بدین گونه بیشتر این شورشها رنگ ضد دینی داشت. در طبرستان به سال 141 یک بار سپهبد خورشید حکم کرد که همه اعراب را و حتی همه ایرانیانی را که به دین اعراب در آمده اند، بکشند. شورش سختی بر ضد عرب روی داد که عربان آن را با خشونت و قساوت فرو نشاندند. اسپهبد خورشید نیز که خود را مغلوب میدید زهر از نگین انگشتری برمکید و درگذشت. این همه قساوت و خشونتی که اعراب در دفع شورشها نشان میدادند ایرانیان را از ادامه پیکار باز نمیداشت.
دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، چاپ نهم، انتشارات سخن 1378 تهران، برگ 157
در طی این دو قرن (منظور پس از حمله اعراب مسلمان به ایران است) چه گذشت؟ دورنمایی از تاریخ و حوادث این دو قرن را اکنون میتوان ترسیم کرد. نخست طوفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی را زیر و زبر کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت. چندی بعد حجاج در عراق و قتیبه در خراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادهای سخت براندند. دیری بر نیامد که مغلوبان، پیکار عظیمی را با فاتحان آغاز نهادند. بومسلم و مقنع در خراسان و جاویدان و بابک در آذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان، مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمیدیدند. در طی این رستاخیز پهلوان مغلوب قد برافراشت و پشت فاتح مغرور را به خاک رسانید. تفوق ایرانیان بر عربان آشکار گشت و حکومت و سیادت عرب رفته رفته چون رویای شب نیمه تابستان دود و باد گردید.
دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، چاپ نهم، انتشارات سخن 1378 تهران، برگ 323