از پایداری و مقاوت فراوان، سرانجام مغلوب شدند و صلح شد كه هر سال یك میلیون و دویست هزار درهم به اعراب بدهند. همچنین قرار شد كه آن سال 30 هزار برده ی جوان بدهند و شهر را خالی كنند » تا مرد جنگی در آنجا نباشد و در آنجا مسجد بسازند تا » قـُتیبه» ( سردار عرب) در آنجا نماز كند»
( نگاه كنید به : تاریخ طبری – ج9-ص 3856-3859) ملاحظاتی در تاریخ ایران -اسلام و » اسلام راستین» چاپ اول 1988- آلمان ( علی میر فطروس) page 81
گوید: قتیبه وقتی به سغد رسید كه عبدالرحمان با بیست هزار كس پیش از وی آنجا رسیده بود و قتیبه با مردم خوارزم و بخارا پس از سه یا چهار روز از فرود آمدن عبد الرحمان آنجا رسید و گفت: » و چون به ساحت قوی درآییم بامداد بیم-یافتگان چه بد است.» گوید: یكماه آنهارا محاصره كرد و بارها در حصارشان از یك سوی با انها نبرد كردند .مردم سغد كه از طول محاصره بیمناك بودند به شاه چاچ و اخشاذ فراغنه نوشتند كه اگر عربان بر ما ظفر یابند، با شما نیز چنان كنند كه با ما میكنند، در اندیشه ی كار خویش باشید. مردم آنجا ها همسخن شدند كه سوی سغدیان آیند
و پیغام دادند كه گروهی را بفرستید تا عربان را مشغول دارند تا ما به اردوی ایشان شبیخون بریم. گوید: سوارانی از ابنای مرزبانان و یكه سواران و دلیران برگزیدند و روانه كردند و گفتندشان كه به اردوی عربان شبیخون بزنند. گوید: یكی از برجمیان میگفت كه :» در آنجا حضور داشتم، مردمی جنگی تر و با ثبات تر از فرزندان این پادشاهان ندیده بودم. آنها را بكشتیم و جز تنی چند از آنها جان به در نبردند. اسلحه ی آنها
را به تصرف درآوردیم و سرهاشان بریدیم و اسیران گرفتیم و از آنها در باره ی كشتگان پرسش كردیم گفتند:» هر كه را كشته اید پسر شاهی بوده یا بزرگی از بزرگان یا دلیری از دلیران قوم ، مردانی را كشته اید كه یكیشان برابر صد مرد بوده.». پس نام آنها را نوشتیم و صبحگاهان وارد اردوگاه شدیم و هركداممان سری را همراه داشتیم كه به نام معروف بود، سلاح خوب و كالای نفیس و كمربند طلاو اسبان نكو گرفته بودیم
كه قتیبه همه را به ما بخشید. مردم سغد از این حادثه شكسته شدند. قتیبه منجنیق ها در مقابل آنها نهاد و سنگبارانشان كرد و همچنان در كار نبردشان بود. گوید: قتیبه ترسوان را عفنان نامید و اسب و سلاح نیكوی آنهارا نگرفت و شجاعان و میانحالان داد و سلاح اسقاط را برای آنها نهاد
و با این جمع به تركان حمله برد و با سواره و پیاده با انها نبرد كرد و شهر را با منجنیق ها بزد و شكافی در آن پدید آورد كه آنرا با جوالهای ارزن مسدود كردند. گوید: یكی بیامد و به نزد شكاف ایستاد و قتیبه را دشنام داد گروهی از تیر اندازان با قتیبه بودند كه به آنها گفت: » دو تن
از میان خود برگزینید.» و چون برگزیدند به آنها گفت: » كدامتان به این مرد تیر می اندازد كه اگر تیر به او زد، ده هزار جایزه دارد و اگر خطا كرد، دستش را ببرّم ؟». یكی سان به جا ماند و دیگری پیش رفت و تیر انداخت و به چشمش زد و قتیبه بگفت تا ده هزار به او دادند.
روز بعد با آنها بر سر یك هزارهزار و دویست هزار صلح كرد كه هرساله بدهند و آنسال سی هزار سر بدهند كه كودك و پیر و علیل در آن میان نباشد. شهر را نیز خالی كنند كه مرد جنگی در آن نباشد و در آنجا مسجدی برای قتیبه بسازند كه درآید و نماز كند و برای وی منبری در در مسجد نهند كه سخن كند ، سپس غذا بخورد و بیرونب شود. گوید: وقتی صلح شد، قتیبه ده كس تا فرستاد، از هر گروه سپاه دو كس ، كه مال الصلح را بگرفتند. قتیبه گفت:» اینك زبون شدند كه برادران و فرزندانشان به دست شما افتاد.» گوید: پس از آن شهر را خالی كردند و مسجدی ساختند و منبری نهادند و قتیبه با خهار هزار كس كه برگزیده بود وارد شهر شد و به مسجد رفت و نماز كرد و سخن كرد، آنگاه غذا خورد
و كس پیس سغدیان فرستاد كه هر كس از شما میخواهد كالای خویش را برگیرد كه من از شهر بیرون نمیشوم این را برای تسلیم شما كردم،
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 3856-3859
گوید: روز بعد به مقابله ی صغدیان رفت و آنها نیز بیامدند كه بجنگید و هزیمتشان كرد و در شهرشان محاصره شان كردند كه به صلح آمدند و پنجاه نوجوان از ابنای بزرگان خویش را بدو گروگان دادند كه پیش وی باشند. گوید: آنگاه از نهر گذشت و در ترمذ اقامت گرفت. گوید: سعید به قرار وفا نكرد و جوانان گروگان را با خود به مدینه آورد.
