ناحيهء قـُم نيز با جنگ فتح گرديد (23ه=643م) و به قول طبری: «عبداللهبن عتبان (سردار عرب) در قم هر چهارپائی را که يافت -از شتر و گوسفند- که عدد آن خدا میدانست، همه را جمع کرد و آنرا غنيمت کرد».( ترجمهء تاريخ طبری، بلعمی، ص 353، همچنين نگاه کنيد به: تاريخ قم، حسن بن محمد قمی، ص 25.)
ملاحظاتی در تاریخ ایران، اسلام و اسلام راستین.علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998. ص:71.
در قـُم، اعراب مسلمان -در يک روز- 70 تن از سران مجوس (زرتشتی) را سر بريدند تا مردم به مجاورت آنان راضی شدند.( نگاه کنيد به: تاريخ قـُم، حسن بن محمد قمی، صص 254 256.) همين مؤلف در شرح چگونگی نفوذ و قدرتيابی دو تن از اعراب مهاجر (بنام اَخوَص و عـبدالله) و مصادرهء املاک مردم، مینويسد: «عرب، دست برآوردند و سدها که در ميان رودخانه ها نهاده بودند -مجموع- خراب کردند… و کشتزارهای انار و تيمره بکلی خشک گشتند و خراب شدند و همهء اوقات عرب با ايشان (مردم قـُم) کارزار مینمودند و مردم ايشان را به اسيری میگرفتند و بديشان مضرت و زيان میرسانيدند و سدها و رودخانهء ايشان میشکافتند و خراب میکردند… و ايشان (مردم قـُم) در دفـع عرب، هيچ چاره و حيلت نداشتند و مقاومت نمیتوانستند کرد پس بناچار به حکم عرب فرود آمدند و گفتند که ما مطيع و منقاديم و طلب رضای شما میکنيم و متابعت سيرت شما مینمائيم… و هرگاه عرب بانگ نماز گفتی، دهقانان آن ناحيت او را دشنام دادندی…»( تاريخ قـُـم، صص 48 و 262 و 263.) ستم عربهای مهاجر در قـُم به جائی رسيد که مردم آن منطقه مجبور شدند زمينها و اراضی خويش را به اعراب مسلمان بفروشند و خود، از شهر مهاجرت نمايند.( نگاه کنيد به: تاريخ قم، صص 261 262. بروايت قــُمی در اين زمان (99ه=717م) قم دارای 900 ده و 51 آسياب بود. اين رقم نشانهء آبادی و رونق مناسبات ارضی در اين ناحيهً خشک و کم آب می تواند باشد. قمی همچنين يادآور می شود که «از ناحيهً هريسان قم -هر سال- چهارهزار جريب اناردانه به مطبخ کسری(انوشيروان) می برده اند. تاريخ قـم، صص 84 و 262.)
ملاحظاتی در تاریخ ایران، اسلام و اسلام راستین.علی میرفطروس. آلمان. چاپ اول-1998. ص:85 و 86.
برقى در كتاب خود آورده است كه چون عرب بقم نزول كردند زمين ديه ها فرا ميگرفتند و بر آن بنا مينهادند و عمارت ميكردند و عشر آن بديوان ميرسانيدند.
تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمى (نوشته در 378)، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى (در 805)، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، تهران، توس، 1361ش.ص:59.
بعضى از كتّاب ديوان قم ياد كردهاند كه امر و رسم خراج بقم بزرگتر بوده است بنسبت با ديگر شهرها و كورها و در ديوان قم در آن هنگام از نويسندگان تاريخات و تحويلات و نويسندگان احياز و ايغارات و استخراج و جهبذه و از رؤساى فيوج و فرّاشان و بوّابان بسيار و بيحد بودهاند و در خراج ستدن اختيار جهبذ را بوده است و كاتب تاريخ و روزنامج را كه بر جهبذ مشرف بودهاند نه عاملان را سبب آنك اهل قم از عرب چون غالب بودندى و توانا از اداى خراج امتناع نمودندى و چون بر ايشان غلبه و انبوهى كردندى گردن نهادندى بخوارى و مذلّت و مكروه و ناشايست از زدن و رنجانيدن و دشنام شنيدن تا باشد كه از خراج كه ميرسانند بعضى در ايشان بماند و نرسانند پس بوقت استخراج مال خراج ازيشان مطالبت مال مينمودند و ايشان امتناع ميكردند تا بدان ميرسيد كه ايشان را سرنگون در مىآويختند و ميزدند و سراهاى ايشان خراب ميكردند و ضيعتهاى ايشان را بدست فرو ميگرفتند و اموال ايشان را بر ميداشتند.
تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمى (نوشته در 378)، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى (در 805)، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، تهران، توس، 1361ش.ص:161.
و روايات درستاند زيرا كه همّت قوم و غرض ايشان پيوسته در كسر خراج بوده است و پاكيزه گردانيدن سراها و فرشها و جامهاى ايشان و آنك اسبان و ساير چهار پايان ايشان نيكو بود و مرغان شكارى ايشان را آب و طعمه و علف بسيار بود و ساحتهاى ايشان خوب بود و پيوسته بذل طعام كنند و عطا دهند و ذكر ايشان بسماحت و شجاعت منتشر بود پس از اين جهت بارها ايشان را بسبب خراج بلا و هلاكت رسيد اوّل آنك نافرمانى كردند و عاملان مأمون را فرمان نميبردند و عصيان كردند تا مامون على بن هشام را با خيلى تمام بديشان فرستاد تا ايشان را بكشت و خراب كرد و مالى بسيار جمع كرد، ديگر در خلافت معتصم بر روى على بن عيسى بيرون آمدند و نافرمانى كردند تا معتصم على بن عيسى را با لشكرى چند بر سر ايشان فرستاد تا ايشان را خراب گردانيد و سراها و منازل و باغات و بساتين ايشان را بسوزانيد و بسيارى زيان بديشان رسانيد پس همچنين در خلافت مستعين و واقع شدن فتنه ميان او و ميان معتز امتناع نمودند از اداى خراج و پس از آن چند سال ديگر تا مستعين مفلح تركى را بفرستاد تا كُشش كرد و مال بسيار جمع كرد پس از آن در خلافت معتمد مدّت چند سال عصيان كردند و مادرانى را كه كاتب اذكوتكين بود منع كردند از آنك در شهر آيد تا آنگاه كه بر ايشان ظفر يافت و خراج هفت ساله جمع كرد پس همچنين نافرمانى كردند.
تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمى (نوشته در 378)، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى (در 805)، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، تهران، توس، 1361ش.ص:163.
عهدى كه ميان عرب و عجم قم بود عجم آنرا بشكستند و خلاف عهد و پيمان كردند و عرب بسبب آن وجوه و اشراف عجم را بكشتند.
تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمى (نوشته در 378)، ترجمه حسن بن على بن حسن عبد الملك قمى (در 805)، تحقيق سيد جلال الدين تهرانى، تهران، توس، 1361ش.ص:253.
تسخیر ایران به دست اعراب و ورود آن کشور در قلمرو خلافت، عواقب چندی به دنبال داشت. نخست اینکه تازیان اعم از اسکان یافته و یا چادرنشین – به صورت قبایل کامل – به ایران نقل مکان کردند. به طوری که و.و.بارتولد خاطرنشان کرده، مهاجرت اعراب «اولا به شکل احداث اردوگاههای نظامی، که مسکن حاکم منصوب از طرف خلیفه نیز بوده، صورت گرفت و ثانیا بدویان عرب اراضی معینی را تصاحب و تصرف کردند. این اردوگاهها به سرعت به صورت مراکز زندگی شهری درآمدند و در بعضی از این نقاط فرهنگ مشترک اسلامی به وجود میآمد.» (بارتولد. جهان اسلام. ص:30.) حتی در قرن دهم میلادی (قرن چهارم هجری) در بسیاری از شهرهای ایران، مثلا در قم، اعراب اکثریت ساکنان را تشکیل میدادهاند و زبان عربی در بلاد حکمفرما بوده.
اسلام در ایران. ایلیا پاولویچ پطروشفسکی. ترجمه کریم کشاورز.تهران. انتشارات پیام. 1363. ص:43 و 44.