبار زنان پیامبر در مقابل او متحد شده بودند و من به آنها گفتم، اگر پیامبر شما را طلاق دهد الله زنان بهتری از شما به او خواهد داد، پس این آیه نیز نازل شد، سوره تحریم آیه 5.

صحیح بخاری جلد اول کتاب 8 ام شماره 395

درخواست امام حسین برای دست در دست یزید نهادن

گوید:

پس به طرف راه شام روان شد، به طرف یزید ، اما در کربلا سواران به او رسیدند که فرود آمد و به خدا و اسلام قسمشان داد.» گوید: ابن زیاد عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن و حصین بن نمیر را سوی وی فرستاده بود، حسین به خدا و اسلام قسمشان داد که او را پیش امیر مومنان ببرند که دست در دست وی نهد.» گفتند: « نه، باید تسلیم ابن زیاد شوی.»

تاریخ طبری (جلد هفتم) ( ترجمه ابوالقاسم پاینده) (چاپ پنجم 1357- ناشر – اساطیر) برگ2978h

اهل جهنم رویشان مانند سیاهپوست ها سیاه است!

اسماعیل پسر دینار از عمرو پسر ثابت از ابی جعفر محمد پسر علی باقر نقل میکند که فرمود:

همانا اهل آتش از سختی عذاب، مانند سگ مویه و زاری خواهند کرد! ای عمرو! به مردمی که مرگ ندارند تا خلاص شوند و عذابشان تخفیفی ندارد و تشنه و گرسنه و معیوب چشم کر و کور و سیه روی و رانده در دوزخ و پشیمان و مغضوب در عذاب هستند، چه گمان میبری، به راستی که به آنها ترحم نخواهد شد و تخفیف ندارند، میسوزند، از حمیم مینوشند، از زقوم میخورند و با قلاب های آتشین کشیده شوند و با گرزها کوبیده میشوند و فرشتگان غلاظ و شداد، بر آنها رحم نمیکنند و در دوزخ، به صورت کشیده میشوند و با شیاطین همراه هستند و در سختی ها و بندهای گران قرار دارند، اگر فریاد بکشند، اجابت نمیشوند و اگر درخواستی بنمایند، برآورده نمیگرد، این است حال کسانی که به جهنم بروند.

امالی شیخ صدوق، برگ 887