تاریخ طبری ( جلد هفتم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -.اساطیر) page 2871
گوید تركان به قصد وی آمدند مرد سغد و فرغانه نیز با انها بودند و راه مسلمانان را گرفتند به عبد الرحمن بن مسلم باهلی رسیدند كه دنباله دار بود و میان وی و قتیبه و نخستین قسمت سپاه یك میل فاصله بود. و چون نزدیك شدند كس نزد قتیبه فرستاد و بدو خبر داد. تركان عبد الرحمان را در میان گرفتند و با وی نبرد آغاز كردند.
تاریخ طبری ( جلد هفتم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 3817
علی بن محمد این را از باهلیان آورده بعلاوه انیكه گفته اند: » قتیبه وقتی رامیثنه را گشود از راه بلخ بازگشت و چون به فاریاب رسید نامه ی حجاج بدو رسید كه سوی وردان خداه رو، و قتیبه به سال هشتاد و نهم بازگشت و به زم رسید و از نهر عبور كرد. سغدیان و مردم كس و نسف در راه بیابان با وی مقابل شدند و نبرد كردند كه بر آنها ظفر یافت و سوی بخارا رفت و در خرقانه ی پایین فرود آمد كه بر سمت راست وردان بود و با جمعی بسیار به مقابله ی وی امدند كه دو روز و شب با آنها نبرد كرد آنگاه خدا وی را ظفر داد.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 3820
از آنجا سوی كش و نسف رفت حجاج بدو نوشت: كش را بكوب و نسف را ویران كن و از محاصره شدن بپرهیز. گوید: قتیبه كش و نسف را بگرفت، فاریاب در مقابل وی مقاومت كرد كه آنجا را بسوخت و سوخته نام گرفت. پس از آن، قتیبه برادر خویش عبدالرحمن را از كش و نسف برای مقابله ی طرخون سوی سغد فرستاد كه برفت.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 3845
یونس بن اسحق گوید: قتیبه به سال نود و چهارم غزا كرد و چون از نهر گذشت بیست بهزار مرد جنگی به مردم بخارا و كش و نسف و خوارزم مقرر كرد. گوید: پس اینان با وی سوی سغد رفتند كه آنها را سوی چاچ فرستاد و خود او سوی فرغانه روان شد و برفت تا به خجند رسید و مردم آنجا بز ضد وی فراهم شدند و به مقابله امدند كه و بارها نبرد كردند كه پیوسته ظفر با مسلمانان بود.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 3869
در این سال سعید خذینه از نهر بلخ عبور كرد و به غزای سغد رفت كه پیمان شكسته بودند و تركان را بر ضد مسلمانان یاری كرده بودند.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4021
گوید: سغدیان به دفاع بعخاستند امّا سلاه نداشتند ، با چوبها نبرد كردند و همگیشان كشته شدند. گوید: روز بعد بگفت تا كشتكاران را بیاوردند، آنها نمیدانستند یارانشان چه كرده بودند و چنان بود كه به گردن یكی مهر میزدند و از محوطه ای به محوطه ی دیگیر برده و او را میكشتند. سه هزار كس و به قولی هفت هزار كس بودند.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4037-4038
گویند: پس ابوالصیداء مردم سمرقند و اطراف آنرا به اسلام خواند به شرط آنكه جزیه از انها برداشته شود، و كسان به شتاب به مسلمانی روی آوردند. غوزك به اسرس نوشت كه خراج كاستی گرفته ، اشرس به ابی العمر طه نوشت كه خراج مایه ی قوت مسلمانان است، شنیده ایم كه مردم سغد و امثال آنها از روی دلبستگی اسلام نیاورده اند، بلكه برای فرار از جزیه به مسلمانی روی آورده اند، بنگر به هركه ختنه كرده و فرایض را بپا داشته و اسلامس نكو شده و سوره ای از قران اموخته، خراج را از او بردار.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4093-4094
گیوند: هانی و عاملان، جزیه بر مسلمان شدگان پس اوردند كه آنها مقاومت كردند و هفت هزار كس از از مردم سغد كناره گرفتند و در هفت فرسخچی سمرقند جای گرفتند.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4094
ثابت همچنان محبوس بماند. اسرس. سلیمان بن ابی السری وابسته ی بنی عوافه را در كار خراج به هانی بن ابی هانی پیوست، هانی و عاملان
خراج در كار گرفتن خراج اصرار ورزیدند و بزرگان عجم را تحقیر كردند. مشجر، عمیرة بن سعد را بر دهقانان مسلت كرد كه متوقفشان كردند و
كمربندهایشان را به گردنهایسان افكندند و از مردم ضعیف كه مسلمان شده بودند جزیه گرفتند، از اینرو مردم سغد و بخارا كافر شدند و تركان را به جنبش درآوردند.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4095
گوید: آنگاه با كسان برفت تا وارد درّه شد و میان او شهر سمرقند چهار فرسنگ بود. صبحگاهان خاقان با جمعی بسیار یبامد و مردم سغد و چاچ و فرغانه و جمعی از تركان بدو حمله بردند.
تاریخ طبری ( جلد نهم) ( ترجمه ی ابوالقاسم پاینده) ( چاپ پنجم 1375 – ناشر -اساطیر) page 4116
<!– / message –><!– sig –>